عصر، عصر عاشورا بود و دشت در انبوهی از غم فرورفته بود ... کمی به دور و بر خود نگاه کرد ... هر آنچه تا ساعتی پیش سر پا بود حالا نقش بر زمین شده بود... امام... اصحاب و یاران ... خیامِ سر پا... پرچم ها... و حالا اینجا... غزه... بعد از سالها... گویی روایت این صحنه ها غریب و نا آشنا نیست...همان روضه های دشت نینواست... کاش میشد شیرینی خاطرات پدر از کودکش کمی فراموش میشد و صفحه حافظه اش پر میشد از شیرینی روزی که آخرین ذخیره خدا می آید...❤️‍🩹🌱 #شب_زیارتی_ارباب #فلسطین #کربلا #غزه 🔺@tabeen113

خورشید غمگین و گرفته همراه بغضی سنگین در حال غروب کردن بود... دختر امیرالمومنین و پهنای دشت کربلا... هر گوشه ی این دشت غم پر شده بود از یادگاری هایی که صاحبانشان همه آسمانی شده بودند... کلاه خودها... چکمه ها.. پیراهنِ...💔 نیزه های شکسته.. کمان های ... چه کسی باورش می شود که این روزها بعد از قرن ها... صحنه عصر عاشورا پیاپی در برابر دیدگان جهان تکرار شود... کوچه پس کوچه های غزه و هزاران یادگاری آغشته به خون...💔 پ.ن : تاريخ روزی بيش نيست و آن روز عاشوراست. اللهم عجل لمولانا الفرج... #شب_زیارتی_ارباب #آه_مظلوم_تورا_میخواند #غزه_مظلوم 🔺@tabeen113

آن روز هر کس که وارد میدان نبرد میشد رجزی میخواند... دلم برای این رجز بدجوری می تپد... امیری حسین و نعم الامیر💔 نوبت شش ماهه امام رسیده بود... راستی چرا همیشه، بهانه ی گریه ها و ناله های علی اصغر را تشنگی او می دانند... شاید گریه های جانسوز شش ماهه ی امام، رجزخوانی او در برابر دشمنانِ پدر بود... این روزها و شب ها... غزه مملو از شش ماهه هاییست که رجز می خوانند و پر می‌کشند...😭💔 #غزه #شب_زیارتی_ارباب #طوفان_الأقصی 🔺@tabeen113

. حالا منم و یک تصمیم به وسعت عاشورا...✌️✨ #انتخابات #همرزمان_حسین #شب_زیارتی_ارباب 🔺@tabeen113