eitaa logo
شهدا
381 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
7.3هزار ویدیو
49 فایل
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال خانمان را چه کند دیوانه کنی هردو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند «برای شادی روح شهدا صلوات» تاسیس: 1401/22 پایان:شهادت به حمایتتون نیاز داریم🌿 بمونین برامون🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوچهل‌سال‌است‌کارش‌گریه‌است این‌چهل‌سال‌افتخارش‌گریه‌است @tafahos5
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حجابی را تبلیغ کنید که فردای قیامت پیش حضرت زهرا سرفراز باشید 🔹صحبت های یکی از رزمندگان دفاع مقدس درباره ی حجاب ـــــــــــــــــــــــ @tafahos5
امام علیه‌السلام ▪سلام برآقایی که آب می دیــــــد به فکر فرو میرفت ▪نوزاد می دیـــــد اشک می ریخـــت ▪طفلان و کودکان را می دید ناله می کرد. شهادت‌جانسوزامام‌سجاد(ع)تسلیت‌باد🖤 @tafahos5
1_5472628425.mp3
7.68M
رفیق نیمه راه ..... @tafahos5
🍂زینب است و ... 🏴فکر خار و پای طفلان 🍂تشنگی و درد و هجران 🏴فکر گوش و گوشواره 🍂یاد طفلان و اسیران 🏴 @tafahos5
14.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تنها شهید ایرانی حاضر در دشت کربلا ✨قاری قرآن ، معلم ، شاعر و قصه گوی کودکان امام حسین علیه السلام ✨ @tafahos5
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید علی اکبر دهقان از رزمندگان دفاع مقدس بود بود که عشق به امام حسین علیه السلام کار او را بدانجا رساند که آرزویش شهادتی همچون مولایش سیدالشهدا بود. حجه الاسلام صادقی سرایانی، از راویان دفاع مقدس نقل می کند که وقتی شهید دهقان و عده ای از برادران رزمنده در جاده بصره-شلمچه در حال حرکت بودند، در پی انفجار های پیاپی دشمن، شهید علی اکبر دهقان از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت، در همان لحظه همرزمانش که می خواستند به سرعت از منطقه دور شوند متوجه می شوند، در حالیکه بدن این بزرگوار بدون سر می دود، سرش چند دقیقه ای یا حسین گویان روی زمین می غلتید. تمام ده یا پانزده نفری که آنجا بودند دیگر یارای جمع آوری پیکر را نداشتند...   همه داشتند گریه میکردند…... @tafahos5
بهش‌گفتن‌چشمات‌خیلۍ‌قشنگہ... گفت‌اگہ‌خد‌ا‌خرید‌قشنگھ:)! ♥️..' @tafahos5
شهید حسین جمالی آرزوی شهادتی زیبا را داشت و در نهایت روز تاسوعا به آرزویش رسید. جانبازی گمنام مادر شهید جمالی در خاطره ای می گوید: حسین چند ماهی یک بار به مرخصی می آمد یک روز با پاهای گچ گرفته به خانه آمد. با اضطراب پرسیدم: مادر پاهایت چطور شده ؟ لبخندی زد و گفت: چیزی نیست مادر موتور روی پایم افتاده... بعد از شهادتش فهمیدم در کوه های خان طومان در سال 90 زخمی شده ولی برای اینکه من مضطر نشوم حقیقت را به من نگفته بود. در آن ماموریت بهترین دوستش (کمیل صفری تبار ) را از دست داده بود. خانه آن شهید عزیز در بابل بود. حسین پس از شهادتِ دوستش در مرخصی هایش ابتدا به مادر کمیل سر می زد و بعد به خانه می آمد . و همیشه به مادر کمیل می گفته دعا کنید تا من هم شهید شوم . دعا کن اولین شهید در روز تاسوعا باشم یکی از همرزمانش در خاطره ای نقل می کند: شب عملیات بود. قرآن در دست گرفته بودم و بچه ها از زیر آن می گذشتند. حسین با موتور چهارچرخ در حال گذشتن از زیر قرآن بود که گفت : دعا کن فردا اولین شهید روز باشم. شهید مدافع حرم 🕊 @tafahos5