❤️رتبه ۴ کنکور شد، پزشکی شیراز. از دانشگاههای فرانسه و کانادا هم دعوت نامه داشت. میتونست بره دنبال تحصیل و بعدش هم درآمد بالا و یک زندگی راحت. حتی میتونست یه رنگ و لعاب مذهبی هم به کارش بده و توجیه کنه که میرم پزشک میشم و بعدش خدمت به مردم!
اما چون امام بهش گفته بود امروز اولویت با نهضت هست، به همه اینا پشت پا زد و موندن تو خط اول مبارزه با شاه رو به فرانسه و پزشکی ترجیح داد...
🗓 ۲۷ آبان، سالروز شهادت #شهید_مهدی_زینالدین
شهدا
❤️رتبه ۴ کنکور شد، پزشکی شیراز. از دانشگاههای فرانسه و کانادا هم دعوت نامه داشت. میتونست بره دنبال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
@tafahos5
#تلاوت_روز_قرآن
تلاوت قرآن صفحه 27
قرآن کریم به نیابت از شهید اکبر زوار جنتی
هدیه به امام زمان (عج) به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور
صفحه 27
آیه 177تا 181
سوره بقره
19.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی زیبا از زیارت عاشورا به همراه متن
با صدای علی فانی
🌴💢🌸💢🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریههای آیتالله ناصری برای امام زمان(عج)
"یابنالحسن رو فراموش نکنید"
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
📚 #دخترهاباباییاند
🖋به قلم بهزاددانشگر
#پارت_191
« خاله »
هنوز بعد از دو سال و چند ماه، اصلاً نمی توانم کنار بیایم. به غیر از پنجشنبه و دوشنبه، هر موقع که دلم بگیرد، می روم سر مزارش. آن اوایل که هر شب آنجا بودیم. بهمان می گفتند مگر آنجا چادر زده اید؟ می گفتیم همه چیزمان آنجاست. خیلی که دلم هوایش را بکند، می آید به خوابم. خیلی هم را می خواستیم. انگار حالا هم همین طور است. هنوز من را می خواهد. هر موقع که بهش بگویم، می آید به خوابم. یک روز، ساعت ۲ بعد از ظهر رفتم سر مزارش. یک یاسین خواندم و گفتم دلم خیلی هوایت را کرده؛ آن قدر که هرچه می آیم اینجا، دلم آرام نمی گیرد. همان شب خوابش
را دیدم.
دیدم از در حیاط آمد تو. خب ماشاء الله قدش بلند بود. همیشه باید روی یک بلندی می ایستادم تا بهش برسم. به دو تا پله آخری که رسیدم، گفت خاله، نیا پایین. سرش را گذاشت روی سینه ام و گفت هرچه می خواهی گریه کن؛ اما نیا آنجا گریه کن. خواب شیرینی بود؛ آن قدر که تا مدت ها شیرینی اش را حس می کردم. توی خواب هم بغلم کرده بود و فشارم می داد. گفت خاله، دلت آرام شد؟ بوسش کردم و گفتم خاله، دیر به دیر می آیی! گفت دیر می آیم؛ ولی عوضش خوب می آیم.
وقتی می خواست از در حیاط برود بیرون، برگشت و گفت خاله،
سير شدی؟
گفتم خاله، خیلی به دلم چسبید. خیلی دلم هوایت را کرده بود. بهم گفت حالا دیگر اجازه دارم بروم؟ گفتم برو، به سلامت.
این قدر که این خواب برایم شیرین بود، فقط می خندیدم و خوش حال بودم. بچه ها می گفتند دیوانه شده ای مامان؟ چرا می خندی؟
همین دوشنبه عصر، سرخاکش بودم. یک نفر خرما آورده بود. دهنم آفت زده بود و نمی توانستم بخورم. وقتی می خواستم برگردم، گفتم شاید
ناراحت بشود. یک خرما برداشتم و خوردم؛ اما دهنم را خیلی سوزاند. همان شب، خواب دیدم که مهمانی داریم و همه جای خانه خرما بود. دیس های خیلی بزرگ پر از خرما توی خانه چیده بودند و کارتن های پر از خرما می آوردند توی خانه و خالی می کردند. مهمانی که تمام شد، گفتند مکه ای ها دارند می آیند. من و خواهرم رفتیم درِ خانه. پسر عموی جواد آمد و گفت برای چه اینجا ایستاده اید؟ گفتیم جواد دارد از مکه میآید. همین که جمعیت آمد، جواد را دیدیم. توی آن همه مرد، از همه بلندتر بود. از سینه به بالایش پیدا بود. توی خواب، یاد حرف های خواهرم افتادم که وقتی جواد شهید شده بود و پیکرش برنگشته بود، می گفت کی می شود امام زمان(ع) ظهور کند و من جواد را توی صف یاران امام زمان (ع) ببینم. همان تسبیح سبزش را که همیشه دستش بود، تاب می داد و به طرف ما نی آمد.
از خواب که پریدم، گریه ام افتاد. یاد روزهایی افتادم که صدای قهقهه اش توی خانه می پیچید و خودش را برایم لوس می کرد. نمی دانم چرا داغ جواد برایم سرد نمی شود. سرم را گذاشتم روی زمین و به روزی فکر کردم که دوباره در صف یاران امام زمان(ع) می بینمش.
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
#بسم_الله
مرحوم شیخ جعفر شوشتری:
هر وقت شیطان وسوسه تان کرد
و نتوانستید حریف نفس بشوید ،
هفت مرتبه بگوئید:
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ ،
لاحَولَ وَلا قُوَّة اِلّابِاللهِ العَلیِّ العَظیم
وقتی این ذکر را می گوئید ،
هفت مَلِک به کمک شما می آیند ، و آنها را دفع می کنند ...
بارها تجربه شده ، که انسان وقتی آن را میخواند احساس قوّت میکند
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
فائزه جان پارسال این روزها تجسم میکردی ...
جمله:حتی سلام من بی جوابه...
این روزها شاهدی
سلام مارو هم به مولا برسان...
بگو اقا نگاهی به جامانده ها هم بکند
#شهیده_فائزه_رحیمی
#شهیده_دانشجومعلم
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
ابراهیم همیشه به دوستانش میگفت: قبل از اینکه آدم محتاج به شما رو بیاندازد و دستش را دراز کند. شما مشکلش را بر طرف کنید. او هر یک از رفقا که گرفتاری داشت، یا هر کسی را حدس میزد مشکل مالی داشته باشد کمک میکرد. آن هم مخفیانه، قبل از اینکه طرف مقابل حرفی بزند. بعد میگفت: من فعلاً احتیاجی ندارم. این را هم به شما قرض میدهم. هر وقت داشتی برگردان. این پول قرضالحسنه است. ابراهیم هیچ حسابی روی این پولها نمیکرد. او در این کمکها به آبروی افراد خیلی توجه میکرد. همیشه طوری برخورد میکرد که طرف مقابل شرمنده نشود.
📚』برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●