#روایتگر_اربعین
🍃 مسیر فرعی
از گرمای هوا و خستگی پاها کلافه شده بود دخترم را میگویم. به آهستگی گفت میتونیم بشینیم و گفتم همینجا خوبه و نشستیم. دختری در گوشه ی دیوار، لیوانی آب را به ما تعارف کرد مثل خیلی از هم سن و سالهاش که بارها در مسیر پیاده روی دیده بودیم. با لبخند ازش تشکر کردم و نشستیم همونجا کنارش...
چیزی وادارم کرد تا دوباره به سراغش بروم و از او بپرسم اسمت چیه؟ و گفت: مریم. گفتم من هم مریمم!
تنها عکسی که امسال گرفتم از زیباییهای اربعین عکس از مریم بود با یک لیوان آب.
همه هستیاش را آورد تا شریک باشد در تمام جذابیتهای اربعین.
از دور به او می نگریستم چه نیرویی باعث شده بود تا از او عکس بگیرم؟ در یک مسیر فرعی که نه دوربینی بود و نه هیاهویی!
مریم به دنبال چه می گشت با پارچ و لیوانی از آب؟!
ناخودآگاه دوستش داشتم و در دلم تحسینش کردم. احساس میکردم همهی کرب و بلا و همهی اکرام عراقیها را در مریم یافتم.
وقت خداحافظی به پشت سرم نگاه کردم او با چشمهایش همچنان ما را بدرقه میکرد. برایش دست تکان دادم او هم دست تکان داد. برایش از دور بوس فرستادم او هم بوس فرستاد...چقدر لذت بردم وقتی که فصل اشتراک بین مریم ۶ ساله با مریم ۴۱ ساله،امام حسین شده بود.
✍️ مریم عبدالحسینی
#اربعین
#نویسندگان_حوزوی
🔻#تبلیغ_نیوز مرجع رسمی اطلاع رسانی دفتر تبلیغات اسلامی:
🔺 @tablighnews