🔊 #پاکت_نجومی
🔻عکس پاکتو ببینید دوباره؛
تا داستانشو براتون تعریف کنم…
روضه رو که خوندم داشتم از مسجد میرفتم بیرون، دیدم پشت سرم راه افتاده و صدام میکنه.
+ حاجآقا…
_ جونم بابا جان ؟!
+ من خادم همین مسجدم؛ خونمون اون اتاقه که تو حیاط مسجده (اشاره کرد به یه اتاق کنار حیاط مسجد)
_ بله در خدمتم! کمکی ازم بر میاد؟ (اول فکر کردم کمک نقدی میخواد)
+ حاجآقا من خانومم زمینگیره نمیتونه بیاد بشینه تو مجلس روضه، میشه تشریف بیارید یه چند خط براش روضه بخونید؟!
موی بدنم سیخ شد !!! انگار مغزم سوت کشید. جلو جلو رفت، در رو باز کرد و یه چادر کشید رو سر خانومش. یه پیرزن رو ویلچر تو یه اطاق کوچیک! پیرزن تا منو دید گل از گلش شکفت. نمیتونست حرف بزنه ولی با چشماش کلی ازم استقبال کرد.
روضه رو شروع کردم؛ دیدم انگار پیرزن داره جون میده، دلم نیومد بیشتر گریش رو ببینم؛ خودمم حالم خراب شده بود و میخواستم داد بزنم. روضه رو تموم کردم گوشه چادرشو بوسیدم.
اومدم بیام بیرون دیدم پیرمرد یه پاکت گذاشت تو جیبم؛ قبول نکردم زد زیر گریه. گفت: به این روضه که خوندی اگه قبول نکنی شکایت میکنم به حضرت زهرا سلام الله علیها . پاکت رو داد، دستمم بوسید و گفت: “کمه ولی امام حسین علیه السلام زیادش میکنه”
پشت فرمون از خود مسجد تا خونه گریه کردم.
منبع: صدای حوزه
💡 تبلیغ نیوز | پایگاه خبری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
🆔 @tablighnews
🌐 Tablighnews.Dte.ir