شیخ بهایى(رحمةالله علیه) روزى از بازار اصفهان میگذشت، در یک گوشه دور افتاده بازار توى یک مغازه کوچک و رنگ و رو رفته که نور باریکى از سقف آن به داخل دکان مىتابید و در و دیوارش را روشن مىساخت، ناگهان چشمش به پیرمردى افتاد که بیش از ۹۰ سال از عمرش مىگذشت و در آن حال مشته سنگینى به دست داشت و مشغول کوبیدن به تخت گیوه بود.شیخ بهایى(رحمةالله علیه) با دیدن پیرمرد دلش به حال او سوخت و به داخل مغازه رفت و از پیرمرد پرسید:
🔹تو چرا در جوانى اندوخته و پس اندازى براى خود گرد نیاوردى تا در این سن پیرى مجبور به کار کردن نباشى؟پیرمرد سرش را از روى گیوه برداشت و نگاه نافذش را بر روى شیخ بهایى انداخت ولى چیزى نگفت، شیخ دست پیش برد و مشته را از دست پیرمرد گرفت و با علمى که داشت آن را تبدیل به طلا کرد و بعد زیر نورى که از سقف به روى پیشخوان مىتابید جلو پینهدوز گذاشت، مشته فولادى سنگین وزن که در آن لحظه تبدیل به طلا شده بود در زیر نور خورشید تلؤلؤ خاصى پیدا کرد و ناگهان دکان پینهدوز را به رنگ طلایى در آورد، شیخ بهایى بعد از این کار به سرعت عازم خروج از مغازه شد و در همان حال خطاب به پیرمرد گفت:
▫️پینه دوز، من مشته تو را تبدیل به طلا کردم آن را بازار طلافروشها ببر و بفروش و بقیه عمر را به راحتى بسر ببر.شیخ بهایى(رحمةالله علیه) هنوز قدم از دکان بیرون نگذارده بود که ناگهان صدایى او را بر جاى نگاه داشت، این صداى پیرمرد بود که مىگفت: اى شیخ بهایى اگر تو مشته مرا با گرفتن در دست تبدیل به طلا کردى،《 من آن را با نظر به صورت اولش در آوردم! 》شیخ بهایى به سرعت برگشت و به مشته نگریست و دید مشته دوباره تبدیل به فولاد شده است، دانست که آن پیرمرد به ظاهر تنگدست و بىسواد از 🔅اولیاءالله🔅 و مردان خدا بوده و علم و دانشاش به مراتب از او بیشتر است و نیازى به مال دنیا ندارد، روى این اصل با خجالت و شرمندگى پیش رفت و دست پینهدوز را بوسید و عذر بسیار خواست و بدون درنگ از مغازه خارج شد، از آن به بعد هر گاه از جلو دکان پیرمرد رد مىشد، سرى به علامت احترام خم کرده و با شرمندگى مىگذشت!
و آن پیر اولیاء الله کسی جز شیخ محمد عارف عباسی مشهور به «پیر پالان دوز» از عرفا و معاصر شیخ بهایی نبود که مقبره پیر پالان دوز هم اکنون در شمال شرقی حرم امام رضا (علیه السّلام) و ابتدای خیابان نواب صفوی قرار دارد.
ستارگان هدایت ص231
#فرهیختگان_تمدن_شیعه
#محتوای_منبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم پیشگویی حضرت آیت الله_کشمیری
درباره انقلاب اسلامی ؛ رحلت امام در ایران و شهادت آیت الله آقا مصطفی خمینی(ره)
#فرهیختگان_تمدن_شیعه
علامه طباطبایی 1 سال فکر می کرد و 1 ساعت حرف می زد؛
از یکی از شاگردان علامه طباطبایی پرسیدند: ویژگی ممتاز تدریس علامه طباطبایی چه بود؟
فرمود: علامه طباطبایی، یک سال فکر میکرد، یک ساعت حرف می زد!
..... علامه طباطبایی برای تحصیل و تکامل، راهی نجف اشرف می شود، با اوّلین نگاه به قبّه و بارگاه امیرالمؤمنین آخرین کلام خویش را زده و مى فرماید:
«یا على! من براى ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شده ام ولى نمى دانم چه روشى پیش گیرم... از شما مى خواهم که در آنچه صلاح است، مرا راهنمایى کنید».
چند روزى نمى گذرد که حاج میرزا على آقا قاضى «قدس سره» به سراغ وى آمده و خطاب به او اینگونه مى گوید:
«کسى که به قصد تحصیل به نجف مى آید خوب است علاوه بر تحصیل، از فکر تهذیب خود غافل نماند.»
متن کامل و موارد دیگر را در اینجا مشاهده فرمایید:
lish.ir/Kzq
#محتوای_پژوهشی
#فرهیختگان_تمدن_شیعه
مطربی که عارف شد...
از موسیقی تا لقای الهی...
آقا میرزاجهانگیرخان قشقایی یکی از بزرگان ایل قشقایی بود که برای تکمیل فن موسیقی به اصفهان آمد. روزی برای تنظیم تار خود روانه بازار می شود . پیرمردی وی را می خواند و از حالش جویا می شود.
پیر ، خیره خیره به او می نگرد و می گوید: گیرم که در این فن ، فارابی (معلم ثانی) شدی ، باز مطربی بیش نخواهی بود. همین جا ( اشاره کرد به حوزه علمیه صدر که در آن نزدیکی بود) حجره ای بگیر و مشغول تحصیل شو .
چنان این حرف در وی تاثیرگذاشت که وی در سن چهل سالگی راهی مدرسه طلاب می گردد و در سلک دانشوران علوم دینی جای میگیرد ...
🍃او آنقدر در طریق الی الله رشد میکند که فقط آخرش را بگویم ؛ یکی از دهها شاگرد وی آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله سیدجمال گلپایگانی شدند ...
#فرهیختگان_تمدن_شیعه