eitaa logo
شهدا
370 دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
9.1هزار ویدیو
61 فایل
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال خانمان را چه کند دیوانه کنی هردو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند «برای شادی روح شهدا صلوات» تاسیس: 1401/22 پایان:شهادت به حمایتتون نیاز داریم🌿 بمونین برامون🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
به روایت از همرزم : و و و خوی پسنديده او هنوز هم در دل باقی است با آن خالصانه و و های و به خدا خاطرات بسی به ماندنی در دل به جای گذاشته. 🍃🌷🍃 و برقهای دنيا در حوزه و كه علی در آن به سر می برد جاذبه خود را از دست داده بود. 🍃🌷🍃 روز قبل از خويش در حالی كه بر پاك خود پوشد اعلام می دارد كه فردا  خواهم شد.😭 🍃🌷🍃 در ترين لحظات در تاريخ 1365/12/5# در منطقه در ادامه كربلای 5 در حال شربت گوارای  را سر كشيد.😭😭 🍃🌷🍃 در# نامه ای به يكي از برادران خود می نويسد كه از رهبری كرده و همواره در زندگی خود و را پيشه خود سازد چون در ابتداي توصيف شده است و را در وقت و با و به جای آورید. 🍃🌷🍃
🌹جاذبه‌ها همیشه به سمت پایین نیستند! کافیست پیشانی‌ات به خاک باشد به سمت آسمان خواهی رفت ... ‌ 📸‌۲۷ تیرماه ۱۳۶۱، شرق بصره منطقه عملیاتی ، تصویر یک تخریب‌چی‌ که به حالت به رسیده است. : علی فریدونی ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم حاج آقا گفت :می خواهیم بریم سفر تو شب بیا خونھ مون بخواب،بد زمستانی بود . .سرد بود، زود خوابیدم ساعت حدود دو بود؛در زدند فکر کردم خیالاتی شده ام در را که باز کردم، دیدم و چند تا از دوستانش از آمده اند آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد، هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم! انگار کسی نالھ می کرد. از پنجره کھ نگاه کردم، دیدم آقا مهدی تویِ آن سرمای دمِ صبح، انداخته توی ایوان و رفتھ به🤍🌱!(: شهید‌مهدی‌زین‌الدین شهیدانهـ ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
چند روایت از زندگی شهید علی رفیق‌دوست🌷 🌼 |علی وقتی رفت جبهه، توی یه نامه خطاب به خانواده‌اش، نوشت: این اولین نامه‌ای است که به طور جدی دارم برای شما می‌نویسم... پدر هم در جوابش گفت: پسرم! تو مدت‌هاست داری جدی می‌نویسی، ولی توی پرونده‌ی اعمال خودت... 🌼 |هر شب قبل از خواب، با دقت خاصی دعاهای مربوط به خواب رو می‌خواند. به نمازش و دیگر عبادات هم خیلی اهمیت می‌داد. مادرش می‌گفت: علی از ۶ سالگی نماز واجبش ترک نشد و از ۱۲ سالگی مقید به انجام مستحبات بود... 🌼 |توی ۹ تا مسجدِ محله‌های اطراف، کار فرهنگی و دینی می‌کرد. جالبه که دوستانش می‌گفتند که علی‌آقا وقتی شب‌ها توی بسیج کارش تموم می‌شد، می‌رفت سراغ همسایه‌هایی که سالمند بودند، براشون نفت می‌خرید. 🌼 | همیشه می‌گفت: دوست دارم سر به سجده شهید بشم... قرار بود برای خطِ مقدم آب ببریم. علی جلو بود و من هم پشت سرش‌. کمی که رفتیم خمپاره آمد و ترکش‌هاش اول به علی خورد؛ بعد هم من افتادم. وقتی به خودم اومدم و از جا بلند شدم، دیدم علی در حال سجده به شهادت رسیده... 📚منبع: مستند زندگی شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●