[°•💚☁️•°]
💌 #کــلامشهـــید
✍ به راستـی اگر خداوند . .
گریه را به انسان نبخشیده بود،
هیچ چیز نمۍتوانست کدورتـی را که..
با گناه بر آیینهۍ فطرتش مۍنشیند پاك کند.
#شهید_سید_مرتضے_آوینے... 🌷🕊
#بی_تفاوت_نباشیم
@tafahos5
*زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند. و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند. و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد. و مگر نه آنکه خانه تن، راه فرسودگی میپیماید تا خانه روح، آباد شود.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی🕊
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
📌 واکنش شهید آوینی به رقص دختران پاکستانی
🔷️ یکی از دوستان شهید آوینی می گوید: رفته بودیم پاکستان سر خاک شهید عارف حسینی، مرتضی زیاد از او شنیده بود.
◇ دستهایش را گرفته بود جلوی صورتش هق هق گریه میکرد؛ معاونش فکر کرده بود مرتضی رفیق صمیمی اش بوده.
🔹 دخترهای پاکستانی، پائین دیوار مرگ می رقصیدند؛ موتور سوار هم بالای سرشان ویراژ میداد. دخترها با رقص مشتری برای او جمع میکردند.
◇ ما هم رفته بودیم بالا از عملیات موتور سوارها فیلم بگیریم.
◇ مرتضی زود آمد پائین رفت توی ماشین. دنبالش رفتم؛ رنگش پریده بود؛ زد زیر گریه و گفت: « می بینی کار دختـرهای مسلمون به کجـا کشیده؟ »
📚 کتاب آوینی/ نشر یا زهـرا (س)
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
📌 واکنش شهید آوینی به رقص دختران پاکستانی
🔷️ یکی از دوستان شهید آوینی می گوید: رفته بودیم پاکستان سر خاک شهید عارف حسینی، مرتضی زیاد از او شنیده بود.
◇ دستهایش را گرفته بود جلوی صورتش هق هق گریه میکرد؛ معاونش فکر کرده بود مرتضی رفیق صمیمی اش بوده.
🔹 دخترهای پاکستانی، پائین دیوار مرگ می رقصیدند؛ موتور سوار هم بالای سرشان ویراژ میداد. دخترها با رقص مشتری برای او جمع میکردند.
◇ ما هم رفته بودیم بالا از عملیات موتور سوارها فیلم بگیریم.
◇ مرتضی زود آمد پائین رفت توی ماشین. دنبالش رفتم؛ رنگش پریده بود؛ زد زیر گریه و گفت: « می بینی کار دختـرهای مسلمون به کجـا کشیده؟ »
📚 کتاب آوینی/ نشر یا زهـرا (س)
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
امید دشمن به ترس ماست و اگر نترسیم مکر شیطان یکسره بر باد می رود. ما با ایمان پیش می رویم و دشمن وابسته به سلاح است،
اما دیگر تکلیف جنگ را آهن مشخص نمی کند.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
امید دشمن به ترس ماست و اگر نترسیم مکر شیطان یکسره بر باد می رود. ما با ایمان پیش می رویم و دشمن وابسته به سلاح است،
اما دیگر تکلیف جنگ را آهن مشخص نمی کند.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
10.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
راه قدس مرد جنگ میخواهد
و مرد جنگ از سر باختن ها نمیهراسد
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
🌹شــرط ورود در جمـع شهــدا
اخـــلاص استــــ ...
و اگر ایـن شـرط را دارے ،
چہ تفاوتـے مےڪـند
ڪہ نامتــ چیستــ
و شغلتـــ .
#شهید_سید_مرتضی_آوینے
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #استوری | #مکه برای شما،
#فکه برای من!
بالی نمی خواهم،
این پوتین های کهنه هم
می توانند مرا به آسمان ببرند...
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
بعضیها ما را سرزنش میکنند که چرا دم از کربلا میزنید و از عاشورا؛ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کردهایم، نه یک بار نه دو بار، به تعداد شهدایمان!
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
✳️ مردان حق اهل شهرت نیستند
مردان حق اهل شهرت نیستند و از دوربین میگریزند و اگر هم بپذیرند، دشوار سفرهی دل خود را در برابر چشمان نامحرم دوربین میگشایند.
سینهی آنان تماشاگه رازهای نهفتهی خداست و اگر سخن بگویند، نه از رودخانهی «زاب» کویر مینالند، نه از ارتفاعات پر بهمن هوار، نه از خستگی صدها کیلومتر راهپیمایی و نه از زندگی مداوم در هجرت؛ نه از برف و نه از باران. اما دنیاگرایی اهل دنیا باری است گران که کمرشان را خم میکند و پشتشان را میشکند.
ای کاش می شد تا تو را در مأمن گمنامی ات رها کنیم و بگذریم، که تو این چنین می خواستی. اما ای عزیز! اجر تو در کتمان کردن است و اجر ما در افشا کردن، تا تاریخ در افق وجود تو قله های بلند تکامل انسانی را ببیند. کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها؟
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
خانم زهرا(س) گفت: با بچه من چه كار داري؟
📌من يكي وقتي سر چند شماره از مجله سوره نامه تندي به سيد نوشتم كه يعني من رفتم، و راهي خانه شدم.
🔸حالم خيلي خراب بود. حسابي شاكي بودم. پلك كه روي هم گذاشتم «بي بي فاطمه» (صلوات الله عليها) را به خواب ديدم و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه «بي بي» فرمود با بچه من چه كار داري؟
🔹من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز «بي بي» فرمود: با بچه من چه كار داري؟براي بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك «بي بي» شنيدم، از خواب پريدم.
▪️وحشت سراپاي وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اينكه نامه اي از سيد دريافت كردم.
▫️سيد نوشته بود: «يوسف جان ! دوستت دارم. هر جا مي خواهي بروي، برو! هر كاري كه مي خواهي بكني، بكن! ولي بدان براي من پارتي بازي شده و اجدادم هوايم را دارند»
🔻ديگر طاقت نياوردم و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم سيد پيش از رسيدن نامه ات خبر پارتي ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#شهید
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●