#حکایت
پرده پوشی گناه دیگران
حضرت محمد (ص) از امام علی (ع) پرسیدند:
اگر مردی را در حال ارتکاب فحشایی, گناهی
دیدی چه میکنی؟ مولا امیرالمؤمنین پاسخ
دادند:او را میپوشانم
رسول الله پرسیدند:
اگر دوباره او را در حال ارتکاب گناه دیدی چه؟
مولا باز هم جواب دادند: او را میپوشانم.
رسول الله سه مرتبه این سوال را پرسیدند ومولاامیرالمؤمنین هر سه بار، همان پاسخ را دادند.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند:
جوانمردی جز علی نیست. آنگاه رسول الله روبه اصحاب کردند و فرمودند: برای برادران خود پرده پوشی کنید.
نکته ✅
حالا ما باشیم چکار میکنیم جار میزنیم کاش طرف گناه کنه و جاربزنیم 'تهمت 'افترا'غیبت 'فحاشی' ابروریزی'
پناه میبریم بخدا از شر شیطان و نفس .
📌 خویشتندار باشیم و آفت شناس
📚مستدرک الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۴۲۶
مطالب مفید علمی و فرهنگی
پرورشی و ایده های ناب مخصوص اولیا . دانش آموزان و همکاران فرهنگی
@madrese_yar
#لبیک_یا_خامنه_ای #امام_زمان #معلم
کَفم بُرید!
میدونید این اصطلاح از کجا اومده؟
«هاتف اصفهانی» گفته:
ناصح که رُخش دیده کف خویش بُریدهست
هاتف! به چه رو میکُندم باز ملامت؟
کف بُریدن (بُریدن دست) اشاره به داستان «یوسف و زلیخا» داره که زنان دستشون رو بعد از دیدن یوسف بریدند.
«مولانا» هم میگه:
تو چو یوسفی رسیده
همه مصر کف بریده
بنما جمال و بستان
دل و جان تجارتی کن
#حکایت
#ریشه_شناسی
✅جهت سفارش #تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar
بشنو و باور مکن
شخصی از شخصی خواهش کرد صندوق شیشهای را به دوش کشیده از پلکان بلندی به بالاخانهای ببرد.
آن شخص گفت: «برای من چه فایده دارد و چه اجرتم خواهی داد؟»
صاحب صندوق گفت: «سه نصیحت به تو خواهم کرد که سرمایه خیر دنیا و آخرتت باشد.»
آن شخص قبول کرد و صندوق را حمل نمود. از دو پله که بالا رفت، ایستاد و گفت:
«نصیحت اولی را بگو.»
صاحب صندوق گفت: «اگر کسی گفت نسیه بهتر از نقد است بشنو و باور مکن.»
حامل صندوق چند پله دیگر بالا رفت و گفت: «نصیحت دوم را بگو»
گفت: «اگر کسی گفت پول سیاه بهتر از پول سفید است بشنو و باور مکن.»
مجدداً آن شخص چند پلهای که بالا رفت ایستاد و گفت: «نصیحت سوم را بفرما.»
گفت: «اگر کسی گفت نخودآب بهتر از چلو کباب است بشنو و باور مکن»
حامل صندوق دو سه پله دیگر را که باقیمانده بود طی کرده، وقتی به آخرین پله رسید ایستاد و به صاحب صندوق گفت: «من هم میخواهم نصیحتی به تو بکنم!»
گفت: «بگو»
حامل شانه خود را از زیر بار تهی کرده صندوق افتاد و در اثنایِ افتادن و زمین خوردن آن گفت:
«اگر کسی هم گفت در این صندوق یک شیشه سالم باقیمانده است، بشنو و باور مکن.»
[داستانهای امثال امینی، ص ۷۹]
#حکایت
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
سر و گوش آب بده
ریشه این ضربالمثل به حمامهای عمومی بر میگردد.
کسانی که با یکدیگر اختلافی داشتند و گاه هر دو در حمام حضور داشتند و برای آنکه بدانند که آن دیگری پشت سر او چه میگوید و چگونه از او بدگویی میکند، هنگامی که یکی از آن دو وارد خزینه میشد آن دیگری یکی از آشنایانش را به بهانهی شستشوی تن به درون خزینه میفرستاد تا "سر و گوش آب بدهد"، یعنی وانمود کند که دارد خود را میشوید ولی دزدانه به حرفها گوش بدهد و خبرها و بدگوییها را برای فامیل خود ببرد.
به طور کلی در آن روزگار هر کس میخواست از اوضاع و احوال و رویدادهای روزهای گذشته در محل با خبر شود با رفتن به حمام و "سر و گوش آب دادن" در خزینه و دزدانه گوش دادن به گفتههای دیگران که با صدای بلند با یکدیگر حرف میزدند، از همهی این رویدادها آگاه میشد.
بدین ترتیب عبارت "سر و گوش آب دادن" که هم برای جاسوسی کردن و هم برای کسب خبر به کار میآمد، رفته رفته در میان مردم به صورت اصطلاح در آمد.
#حکایت
#ریشه_کلمات
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh