هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسین_ع_شهادت
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
روضهخوانها شببهشب غمگین به منبر میرسند
با همان یک "یا حسین" از "سر" به آخر میرسند
روضهها را از پسر تحویل بابا داده و
از سرِ بر نیزهی بابا به دختر میرسند
گاه مابینِ مقاتل پابهپای بیتها
سمت سقا میروند اما به اکبر میرسند
ارباً اربا روضهی سختیست اما غالباً
روضه سنگین میشود وقتی به اصغر میرسند
گوش تا گوش علی را تیر از هرسو بُرید
روضهخوانها در همین مقتل به حنجر میرسند
شمر میآید به گودال و به دستش خنجر است
روضهها از روی تل اینجا به خواهر میرسند
من گلی گم کردهام میجویم او را، روضهها
از میان نیزه و خنجر به پیکر میرسند
روضهای سرتاسر گودال را پُر کرده است
یا بنُیَّ... نالهها از سمت مادر میرسند
عصر عاشوراست اما خیمهها در آتشاند
دشمنان دارند از هرگوشهای سر میرسند
زینب از هرسو یتیمی را بغل وا میکند
دختران فکر حجابند و به معجر میرسند
::
شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر
نیزهداران یکبهیک دارند با سر میرسند
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#مناجات_با_خدا
#توبه
از اینکه غافل از یک ماه غفرانم، پشیمانم
که عمرم رفت اما غرق عصیانم، پشیمانم
الهی! لا تُبَذِّرْ گفتی اما من نفهمیدم*
من از اسراف در سرمایهی جانم، پشیمانم
به جای پینهی سجاده بر پیشانیام اخم است
نشد گاهی یتیمی را بخندانم، پشیمانم
به هر سو میروم از من گریزانند انسانها
اگر دیدی که از خود هم گریزانم، پشیمانم
به من از سفرهی احسان تو روزی رسید اما
اگر شد صرف عصیان لقمهی نانم، پشیمانم
چطور از سر بگیرم با مناجاتت قرارم را؟
نمیدانم فقط اینقدر میدانم پشیمانم
سراپا اعترافم، دوست داری بشنوی؟ باشد،
پشیمانم، پشیمانم، پشیمانم، پشیمانم
✍ #محسن_ناصحی
*وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا (سوره اسراء، آیه ٢۶)
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
میرود سمت برادر، به تنش تب دارد
دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد
به فدای سر تو ! هرچه که دارم این است
چه کنم؟ هست همین هرچه که زینب دارد
ارث زینب قد خم بود، قسم داد و گرفت
إذن خود را هم از آن قدّ مورّب دارد
پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند
شیر این بیشه عجب باد به غبغب دارد
رفت و فریاد برآورد برادر ! بشتاب
تیغ ورّاث علی از دو طرف لب دارد
حق همین است که قربانی اکبر بشویم
زینب است این که دو فرزند مؤدب دارد
از یمین میروم، از سمت یسارش با تو
دشمن معرکه یک روزِ معذّب دارد
بد به دل راه مده مطمئناً پیروزیم
مادر ماست که در خیمه، مرتّب دارد:
زیر لب زمزمهی ناد علی میخواند
دارد از هیبت اولاد علی میخواند
تکیه دادند به هم هردو برادر اینبار
هر دو در مرکز این دایره و چون پرگار
دور خود ساختهاند از سر دشمن کوهی
تنِ بی سر چقدر ماند و در این انبوهی
خُدعه زد دشمن بی عُرضه و ترسو ای وای
بارش تیر شد آغاز ز هر سو ای وای
::
ناگهان هردو برادر به کمین افتادند
زیر باران جفا هر دو زمین افتادند
بدن هر دو پر از تیر، به هم دوخته شد
چشم هر دو پسرِ شیر به هم دوخته شد
اول از ترس در آن حال رهاشان کردند
بعد با تیغهی شمشیر جداشان کردند
این طرف، حادثه از چشمِ زنی دور افتاد
آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد
گَرد، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم کم
چشم مادر نگران شد به پسرها کم کم
عاقبت واقعه، شد آنچه که زینب میخواست
نذر من گشت اَدا ! شکر، حسینم برجاست
::
پسرانم به فدای سر تو، غم نخوری
هر دو قربان علی اکبر تو، غم نخوری
پسرانم که بماند ! خودِ زینب هم هست
جان من نذر علی اصغر تو، غم نخوری
تو سفارش شدهی مادرِمانی، قَسمت
میدهم جان من و مادر تو، غم نخوری
هرچه غم مال من و قول بده تا آخر
هرچه غم خورد اگر خواهر تو، غم نخوری…
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e