@salmanerey🇮🇷
✍ آیت الله جوادی آملی :
#دیوث_بودن هم عین زناست،
💇♀ غیر را به #حریم_خود راه دادن،
با غیرت سازکار نیست. فرقی نمی کند چه در مسئله حجاب و عفاف ،
و چه در مسئله سیاست.
📚fori_sarasari
✍زرارة بن اوفی گوید:
روزی خدمت امام زین العابدین (ع) رسیدم،
حضرت فرمودند:
ای زرارة مردم زمان ما شش طبقهاند:
" شیر، گرگ، روباه، سگ، #خوک و گوسفند"!
🐷"خوک"، مردانی که شبیه زن هستند و #رفتار_زنانه دارند؛
و همچنین کسانی که ذلیل و #اسیر_شهوتند و به هرعمل زشتی که دعوت میشوند پاسخ مثبت میدهند".
(خصال شیخ صدوق، ج۲، ص۳۷۸)
🐷خوک،
فاحشه ها و فاسده ها هستند، به طوری که به فحشایی خوانده نمی شوند مگر اینکه #اجابت می نمایند.
📚hawzah_net › Article › View
هدایت شده از خوبان
🕊🌹#خاطرات_شهید_مصطفی_ردانی_پور
📘#کتاب_مصطفی ص ۸۵
6️⃣1️⃣قسمت: شانزدهم
🔖خاک های رملی
🕊🌹یکی از مشکلات برای رسیدن به مواضع دشمن، رملی بودن منطقه بود. خاک آنجا شبیه ماسه های ساحلی بود و پای نیروها مرتب در آن فرو می رفت. جلسه فرماندهان برگزار شد. گفتم: مشکل اصلی این عملیات رمل های#چزابه است! روی رمل ها که راه می رفتیم تمام توان ما گرفته می شد.
🥀🤍نیروی ما باید هجده کیلومتر بر روی رمل پیاده روی کنه تا به نقطه ی شروع برسه. ما چطور هفت گردان را تا پشت سر عراقی ها بیاوریم و خسته و کوفته بزنند به خط دشمن؟! خلاصه هر کدام از مسئولان نظری دادند.
🕊🌹در پایان جلسه طبق معمول مصطفی شروع به دعا کرد و با خدا نجوا می نمود. می گفت: خدایا تو می دانی که راه رفتن بر روی این رمل ها مشکله، خدایا تو ارحم الراحمینی. برای تو سفت کردن رمل ها زیر پای رزمندگان کار ساده ای است! خلاصه مصطفی حل این مسئله را از مشکل گشای عالم خواست.
🥀🤍شب هشتم آذر سال 1360 بود. نیروها آماده حرکت برای عملیات شدند. ساعتی قبل کمی باران بارید. همه ی فرماندهان اضطراب داشتند. نکند منطقه باتلاقی شده باشد؟! نکند نیروها خسته شوند و توان حمله را از دست بدهند؟!
🕊🌹حرکت نیروها که شروع شد تعجب کردم! باران خاک را سفت کرده بود! گویی روی ابر راه می رفتیم! هیچ کس احساس خستگی نمی کرد! دعای هفته قبل مصطفی درست در#شب_عملیات#اجابت شد!! مصطفی کنار معبر ایستاده بود. چشمانش خیس اشک بود. می گفت: کار خدا را دیدی، دیدی خدا به ما#عنایت کرد...
⬅️ ادامه دارد...