به بهانه بر سر زبان افتادنِ کشور مورد علاقهام در مطالعات بینالملل؛ پاکستان.
در این مطلب در چهار قسمت، چهار نکته را برای شناخت بیشتر پاکستان، بخشبندی کردهام. مطالبی که به صورت پراکنده اینطرف و آنطرف دیدهام و در ویکیپدیا و... به صورت یکجا برای شناخت پاکستان به دست نمیآید.
الف: چه شد که پاکستان تشکیل شد؟!
پاکستانیها، ملتیاند که به نظر من به اشتباه و با لجبازی هیئت مدیره اتحادیه مسلمانان هند، مجبور به کوچ چند صدهزار نفری شدند تا کشوری جداگانه و مسلمان را در ۱۹۴۷ تشکیل دهند. غافل از آنکه تصمیم گیران قصد دیگری دارند.
غافل از آنکه بعضی اعضای هیئت مدیره اتحادیه مذکور قصد تشکیل یک دولت اسلامی جداگانه را نداشتند، بلکه بعضاً با غرب در ارتباط بوده و یکیشان که از خاندان انحرافی «آقاخان» بود، آنقدر مورد اعتماد استعمارگران بود که او را رئیس جامعه ملل(نسخه قبلی سازمان ملل) کرده بودند. دوتای دیگرشان هم شاگرد یکی از مدیران کمپانی هند شرقی بودند.
خود محمد علی جناح نیز قصدش از جداسازی مسلمانان، تشکیل جامعه اسلامی نبود، بلکه صرفا به ماجرا قومیتی نگاه میکرد و معتقد بود «قوم هندو» دارند مدرسه و دانشگاه میروند و مدرن میشوند، پس «قوم مسلمان» باید همینطور توسعه بیابند.
حتی جناح و دیگر اعضای هیئت مدیره اتحادیه مسلمانان هند پس از استقلال پاکستان، نقش اسلام را در حکومتداری چیز محوریای نمیدانستند و چندسال پس از تشکیل پاکستان و فوت جناح، با فشار مردم و روحانیون، کلمه «جمهوری اسلامی» به #پاکستان اضافه شد و مواردی در قانون اساسیاش تغییر کرد.
اما چرا گفتم به اشتباه پاکستان جدا شد؟!
برای این حرف چند دلیل دارم:
۱. این روند استقلال پاکستان در ظاهر به دست اتحادیه مسلمانان هند به ریاست جناح بود، اما این استقلال چه استقلالیست که یک سال قبل از تشکیل کشور پاکستان، سیستم اطلاعاتی دولت این کشور توسط یک افسر انگلیسی پایهگذاری شده؟(این سیستم اطلاعاتی قوی امروزه همان آیاسآی پاکستان است).
۲. چرا کسانی مثل #ابوالاعلی_مودودی که نظریهپردازان حکومت و جامعه دینی در بین مسلمانان هند بودند و مشهور هم بودند، جایی در هیئت مدیره اتحادیه مسلمانان هند نداشتند و مخالف تشکیل پاکستان بودند؟! چرا مودودیها این اتحادیه را دارای صلاحیت لازم نمیدانستند و واردش نشدند؟! چرا عمده اعضای مدیریتی این اتحادیه از مسلمانان دانشگاهی و سکولار بودند و علمای دین کمتر در آن حضور داشتند، با اینکه مسلمانان آن موقع هند که اکنون در پاکستاناند، بسیار متشرعاند.
(البته بعد از اینکه کار از کار گذشت و پاکستان تشکیل شد، مودودی با دعوت اقبال لاهوری به پاکستان آمد.)
۳. چرا این استقلال که ظاهراً قهرمانش بزرگان اتحادیه بودند، مرزهایش توسط انگلیس کشیده شد؟ چرا بزرگان اتحادیه، درخواست #ماهاتما_گاندی را برای متحد ماندن هند قبول نکردند؟ چطور اتحادیه قبول کرد که این کشور واحد مسلمانان، دو تیکه دور از هم باشد؟(کشور پاکستان و بنگلادشِ امروزی که صدها کیلومتر از هم فاصله دارند، در ابتدای نقشهکشی تجزیهمحور انگلیسیها، یک کشور بودند که بعدها جدا شدند.)
ب: اما نتیجه این جداکردن پاکستان از هند چه شده؟
امروزه، مسلمانان در هند اگرچه ۴۰۰میلیون نفرند اما اقلیتی دربرابر ۸۰۰ میلیون هندو محسوب میشوند که آن ۸۰۰ میلیون به راحتی یک دولت هندوی تندرو از حزب «بهاراتیا جاناتا» را به ریاست «نارندا مودی» سرکار میآورند تا چشم برهر جنایتی علیه مسلمانان ببندد.
کافیست چند مستند انگلیسی و عربی که سایتهایی مثل «شعوبا» به فارسی زیرنویسشان کرده را در مورد وضعیت مسلمانان هند ببینید. از آزار دختر باحجابی که میخواهد وارد دانشگاه شود تا شکنجه مسلمانی که گوشت گاو میفروشد(گاو برای هندوها مقدس است).
از طرفی دیگر، بنگلادش و پاکستان هم دو کشور مسلمان کوچک و فقیر شدهاند که مدام باید وابسته به این و آن باشند.
اگر پاکستان(۲۳۰میلیون جمعیت) و بنگلادش(۱۷۰میلیون جمعیت) از هند جدا نشده بودند، الان تعداد مسلمانان نصف هندوها نبود و قدرت اجتماعی و سیاسی بیشتری در هند، یکی از قدرتهای نوظهور جهان نوین، داشتند.
یعنی چه؟
یعنی هندی که یکی از چهار قدرت بزرگ شرقی است، نیمی از قدرتش دست مسلمانان میبود.
ادامه دارد...
@majkarimi