بسم الله الرحمن الرحیم
پرونده ویژه
عبرت شهید رجایی برای آقای پزشکیان
ص1از3
۱) شاید خیلی نتوان بر کسی خرده گرفت که چرا مسعود کشمیری، اجازه یافته بود تا کنار دست رئیسجمهور پیش رفته و بمب را در جلسه شورای عالی امنیت ملی جاسازی کند؟ یا چگونه محمدرضا کلاهی توانست در مقرّ حزب جمهوری اسلامی نفوذ کند و ضمن بمبگذاری، آیتالله بهشتی و یارانش را به شهادت برساند؟ صرفنظر از بیاحتیاطی و خوشبینی بیجا، میشود ماجرای نفوذ در آن روزگار را به فقدان سابقه و پرونده درباره افراد نفوذی، و کمتجربگی مدیران نسبت داد، ضمن این که منافقین و دیگر گروههای سرسپرده به بیگانه، هنوز ماهیت خود را آشکار نکرده بودند.
۲) اما امروز بعد از گذشت چهار دهه، هیچ صاحبمنصبی حق ندارد در اثر کوتاهی و غفلت، بستری برای تکرار آن حوادث تلخ و عبرتآموز فراهم کند. شهادت شهیدان رجایی و باهنر و بهشتی، هرچند خسارت بسیار بزرگی بود، جامعه ما را تا مدتها در برابر برخی گونههای نفاق واکسینه کرد. اما خسارت نفوذ، تنها محدود به بمبگذاری و ترور نیست، بلکه میتواند شامل جاسوسی و جمعآوری اسرار، دادن آدرسهای گمراهکننده و انداختن در کمین دشمنان، اثرگذاری بر اِدراک مدیران و سوق دادن آنها به بیراهههای مهندسی شده، خطای محاسباتی درباره دوستان و دشمنان و توانمندیهای طرفین، و جابهجایی اولویتها و مشغولسازی به حواشی هم بشود. دست سازمان منافقین، به سرعت رو شد و نقاب از چهره سران وطن فروش آن افتاد، اما گونههای دیگر نفاق، مأموریتهای دیگری بر عهده داشتهاند.
۳) شاید اگر فلان وزیر فرهنگی به لندن نمیگریخت و
«اتاق فکر جنبش سبز در خارج» را از سر بلاهت تشکیل نمیداد، هیچ وقت باور نمیکردیم که کسی با سابقه #وزارت حاضر شود جایگاه و شرافت خود را بفروشد و در حد سران برخی گروهکهای فرومایه برای دولتهای غربی پادویی کند. اگر معاون وزیر ارشاد دولت اصلاحات، بعد از ارتکاب چند سال خیانت، به لندن نمیرفت، در BBC آفتابی نمیشد و سپس به عنوان سردبیر شبکه صهیونیستی اینترنشنال به استخدام شبکه رسمی موساد در نمیآمد، کمتر کسی باور میکرد که او نه یک مدیر تراز ایرانی، بلکه پایور MI6 و موساد است. اما دو سال پیش که فرمان پروژه ویرانی طلبی ایران در پوشش آشوب «زن، زندگی، آزادی» از لندن و تلآویو صادر شد و مقامات این رژیمها پای کار آمدند، دیدیم که شبکه تحت سردبیری معاون وزیر سابق، چگونه به نیابت از موساد، دستور آدمکشی و شرارت و آتشافروزی و تجزیهطلبی و خرابکاری در بازار و انسداد در اقتصاد ایران را صادر میکند.
۴) ماجرا اینبار فرق میکرد. فرق دولت موسوم به اصلاحات با دولت شهید رجایی و بنی صدر، این بود که اینبار، تجربه اول انقلاب را داشتیم و میدانستیم منافقین چگونه نفوذ میکنند، از چه شگردهایی برای تفرقهافکنی و ایجاد التهاب و درگیری و سرکوب نیروهای خدوم بهره میبرند. بر اساس رویکرد غالب تندروها در دولت و مجلس مدعی اصلاحات و بر اساس برخی رفتارهای ارتکابی، ته خط برخی مدیران و نمایندگان مجلس معلوم بود و نهایتاً با پناهندگی شماری از آنها، انحلالشان در اپوزیسیون و معارضه با اصل اسلام و انقلاب، نقاب از چهرهشان افتاد. مقطع سوم، دولت مدعی اعتدال بود که برخی رویکردهای منافقانه و رادیکال به قیمت نابودی فرصتها در پیش گرفته شد و نهایتاً هم دیدیم که کسانی در حد معاون وزیر ارتباطات، معاون سازمان محیط زیست و مشاور وزیر خارجه و...، پس از برخی خیانتها، به اروپا و آمریکا گریختند. اینها علاوهبر دهها مدیر رسانهای و سردبیر و خبرنگاری است که در طول دو دهه گذشته، در خدمت جریان تحریف (تحلیلهای فلجکننده) درآمده و پس از آن که مهره سوخته شدهاند، از رادیو فردا و BBC و VOA و اینترنشنال و... سر درآوردهاند.
۵) اکنون آن عبرت ۴۰ ساله، پیش روی آقای #پزشکیان و دولت اوست. البته روشن است که جمهوری اسلامی امروز، آن نظام نوپای ۴۰ سال قبل نیست. ایران عزیز ما به برکت هدایت امام(ره)و رهبری، و مجاهدت مدیران مسئولیت شناسی مثل شهیدان #سلیمانی و #رئیسی و #امیرعبداللهیان، در جایگاهی از اقتدار ایستاده که «سایمون تیسدال» سردبیر خارجی روزنامه گاردین به صراحت اذعان میکند: «آمریکا دیگر، بزرگترین قدرت در خاورمیانه نیست، #ایران است» و نشریه فارن افرز تأکید میورزد: «ایران در حال ترسیم نقشه خاورمیانه جدید است».
۶) شکست جبران ناشدنی اسرائیل در سه عملیات #طوفانالاقصی، #وعده_صادق و #یومالاربعین، و فراتر از آن، نابودی پروژه بزرگ «شناسایی اسرائیل در قالب پیمان ابراهیم»، چیزی نیست که صهیونیستها یا محافل غربی بتوانند پنهان کنند. آمریکا و برخی دولتهای اروپایی، همه توان خود را پای جنگ آوردند اما قطعاً شرایط، به قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ برنخواهد گشت و بازدارندگی زائل شده اسرائیل (و هیبت زائلشده آمریکا) ترمیم نخواهد شد.
ادامه دارد.....