#چندخاطره
🔸چند بُرش از زندگی عارف شهید علیرضا شهبازی
🌼 #با_شهدا|هر پنجشنبه غسل میکرد، وضو میگرفت و با موتورش میرفت بهشت زهرا. عکس شهدا رو هم به دیوار اتاقش زده بود و میگفت: هر چه میخواید از شهدا بخواید.
🌼 #گریههای_شبانه|بعضی شبها به سفارش پدرش میرفتم طبقهی بالا تا چیزی بندازم رویش و سرما نخوره، اما میدیدم عبا انداخته روی دوشش و با گریه به درگاه خدا و شهدا التماس میکنه. ازش میپرسیدم: چرا اینطور گریه میکنی مادر؟ میگفت: من هر شب با شهدا حرف میزنم، اونا قول دادند منو هم ببرند.
🌼 #تفحصشهدا|یه بار وقتی ازش پرسیدم: چطوری توی تفحص شهید پیدا میکنید؟، گفت: روزه میگیریم، نماز شب و زیارت عاشورا میخونیم و متوسل میشیم تا بتونیم شهیدی رو پیدا کنیم.
🌼 #چهلنمازشب|علیرضا همینجایی که مزارش قرار داره، چهل شب نماز خواند و دوست داشت اگه شهید شد، مزارش در کنار شهدای گمنام باشه.
🌼 #شهادت|ساعت ۱۲شب بود، وقتی خواستم از اتاق برم بیرون، یهو نور زیبایی جلوی پاهام افتاد و خاموش شد. هراسان دویدم داخل و به پدرش گفتم: حاجآقا! علیرضا یا شهید شده یا شهید میشه؛ چون من نوری رو دیدم... وقتی هم خوابیدم، علیرضا رو در عالم خواب دیدم که توی خونه دراز کشیده بود. تعداد زیادی کبوتر هم از راه هواکش اومده بودند داخل. توی خواب به علیرضا گفتم: بذار کبوترها رو بیرون کنم. اما ایشون گفت: نه مادر! اینا کبوترهای امام رضا(ع) هستند، نباید بیرونشون کنیم... فردای دیدنِ این خواب بود که روز خبر شهادتش رسید
🔸فحش نده...
سید محمد علی جهانآرا با یکی از رزمندهها رفته بود شناسایی. همین طور که داشت با دوربین منطقه رو بررسی میکرد ، یهو اون برادرِ رزمنده گفت: عراقیهای پدر سوخته... آقا سید چشم از دوربین برداشت ، نگاهش کرد و گفت: فحش نده! رزمندهی اسلام نباید توهین کنه ، امام علی(ع) می فرماید : اصلاً به دشمنتون هم فحش ندهید...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید سید محمد علی جهانآرا
📚منبع: یادگاران ۲۰ « کتاب جهانآرا » ، صفحه ۹۳
🔹️ مادر شهیدان طبری از لشکر ویژه ۲۵ از پسران شهیدش میگه:
🔹️شهید اول خانواده سعید سال ۱۳۶۱ دشت عباس بشهادت رسید.هفت ماه بعد سعادت در زبیدات عراق. پنج سال بعد برادر سوم سیامک در خرمال بشهادت رسید.
🔹️حاج خانم میگفت : بعد از فوت حاجی ( پدر شهیدان) یک شب موقع خواب ترسیدم، گفتم کجا رفتین من و تنها گذاشتین، من میترسم...
🔹️خوابیدم، خواب دیدم پسرهام همونجایی که من خوابیدهام رختخوابشون پهنه، بهم میگن مامان نترسیا، تنها نیستی ما هر شب کنار تو میخوابیم...
#شهید_سعید_طبری
#شهید_سعادت_طبری
#شهید_سیامک_طبری
💥اگر در خیابان میدیدیش هرگز باورت
نمیشد که روزی شهید میشه. 👀
با خودت میگفتی مگه میشه پسری
که یقه پیراهنش رو باز میذاره و بوی
اُدکلنـش محلـــه رو بـر میــداره، بشــه
جوانترین شهید مدافع حرم؟! 🌷
#سید_مصطفی_موسوی
#سوریه
#برای_ایران
شهدا
💥اگر در خیابان میدیدیش هرگز باورت نمیشد که روزی شهید میشه. 👀 با خودت میگفتی مگه میشه پسری که یقه
💥میدونی چرا بهش میگن
جوان ترین شهید ایرانی
مدافع حرم؟!
چون موقع شهادت فقط
۲۰ سـال و ۳ روز داشــت 🌷
#شهید_سید_مصطفی_موسوی
#سوریه
#برای_ایران
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#ممکن_کردیم!!
🌷حسن می گفت: رفته بودیم روسیه یک موشک فوق پیشرفتهای را از روسها تحویل بگیریم. به افسر روسی گفتم: «فناوری ساخت این موشک را هم در اختیارمان بگذارید.» به من خندید و گفت: «این امکان ندارد. این تکنولوژی فقط در اختیار روسیه است.» ولی بهش گفتم ما بالأخره این را میسازیم. باز هم خندید. وقتی برگشتیم ایران، هر چه در توان داشتیم گذاشتیم؛ اما به در بسته خوردیم. دست به دامن امام رضا (ع) شدم. سه روز در حرم برای پیدا کردن راهی، متوسل حضرتش شدم تا اينکه روز سوم در حرم طرحی در ذهنم جرقه زد. سریع آن را در دفتر نقاشی دخترم کشیدم. وقتی برگشتم عملیاتیاش کردیم. شد موشکی بهتر از موشکهای روسی.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید معزز، سردار حسن تهرانی مقدم (پدر موشکی ایران)
#وعده_صادق
شهدا
نیازمند جهاد مغنیه هایی برای منطقه(:
جهاد عماد مُغنیه (زاده ۲ مهٔ ۱۹۹۱ – درگذشته ۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۵) فرزند عماد مغنیه یکی از فرماندهان ارشد حزبالله لبنان بود.[۱] جهاد عماد مغنیه، چهارمین فرد از خانواده مغنیه است که در جریان حمله موشکی در مزرعه الامل کشته شد.[۲]