eitaa logo
کانال طبس گلشن 🌴🍊🍃
3.9هزار دنبال‌کننده
42.8هزار عکس
22.9هزار ویدیو
111 فایل
کانال طبس گلشن 🔹 بروزترین و فعال‌ترین کانال خبری شهرستان طبس، همراه شما در تمامی اخبار و رویدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی. 📰 در اینجا، تحریریه‌ای متخصص و فعال در هر زمینه، ارتباط باما @mostafasejade5692
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 آقای جمهوری اسلامی ۴۶ سالگیت مبارک •┈┈••✾🍃💞🍃✾••┈┈• ✍مجمع قرآنیان شهرستان طبس   -----🔹🔸📖🔸🔹----- 🔅کانال قرآنیان 🔅 @Quraneian ‌═══‌♥️♥️═══ 🇮🇷 👇👇 🌺@tabasgolshantabas 🌺
✅یکی از زیباترین حرکاتی که در اختتامیه مسابقات فوتسال پایه های شهرستان انجام شد تقدیر و تشکر ویژه از مهدی آقای شریف زاده عزیز و دوست داشتنی (مسئول نگهداری سالن پنج اردیبهشت) توسط کمیته برگزاری مسابقات بود. در این حرکت زیبا هدایایی تقدیم این عزیز شد تا جبرانی از زحماتی که در سالن پنج اردیبهشت میکشه باشه...🌺👌 🎁هدایایی که توسط اسپانسرین محترم تقدیم مهدی عزیز شد: 1.اقامت 3 شبانه روز به همراه خانواده در مهمانسرای هیات ابوالفضلی مشهد توسط حاج آقای فرحبخش مدیرعامل موسسه هیات ابوالفضلی. 2.به مدت یک هفته آبمیوه رایگان به همراه خانواده توسط آقای اکبری آبمیوه توت فرنگی. 3.یک دست گرمکن ورزشی توسط اداره ورزش و جوانان شهرستان. 4.مبلغ 500 هزار تومان هیات فوتبال شهرستان. 5.مبلغ 500 هزار تومان توسط باشگاه‌ کهکشان به مدیریت سرکار خانم امیری 6.مبلغ 500 هزار تومان توسط آقای کاظم برزن مدیریت مبلمان الماس. 7.مبلغ 200هزار تومان توسط آقای محسن رفعتی مدیریت مبلمان شهروند. 8.یک دست لباس توسط بهرام ابراهیمی کاپیتان ارزنده فوتبال شهرستان. @tabasgolshantabas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پزشکیان: ترامپ می‌گوید می‌خواهم مذاکره کنم و همزمان می‌خواهد تمام راه‌ها را به روی ایران ببندد! تو اگر اهل مذاکره بودی از این غلط‌ها نمی‌کردی! 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @tabasgolshantabas
⭕️ پیام صریح مردم به برخی مسئولان در راهپیمایی امروز.... 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @tabasgolshantabas
کانال طبس گلشن 🌴🍊🍃
📕#رمان امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴 قسمت هفتادم ▫️ماشین را خاموش کرد، خیره به چشمانم ماند و محکم پ
📕 امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴 قسمت هفتاد و یکم ▫️می‌فهمیدم با همین حرف‌ها چه آواری از دلهره و نگرانی را روی سرش خراب کردم، می‌دانستم تازه اول مصیبت است که ردّ من و مهدی را زده بودند و حالا باید فکر چارۀ بعد از این بود که چند قدم به سرعت طول خیابان را می‌رفت و دوباره برمی‌گشت و انگار زمین و زمان برایش تنگ شده بود که باز برگشت و سوار ماشین شد. ▪️به سر و صورت زینب دست می‌کشیدم، او آرام‌تر شده بود اما من هنوز گریه می‌کردم و مهدی دیگر طاقت اشک‌هایم را نداشت که از همان پشت فرمان، من و زینب را با هم در آغوشش گرفت و با نغمۀ نفس‌هایی گرفته نجوا کرد: «آروم باش عزیزم.. نترس..» ▫️اما بیش از این چند کلمه نتوانست حرفی بزند که هرآنچه روی سینه‌اش مانده بود با یک نفس بلند بیرون داد و فقط در سکوت، من و زینب را نوازش می‌کرد. ▪️طوری شرمندۀ اشتباه امروزم بودم که خودم را از آغوشش بیرون کشیدم و نمی‌دانستم با چه کلامی عذرخواهی کنم و او با یک خبر، نفسم را گرفت: «رانا احتمالاً همون زنی هستش که عامر به‌خاطرش به تو خیانت کرد. یه دختر عرب اسرائیلی...» ▫️از بهت آنچه می‌شنیدم، اشکم بند آمد و حیرت‌زده به سمت مهدی چرخیدم و آنچه من ندیده بودم، او با ناراحتی برایم توضیح داد: «رانا از جاسوس‌های اسرائیلی ساکن دیترویت بوده که بعد از عملیات حماس تو هفت اکتبر، مأموریت خودش رو شروع می‌کنه. شروع کارش جذب سرمایه شرکت‌های خصوصی آمریکایی برای حمایت از اسرائیل بوده و تو این پروژه، شرکت‌هایی با مالکیت غیرآمریکایی در اولویت بودن تا شاید زمینه نفوذ براشون فراهم بشه. تو این قضیه، اتفاقی شرکت عامر تو تور رانا میفته، به‌ویژه اینکه فهمیده بودن شوهر خواهر عامر، از فرماندهان مقاومت عراق بوده. فقط اینکه چرا عامر رو کشتن هنوز برای ما نامشخصه...» ▪️خاطرۀ آن نیمه شب در خانۀ عامر و صدای خنده‌هایش که مرا از خواب بیدار کرد و تصویر زنی که روی صفحۀ موبایلش بود، همه روی سرم خراب شد و تازه می‌فهمیدم هوس‌بازی عامر چه بلایی سرش آورده و مهدی با لحنی عصبی ادامه داد: «حالا ظاهراً متوجه شدن که همسر قبلی عامر الان با یکی از نیروهای ایرانی ازدواج کرده و اومدن سراغ تو تا به من برسن.» ▫️باورم نمی‌شد گره کور امروز به کلاف سردرگم دیوانگی‌های عامر برسد و مهدی با لحنی رنجیده گله کرد: «اگه همون هفته پیش به من گفته بودی عامر داره بهت پیام میده، من می‌گفتم این آدم یک ماه پیش کشته شده و الان کس دیگه‌ای داره سعی می‌کنه به تو نزدیک بشه» ▪️از اینهمه حماقتی که مرتکب شده بود، کاسۀ سرم از درد پُر شده و دل مهدی از درد دیگری شکسته بود که دستش را روی گونه‌ام قرار داد، صورتم را رو به صورتش چرخاند، چند لحظه نگاهم کرد و بعد پرسید: «من انقدر برات غریبه بودم که هیچی بهم نگفتی؟» ▫️در برابر چشمانش دست و پای دلم را گم کردم و صادقانه گواهی دادم: «من فقط می‌ترسیدم...» که بلاخره لبخندی زد و با همان مهربانی همیشگی سؤال کرد: «از من می‌ترسیدی؟ مگه تو این دنیا کسی اندازۀ من می‌تونه تو رو دوست داشته باشه؟» ▪️از احساس جاری در لحن و نگاه و کلامش، دلم لرزید و او دوباره پرسید: «می‌دونی فقط از فکر اینکه امروز چقدر ترسیدی، دارم دیوونه میشم؟ اگه یه اتفاقی برای تو و این بچه افتاده بود، من چی‌کار می‌کردم؟» ▫️او نگران من بود و من دلواپس از این لحظه به بعد که مضطرب زمزمه کردم: «اونا حتماً امشب میان دنبال موبایلت» ▪️چند لحظه سکوت کرد و انگار در همین مدت فکر همه جا را کرده بود که با اطمینان پاسخ داد: «هر چی اطلاعات ازشون داری به من بده. از شماره تماس و رنگ ماشین و ویلا و مشخصات خودشون.» ▫️سپس نفسی کشید و او هم می‌دانست دیگر بغداد و این خانه امن نیست که تکلیف را مشخص کرد: «همین الان میریم فلوجه، تو رو می‌ذارم پیش پدر و مادرت و خودم برمی‌گردم.تمام اطلاعات هم الان می‌فرستم برای همکارام.» ▪️از اینکه می‌خواست دوباره تنها به بغداد برگردد، بند دلم پاره شد و با پریشانی پرسیدم: «اگه پیدات کنن چی؟» ▫️همانطور که در موبایلش دنبال چیزی می‌گشت، محکم جواب داد: «نگران هیچی نباش، اونا تو عراق خیلی نمی‌تونن مانور بدن. دردسر درست کنن، براشون هزینه داره. اگه می‌تونستن بیام سراغم که گوشی رو از خودم می‌گرفتم. فقط خواستن تو رو بترسونن و بدون هیچ هزینه‌ای به اطلاعات دست پیدا کنن. تو فقط هر چی می‌دونی به من بگو!» ▪️چند دقیقه‌ای کشید تا هر چه از مشخصات ظاهری رانا و فائق و تاکسی و ویلا و باغ شخصی در خاطرم مانده بود، همه را برای مهدی گفتم و او به سرعت در موبایلش یادداشت می‌کرد و بعد بلافاصله از ماشین پیاده شد. ▫️مقداری از ما فاصله گرفت و همانطور که مضطراب چند متر از طول خیابان را بالا و پایین می‌رفت، با تلفن صحبت می‌کرد و سرانجام برگشت و سوار شد... 📖 این داستان ادامه دارد...
کانال طبس گلشن 🌴🍊🍃
📕#رمان امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴 قسمت هفتاد و یکم ▫️می‌فهمیدم با همین حرف‌ها چه آواری از دلهره
📣 همراهان گرامی کانال همه چیزستان شش قسمت دیگه از این رمان جذاب باقی مونده😍 تمام تلاش حقیر اینه که مطالب مورد نیاز و مختلف در کانال بزاریم که مورد استفاده شما باشه اگه جذاب پندآموز مثل این دارین برام بفرستین یاکانالی دارین برام بفرستین لینگشو ممنون🙏🌹 از نظرات و پیشنهادات و انتقادات شما برای بهتر شدن کانال نهایت استقبال را میکنیم🌺🌺
🔻جلسه هفتگی هیئت فرهنگی مذهبی یاوران حضرت مهدی «عج» 🌸همراه با جشن و سرور اعیاد شعبانیه 🎙سخنران : حجت الاسلام والمسلمین احمدی 🎤با نوای : کربلایی مجتبی حیدری 🔹زمان : سه شنبه ۲۳ بهمن-ساعت ۱۹:۳۰ 🔸مکان: بلوار جوان، پشت میوه فروشی آقای زیتونی، منزل کربلایی حمیدرضا مهدیان ✍️روابط عمومی هیئت فرهنگی مذهبی یاوران حضرت مهدی «عج» 🔺 🇮🇷 @yavaranemahditabas .:.
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضور مقدس زاده ریاست کانون شورای اسلامی کار خراسان جنوبی به همراه دکتر مرتاضی معاونت اداره کل وریاست اداره تعاون کار ورفاه اجتماعی طبس و مهندس زمانی مدیر عامل محترم شرکت زغال سنگ پروده طبس در راه پیمانی 22بهمن ، 22بهمن همان عید غدیر ماست . هرچند که جامعه کارگری مشکلات زیادی دارند ،اما امروز اصل نظام هست وما جامعه کارگر ی پرچم این نظام رو با دستان رهبری عزیز به امام زمانمان تحویل می دهیم روابط عمومی کانون شورای اسلامی کار خراسان جنوبی
🔰مدارس خراسان جنوبی تا پایان هفته غیرحضوری شد https://eitaa.com/tabasgolshantabas
🔰 مسابقه فرهنگی منتظران ظهور به مناسبت ولادت حضرت مهدی موعود(عج) 🔸 مهلت شرکت در مسابقه تا پنجشنبه ۲۵ بهمن 🔸ساعت ۱۲ ظهر ✅ به افرادی که پاسخ صحیح ارسال نمایند در جشن بزرگ نیمه شعبان (شب نیمه شعبان همزمان با نماز مغرب و عشاء) در محل آستان مبارک حضرت حسین ابن موسی الکاظم (ع) به قید قرعه جوایز نفیسی اهدا خواهد شد. 🌹 لینک شرکت در مسابقه https://digiform.ir/w1c671c02 ✍️آستان مبارک حضرت حسین ابن موسی کاظم«ع» ✍️ هیئت فرهنگی مذهبی یاوران حضرت مهدی«عج»