هدایت شده از خوبان
🌷🕊•⸤#خداےخوبِابراھیم ⸣
💫🌹مراقبتازکلام . . .🌿!
🥀🤍سال اول جنگ بود . نشسته بودیم داخل سنگر . چند نفر از برادران ارتشی از کنار ما رد شدند . ابراهیم به یکی از آنها خیره شد و با خنده به ما گفت : سیبیل این گروهبان رو نگاه کن! لباش اصلا پیدا نیست . چطوری آب میخوره ؟
💫🟢یک دفعه مثل اینکه برق ابراهیم رو گرفته باشه از جا پرید و گفت : این چه حرفی بود که من زدم؟ چرا در کلامم دقت نکردم ؟
🥀🤍بعد دوید به سمت گروهبان و گفت : برادر وایسا گروهبان گفت : چیزی شده ابراهیم سلام و احوالپرسی کرد و گفت :منظوری نداشتم اما ناخودآگاه سیبیل شمارو که دیدم به رفقا گفتم این بنده خدا چطوری آب میخوره؟
🔺حلال کن خیلی شرمنده ام .
💫🟢راستی اگر بخاطر سیبیل هات اذیت میشی ما قیچی داریم میخوای کمکت کنم ؟ گروهبان خندید و تشکر کرد و گفت: باشه بهت زحمت میدم .
🥀🤍يا أَيُهَا الذِينَ آمَنُوا لَا يَسخَر قَومٌ مِن قَومٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيرً مِنهُم . . .
💫🟢ای کسانی که ایمان آوردهاید! (هرگز) گروهی از شما گروه دیگری را مسخره نکنند ، شاید آنها از اینها بهتر باشند . [حجرات،۱۱]
هدایت شده از خوبان
🌷🕊•⸤#خداےخوبِابراھیم ⸣
💫🌹مراقبتازکلام . . .🌿!
🥀🤍سال اول جنگ بود . نشسته بودیم داخل سنگر . چند نفر از برادران ارتشی از کنار ما رد شدند . ابراهیم به یکی از آنها خیره شد و با خنده به ما گفت : سیبیل این گروهبان رو نگاه کن! لباش اصلا پیدا نیست . چطوری آب میخوره ؟
💫🟢یک دفعه مثل اینکه برق ابراهیم رو گرفته باشه از جا پرید و گفت : این چه حرفی بود که من زدم؟ چرا در کلامم دقت نکردم ؟
🥀🤍بعد دوید به سمت گروهبان و گفت : برادر وایسا گروهبان گفت : چیزی شده ابراهیم سلام و احوالپرسی کرد و گفت :منظوری نداشتم اما ناخودآگاه سیبیل شمارو که دیدم به رفقا گفتم این بنده خدا چطوری آب میخوره؟
🔺حلال کن خیلی شرمنده ام .
💫🟢راستی اگر بخاطر سیبیل هات اذیت میشی ما قیچی داریم میخوای کمکت کنم ؟ گروهبان خندید و تشکر کرد و گفت: باشه بهت زحمت میدم .
🥀🤍يا أَيُهَا الذِينَ آمَنُوا لَا يَسخَر قَومٌ مِن قَومٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيرً مِنهُم . . .
💫🟢ای کسانی که ایمان آوردهاید! (هرگز) گروهی از شما گروه دیگری را مسخره نکنند ، شاید آنها از اینها بهتر باشند . [حجرات،۱۱]
هدایت شده از خوبان
🌷🕊•⸤#خداےخوبِابراھیم ⸣
💫🌹مراقبتازکلام . . .🌿!
🥀🤍سال اول جنگ بود . نشسته بودیم داخل سنگر . چند نفر از برادران ارتشی از کنار ما رد شدند . ابراهیم به یکی از آنها خیره شد و با خنده به ما گفت : سیبیل این گروهبان رو نگاه کن! لباش اصلا پیدا نیست . چطوری آب میخوره ؟
💫🟢یک دفعه مثل اینکه برق ابراهیم رو گرفته باشه از جا پرید و گفت : این چه حرفی بود که من زدم؟ چرا در کلامم دقت نکردم ؟
🥀🤍بعد دوید به سمت گروهبان و گفت : برادر وایسا گروهبان گفت : چیزی شده ابراهیم سلام و احوالپرسی کرد و گفت :منظوری نداشتم اما ناخودآگاه سیبیل شمارو که دیدم به رفقا گفتم این بنده خدا چطوری آب میخوره؟
🔺حلال کن خیلی شرمنده ام .
💫🟢راستی اگر بخاطر سیبیل هات اذیت میشی ما قیچی داریم میخوای کمکت کنم ؟ گروهبان خندید و تشکر کرد و گفت: باشه بهت زحمت میدم .
🥀🤍يا أَيُهَا الذِينَ آمَنُوا لَا يَسخَر قَومٌ مِن قَومٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيرً مِنهُم . . .
💫🟢ای کسانی که ایمان آوردهاید! (هرگز) گروهی از شما گروه دیگری را مسخره نکنند ، شاید آنها از اینها بهتر باشند . [حجرات،۱۱]