[ تائب ]
- دید همه چی داره خوب پیش میره . . . [ هوا برش داشت ]
- میگفت منکه همه چیم داره
خوب پیش میره . .
پس حتما راهم درسته.
[ زهی خیال باطل ]
[ تائب ]
- میگفت منکه همه چیم داره خوب پیش میره . . پس حتما راهم درسته. [ زهی خیال باطل ]
درگیر ظاهر بود و از نیت دور.
[ چشم دلشو بسته بود ]
[ تائب ]
-
- بعدِ طُ آنچه سیاه است ،
روزگار علیست-ع
- بعدِ طُ آنچه سفید است ،
گیسوی حسن-ع
هدایت شده از | پیرغــُـلام |
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- دیگه ندارم من..
#علی_پناهی
- @PirGholam120
[ تائب ]
درگیر ظاهر بود و از نیت دور. [ چشم دلشو بسته بود ]
- آنان میخواهند خدا و مؤمنان را
فریب دهند، ولی جز خودشان را
فریب نمیدهند، و [این را] درک
نمیکنند. در دلهایشان بیماریای
است، پس خداوند بر بیماریشان
افزود؛ و برای آنان عذابی دردناک
است به سبب آنکه دروغ
میگفتند. [ بقره ، ۹ - ۱۰ ]