با غزلهای تو حافظ روزها سر میکنم/ من که با تنهایی خود دائماً جَرّ میکنم. خواستم در این شب یلدا دگر کاری کنم/ لیک سودای غم هجر تو را سر میکنم.
من که از دوران خُردی در دل حافظ بُدم/ هرچه از حافظ شنیدم خوب از بر میکنم.
خواجه حافظ را دو چیز اندر طوافش دادهاند/زین سبب من درس قرآن و دعا زر میکنم.
گفت یلدا را شبی باشد که عاشق سوزی است/ پس برای تو، من امشب ناله از سر میکنم .
من که در کوی تو هستم ای نگار نازنین/ پس چرا من روز و شب با ،می، لبم تر میکنم .
بود صدرا را امیدی در میان عاشقان /
من ز سوزش در زمستان جامه در بر می کنم .
گفتنیها گفته شد اما لسان الغیب نیست/ آنکه از سوز صدایش دست بر سر میکنم.
#مجید_محمدی
#صدرا
#یلدا