یکی از لذت ها و ذوق هایی که همیشه تو زندگیم داشتم و گاهی الان هم دارم اینه که گوشه و کنار کتابهام یه چیزهایی بنویسم ؛ بعد از گذشت سالها ، وقتی دوباره اون کتاب رو میخونم ،
دوباره ذوووق می کنم ، حتی بیشتر از قبل.
امشب این کتاب رو بعد از ۲۲ سال دوباره خوندم .!!!! ❤️❤️
خوندن مطالبش یه جور کِیف میده ، ولی وقتی صفحه ی اول رو دیدم حالم دگرگون شد .
شادی و غصه رو با هم تجربه کردم😭😍
خط بالا رو من نوشته بودم :
خدایا به من توفیق تلاش در شکست، صبر در ناامیدی، رفتن بی همراه ، عظمت بی نام ، قناعت بی غرور، ایمان بی ریا ، و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند را روزی کن .
اما یک بیت شعر پایین را همکلاسی ام نوشت *سحر*؛ نام خانوادگی اش را فراموش کردم .
او تابستان همان سال به طرز ناباورانه ای ، درگذشت . 😔
و این شعر تنها یادگاری او برای من مانده 😢
*جواب سوالم تو باشی اگر
ز دنیا ندارم سوالی دگر *
پ ن : اصلا این درس و استادش رو دوست نداشتم 😂
#تبسم_زندگی
#همه ی_هیجانات_را_با_هم_دارم
@tabasom_zendegy