#دهه_کرامت
#روز_دختر
💠برگزاری جلسه آموزشی با موضوع سبک زندگی و ازدواج به موقع در بیمارستان شهید سیدمصطفی خمینی طبس با دعوت از اساتید محترم حضرت حجتالاسلام والمسلمین صاف امام جمعه موقت طبس و سرکار خانم باقری کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی.
✍ در این جلسه که امروز صبح در سالن جلسات بیمارستان برگزار گردید با اهدای شاخه گل از حاضرین در جلسه و افرادی که نامشان معصومه بود تقدیر گردید.
💢 شورای فرهنگی بیمارستان 💢
کانال اطلاع رسانی بیمارستان شهید سید مصطفی خمینی طبس
https://ble.ir/tabashospital
✍روابط عمومی شبکه بهداشت و درمان شهرستان طبس
🌴@HOODARIR #هودر 🌴
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴خودروساز داخلی مردم را تحقیر کرده است
🔹 میرسلیم، نماینده مجلس:تولیدکنندههای خودرو زیر قیمت عرضه میکنند. کارخانهدار خودرو را ۵۰۰ میلیون میدهد.
🔹رشیدیکوچی، نماینده مجلس: من چند نفر را میفرستم دفتر شما خودروی ۵۰۰ میلیونی به آنها بدهید. من میگویم برای مردم ماشین خوب وارد کنیم و خودم هم ماشین خوب سوار شوم.خودروساز را تحقیر میکنم چون مردم را تحقیر کرده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کپل از نصفه برگشت باز هم آخر شد😂😂😅
27.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
کارتون باب اسفنجی
این داستان (وای که چه قدر من بو میدم)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی_کودک
عبور از بین موانع متحرک
تعدادی بطری آب معدنی رو آب کنید و اون ها رو آویزون کنید و یک در میون تکون بدید.
بچه ها باید بدون برخورد با اون ها به صورت زیکزاکی از بینشون عبور کنن.
می تونید یک طناب رو از یک نقطه به نقطه دیگه ببندید و بطری ها رو در سر تا سر طناب ببندید و آویزون کنید.
👈🏻این بازی سرعت عمل و دقت زیادی رو میطلبه .
مناسب 5 سال به بالا
#قصه_بخونیم
🌹به نام خدای قصه های قشنگ 🌹
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدای مهربون هیچکس نبود
یک روزی از روزهای خدا، بره کوچولو به همراه گله گوسفندان، برای گردش و چرا، راهی دشت و صحرا شد. چوپان مهربان میدانست که برهها بازیگوش و سر به هوا هستند به خاطر همین بیش از بقیه گوسفندان، حواسش به بره بود. اما بره انقدر از گله دور میشد و این طرف و آن طرف میرفت که چوپان را خسته میکرد.🐑
ظهر که شد چوپان زیر یک درخت به استراحت پرداخت. 🌳
گوسفندان هم که حسابی خسته بودند هر جا سایه ای بود همانجا خوابیدند.🐏🐑🐏🐑🐏🐑🐏🐑🐏🐑🐏
اما بره هنوز دوست داشت بازی کند. هی با شاخهای کوچکش سر به سر بقیه گوسفندان میگذاشت تا با او بازی کنند ولی هیچ کس حوصله نداشت. همه دوست داشتند بخوابند.
بره کوچولو خیلی ناراحت و عصبانی شده بود. چون اصلا خوابش نمیآمد. او سعی کرد خودش تنهایی بازی کند.
گاهی در جوی آب راه میرفت و آب بازی میکرد و گاهی هم این طرف و آن طرف میدوید . خلاصه آنقدر بازی کرد تا ظهر گذشت و وقت استراحت گوسفندان تمام شد. گله دوباره برای حرکت آماده شد. همه گوسفندان از خواب بیدار شدند و کمی آب خوردند و به همراه چوپان به راه افتادند. بره خوشحال شد و لابلای گوسفندان شروع به حرکت و جست و خیز کرد. اما هنوز چیزی نرفته بود که احساس خستگی و خواب آلودگی کرد. دلش میخواست بخوابد. هر کجا گله، برای چریدن میایستاد همانجا پنج دقیقه میخوابید. دوباره که گله راه میافتاد به سختی از جا بلند میشد و چند قدم میرفت. یک ساعت بعد گله به دشت سرسبزی از گلها و علفهای تازه رسید. اما بره آنقدر خسته بود که فورا به خواب رفت و هیچی ندید. گوسفندان همگی خوشحال و سرحال در دشت سرسبز مشغول بازی و چرا شدند. اما بره کوچولو تمام وقت خواب بود. نزدیک غروب آفتاب گله باید به سمت خانه برمیگشت. چوپان بره را از خواب بیدار کرد تا همراه گله به خانه ببرد. بره وقتی فهمید که چقدر به بقیه خوش گذشته است حسابی دلش سوخت و با خودش گفت کاش من هم ظهر مثل بقیه خوابیده بودم و بعد از ظهر در دشت گلها بیدار و سرحال بازی میکردم.
بره کوچولو یه تصمیم جدید گرفته بود. به نظر شما تصمیم جدید بره کوچولو چی بود؟🐑
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وای این بچه دیگه چه فیلمیه 😳😂
Different Singer - Lalaei 5 (128).mp3
2.9M
#لالایی
عروسک جون… عروسک جون… ●♪♫
دیگه شب شد؛ لالا ●♪♫
به قربونِ دو چشمونت؛ لالایی کن… لالا ●♪♫
دلم می خواد توو خوابِ ناز؛ بری باغِ آسمون ●♪♫
شب، چراغونِ خدا رو؛ توو آسمون ببینی ●♪♫
لالالالا لالالالا ●♪♫
430687_595.mp3
5.22M
#قصه_کودکانه
اسم قصه: قصه صوتی آواز جیرجیرک کوچولو🍬
گروه سنی: ۱ تا ۷ سال