eitaa logo
شهدا
390 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
7هزار ویدیو
34 فایل
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال خانمان را چه کند دیوانه کنی هردو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند «برای شادی روح شهدا صلوات» تاسیس: 1401/22 پایان:شهادت به حمایتتون نیاز داریم🌿 بمونین برامون🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
19.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به عنوان شهروند مطالبه گری دلسوزانه و محترمانه مونو انجام میدیم ‌هرکس در حد توانش😊 📺🌼🌹🌹🌹👇 ╔═💎💫═══╗ 🆔 @RSh34955 ╚═══💫💎═╝ 📡به کانال دانش پژوهان واحیاگران امربه معروف ونهی ازمنکر🔗بپیوندید۰
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ این حجم غم در سینه اش جا نمیشد که رنگ لبخند از لبش رفت.. و غریبانه شهادت داد _سعد میکرد میخواد کنار مردم سوریه مبارزه کنه، ولی اومدیم تا کنار مردم سوریه جلو این حرومزاده ها مقاومت کنیم!👍 و نمیدانست دلِ تنها رها کردن مصطفی را ندارم..😞 که بلیطم را از جیبش درآورد،نگاهی به ساعت پروازم کرد و آواری روی سرش خراب شد که دوباره نبودنم را به رخم کشید _چقدر دنبالت گشتم زینب!😒 از حسرت صدایش دلم لرزید،.. حس میکردم در این مدتِ بیخبری از خانواده، خبر خوبی برایم ندارد.. و خواستم پی حرفش را بگیرم... که نگاه برّاق و تیزش🔥😈 به چشمم سیلی زد... خودش بود،...😱😰 با همان آتشی که از چشمان سیاهش شعله میکشید..🔥😈 و حالا با لباس سفید پرستاری در این راهرو میچرخید.. که شیشه وحشتم درگلو شکست... نگاهش به صورتم خیره ماند و من وحشت زده به پهلوی ابوالفضل کوبیدم _این با تکفیریهاس!😱😰😢😱😵 از جیغم همه چرخیدند..👥👥👥👥😱😱😨😰😰😰 و 🔥بسمه🔥 مثل اسفند روی آتش میجنبید بلکه راه فراری پیدا کند.. و نفهمیدم ابوالفضل با چه سرعتی از کنارم پرید... دست بسمه از زیر روپوش به سمت کمرش رفت و نمیدانستم میخواهد چه کند...😰😱 که ابوالفضل هر دو دستش را از پشت غلاف کرد...😡 مچ دستانش بین انگشتان برادرم قفل شده بود و مثل زوزه میکشید، ابوالفضل فریاد میزد تا کسی برای کمک بیاید و من از ترس به زمین چسبیده بودم....😱😰 مردم به هر سمتی فرار میکردند... و دو مرد نظامی طول راهرو را به طرف ما میدویدند... دستانش همچنان از پشت در دستان ابوالفضل مانده بود،.. یکی روپوشش را از تنش بیرون کشید... و دیدم روی پیراهن قرمزش کمربند انفجاری...😱😱😱😰😰😰 ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉● 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄