eitaa logo
تفکّر قرآنی
2.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
80 فایل
#تفکّر_قرآنی تفکّر با قرآن است... تا انسان با چشمِ‌خدا ببیند همان شاهدبودن و شهیدشدن‌ @mrk_110
مشاهده در ایتا
دانلود
، زبان آشکاری نیست، امّا به واقعیت‌هایی "اشاره‌" دارد و حقایق را آشکار می‌کند. یکی از موانعِ رجوعِ ما به همین است! ما گاهی می‌گوییم: باید یکی بیاید و توضیح دهد که در قرآن چه چیزی نوشته شده است! بالاخره من چه‌طور بفهمم که قرآن چه می‌خواهد بگوید؟ چرا قرآن تکلیفِ ما را روشن نکرده است؟ قرآن باید صریح با ما سخن بگوید، این همه بالا و پایینِ برای چیست؟ چرا قرآن با ما به طور مرسوم حرف نمی‌زند؟‌ چرا قرآن این‌طور با ما حرف می‌زند؟ ما دنبال این هستیم که قرآن صریح حقیقت را به ما بفهماند؛ یعنی صاف به ما بگوید حقیقت چیست؟ وقتی تصوّرِ ما از حقیقت این‌گونه است، نمی‌توانیم با رابطه‌ای برقرار کنیم و با قرآن فاصله می‌گیریم! ‌ مثلاً گاهی سوال می‌شود که چرا در داستانِ حضرت موسی علیه‌السّلام از اوّل تا آخر یک‌جا و به طور کامل بیان نشده و هر جزئی از داستانِ حضرت موسی، در یک قسمتی از قرآن به‌طور جداگانه آورده شده است! این‌جاست که چون دنبالِ آن تصریح در می‌گردیم و قرآن هم آن صراحت را ندارد و آنرا نمی‌فهمیم، می‌گوییم که قرآن را تنها برای ثوابش می‌خوانیم!‌ برای ما کتابی نیست که اگر ما با آن روبرو نشویم چیزی از دست می‌دهیم! می‌گوییم: اگر قرآن بخواهد به‌درد ما بخورد، باید یکی بنشیند سرتاسر آن‌را بخواند، حرف‌های آن را استخراج کند و بگوید که قرآن چه می‌خواهد بگوید! عجیب است که حضرت امام‌خمینی رضوان الله علیه در جایی می‌فرمایند: ما، مردم را از ارتباط با ، به‌جهت تفسیر به رأی ترسانده‌ایم! یعنی گفته‌ایم مردم در مواجهه با قرآن تفسیر به رأی می‌کنند و به همین خاطر باید عدّه‌ای بیایند، حرف‌های قرآن را استخراج کنند و به مردم ارائه دهند! حضرت امام رضوان الله علیه می‌فرمایند: اتفاقاً همین عمل، باعثِ مهجورشدن قرآن شده است!‌ در واقع ما با این عمل، همان ارتباط ساده ای که مردم با قرآن داشتند را از آن‌ها گرفتیم!" ‌ ‌@tafakkor_qurani
زبانی است که همه باید با آن مأنوس شوند و همه می‌توانند با آن یک ارتباط و درکی از آن داشته باشند. ارتباط با قرآن تنها موکول به این نیست که عدّه‌ای بیایند و آن را تفسیر کنند و اینکه تنها راهِ ارتباطِ ما با قرآن، تفسیر باشد!‌ همه باید در اُنس با زبان قرار بگیریم. در اُنس با زبانِ قرآن است که ما جهانِ پیرامون خود را می‌شناسیم. تفسیر‌نوشتن کار مفسّر و کار علماست، ولی اُنس با زبانِ قرآن، برای ما یک نوع نگاه به جهان پیش می‌آورد و این چیزی است که همه باید با آن روبرو شویم.‌ ما تصوّرمان این است که باید حقیقت را از قرآن استخراج کنیم، گزاره‌های آن را بنویسیم، به همدیگر یاد بدهیم، بگوییم این حاصل قرآن است، نه! زبان قرآن زبانی است که اصلاً قرار نیست در آن این‌گونه تصریح شده باشد!‌ ما در اُنس با ، رموزی از عالَم را کشف می‌کنیم و رمز هم رمز است. یک رمزی برای شماست، رمزی برای من است. رمز و راز چیزی نیست که من و شما بخواهیم به همدیگر بگوییم، یعنی: اکنون من نمی‌توانم یک رازی را به شما بگویم؛ راز امری نگفتنی است و اگر راز گفتنی باشد که دیگر راز نیست!‌ همه در ارتباط با ، راه و رازِ خودشان در زندگی را برای خودشان آشکار می‌کنند و این درحالی‌ است که نمی‌توانند این را به فرد دیگری بگویند و قابل گفتن برای شخصی دیگری نیست! این نوع تلقّی ما که می‌خواهیم حقیقت را کسی خیلی صریح برای ما بگوید، باعث می‌شود که یک گوشه‌ای باشد و ما هیچ‌وقت با آن کاری نداشته باشیم! ما هم دنبال کتابی هستیم که همه‌ی چیزها را برای ما گفته باشد.‌ ما باید آرام‌آرام متوجّه بشویم که؛ اکنون ما نمی‌فهمیم چیست و درکی از آن نداریم، ولی باید مدام با آن اُنس بگیریم تا راهی برایمان باز شود.‌ در این اُنس‌گرفتن، در این خواندن، گویا آرام‌آرام یک نگاهی به دست می‌آوریم، آرام‌آرام می‌بینیم که عجب! این آیه چقدر به امروزِ من ربط داشت و چقدر مسأله‌ی امروز من را زیبا بیان کرد.‌ ‌ ‌‌@tafakkor_qurani
‌ ‌ اگر ما در اُنس با قرآن پیش برویم، آرام‌آرام برایمان آشکار می‌شود. قرآن کریم از سُنن عالم سخن می‌گوید. سنّت‌هایی که ظاهری دارند و باطنی و به کمک آن زبان است که می‌توان نحوه‌ی زندگی‌کردنِ اصیل یعنی زندگی‌کردن در سنّت‌های الهی را بدست آورد. باز وقتی ما از سنّت‌های الهی صحبت می‌کنیم، فکر می‌کنیم این سنّت‌ها مثل قوانین فیزیک و ریاضی است! مثلاً قانون یک این است که مثلاً اگر این کار را انجام بدهی، این اتّفاق می‌افتد. ما فکر می‌کنیم سُنن الهی هم همین‌طور است! نه سُنن الهی سنن الهی است؛ یعنی خداست که آن سنّت را جاری می‌کند.‌ نمونه‌اش را در قصهٔ حضرت یونس علیه السّلام می‌بینیم. حضرت یونس می‌بینند که میخواهد عذاب بیاید و این یعنی: حتماً عذاب می‌آید! حضرت تا این را می‌بینند می‌گویند: ما رفتیم! می‌گویند کجا رفتی؟! مگر عذاب آمده بود؟ می‌گوید نه! انگار که آمده بود! می‌گوید خب قصّه این است که انگار عذاب آمده است. گویا که آمده، شاید که آمده، کجاست عذاب؟ [خدا] که می‌گوید آمده پس حتماً آمده است. خدا می‌گوید نه! من خدا هستم، تو که خدا نیستی!‌ برای مثال در قرآن می‌فرماید: کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیام روزه بر شما نوشته شده و واجب است است، بعد آخر آیه می‌فرماید: لَعَلَّکُم تتّقون، شاید که تقوا به‌دست بیاورید. ما می‌گوییم یکی از قواعد این است که روزه بگیریم که تقوا به‌دست بیاوریم. می‌گوید نه! مگر سوئیچ است که تا روزه گرفتی به شما تقوا بدهند!؟ روزه که می‌گیری شاید به شما تقوا بدهند! می‌گوید: در انتظار باش که به شما تقوا بدهند، ولی در این وجه که ما تلقّی می‌کنیم، ما همیشه طلبکار خدا می‌شویم! یعنی می‌گوییم: خدایا ما روزه گرفتیم پس باید تقوا بدهد! به یک توهّمی هم دچار می‌شویم که می‌گوییم: چون روزه می‌گیریم پس تقوا داریم! ولی این درحالی‌که می‌فرماید: باید روزه بگیری شاید متّقی شوی! ولی نماز و روزه برای ما به یک سری مناسک تبدیل شده اند! می‌گوییم هرکس روزه گرفت باتقواست، ما روزه گرفتیم، پس باتقواییم! پس ماها که روزه می‌گیریم اهل تقواییم و سایرین که روزه نمی‌گیرند اهل تقوا نیستند!‌ امّا وقتی می‌خواهد از این سنّت حرف بزند می‌گوید: تو در این راه و این انتظار قرار بگیر، به امید اینکه خدا به تو لطف کند و از فضلش به تو تقوا بدهد.‌ ‌‌ ‌ ‌‌@tafakkor_qurani
‌‌ امروزه وقتی ما از سنّت‌ها حرف می‌زنیم، متاسّفانه با قرآن به سنّتها نگاه نمی‌کنیم که قرآن چطور دارد این سنّت‌ها را بیان می‌کند؟ ما قطعیِ منطقیِ امروزی به آن نگاه می‌کنیم! سنّت‌های الهی قطعی هستند، منتها آن نگاهی که ما امروز به قطعی‌بودن داریم با نوع نگاه اصیل برای شناخت سنّتهای قرآن خیلی متفاوت است! اگر بخواهم راجع‌به قطع و ظنّ و اینها حرف بزنیم، وارد بحث‌های اصولی می‌شویم و سرفرصت می‌توان راجع به قطع و ظنّ شیخ انصاری حرف زد. امروزه ما، قطعی‌بودن را به شکل "فیزیکی و مکانیکی" می‌فهمیم! مثلاً می‌گوییم: این سوئیچ را که بزنی، فلان چراغ روشن می‌شود! ولی مردم قدیم به انتظار روشنایی بودند و می‌گفتند: این خداست که جهان را روشن می‌کند، ولی ما می‌گوییم: نه! روشن کردن این دنیا که کاری ندارد! سیم‌کشی می‌کنیم و یک کلید و لامپ وصل می‌کنیم، با زدن کلید همه جا روشن می‌شود! عالَمی که ما امروزه در آن زندگی می‌کنیم، عالَمی است که همه‌چیز را می‌خواهیم صفر‌و‌یکی و قطعی ببینیم! به‌همین‌دلیل وقتی در بیابانی تاریک و ظلمانی تنها شدیم، چون هیچ سوئیچی نیست که آن را روشن کنیم، از روشنایی نا‌امید و می‌گوییم: تاریکی سرنوشت محتومِ ماست و حالا مثلاً یک شیری هم می‌آید و من را می‌خورد و یا یکی هم قصد کشتن من را می‌کند! آن‌وقت قبل از این اتّفاقات، فرد سکته می‌کند یا خودش را می‌کُشد!‌! چرا در جهانِ قدیم آدم‌ها در تاریکی سکته یا خودکشی نمی‌کردند، طرف خودش به بیابان می‌رفت و شب را آنجا می‌گذراند؟ چون روشنایی برای او یک مسأله‌ی قطعی نبود و در انتظار روشنایی بود... ما با است که می‌توانیم به سُنن الهی وقوف پیدا می‌کنیم و با قرآن است که میشود به سُنت‌های خداوند متذکّر شویم.‌‌ ‌‌ ‌‌@tafakkor_qurani
‌‌ ‌ شناختِ سنّت‌های الهی با محوریت ، با شناخت قواعدی مثل قواعد ریاضی و فیزیک خیلی متفاوت است! امروزه در دنیایِ ما، همه‌چیز در یک‌سری قاعده‌مندی خاصّی است! حال باید پرسید: پس خدا کجایِ این قواعد امروزین قرار دارد؟‌‌ آیا امروز ما احساسمان این هست که این جهان دیگر در پایان راهِ خود به سر می‌برد؟ آری این جهان دیگر در انتظار حضرت بقیّت الله علیه السّلام و منتظر شکوفاییِ خودش است، امّا متاسّفانه ما به شکل دیگری آن را می‌بینیم و به نحوه‌ی حقیقی آن را نمی‌بینیم!‌ ‌ سال‌ها پیش، رهبرمعظّم انقلاب اسلامی در پیامی به انجمن‌های اسلامی در اروپا فرمودند: تنها سخنِ امیدوارانه در جهان امروز این است که می‌گویند جهان در آستانه‌ی ظهورِ یک پدیده‌ی یکتا در تاریخ است.‌.. افقِ نگاهِ ما به جهان، افقی با آینده‌ ای بقیّت اللّهی است که از همان نوع نگاهِ خاصّ به سُنن الهی است که در آمده است، اما بشر امروز سُنن الهی را به یک سری قواعدِ این‌جهانی تنزّل می‌دهد! امروزه ما می‌گوییم: اگر این کار را کردی، حتماً این‌طور می‌شود! ولی به عنوانِ مثال خدا در قرآن می‌گوید: اگر روزه گرفتی "شاید" تقوا به‌دست بیاوری! یک خدایی هست و اوست که باید تو را به تقوا برساند، به خودت هیچ امیدوار نباش، به خدا امیدوار باش، از خودت مأیوس باش و به خدا امیدوار باش. این چیزی است که ما می‌توانیم با آن‌را به‌دست بیاوریم.‌ زبان آشکارکننده‌ی سنّت‌های الهی است و با آن چیزی که سنّت‌ها و قواعد را از طبیعت استخراج می‌کنیم متفاوت است! قرآن به شکل دیگری ما را با سُنن الهی روبرو می‌کند و آن شیوه‌ی قرآنی، غیر از آن فهمِ رایجی است که ما از قواعد و سُنن الهی داریم! ‌‌ ‌‌ ‌‌‌@tafakkor_qurani
‌ ‌ یک بچّه‌ را در نظر بگیرید؛ اگر نتواند زبان باز کند و حرف بزند، انگار که هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد و نمی‌تواند رابطه‌ای برقرار کند!‌‌ اگر بخواهیم کودک‌مان زبان به تکلّم باز کند، آیا به او دستور زبان و ادبیاتِ فارسی یاد می‌دهیم؟ نه! پدر و مادر شروع می‌کنند با او صحبت کردن.‌ ما چون طفلی هستیم که خدا می‌خواهد زبانِ ما را به باز کند.‌ ما یک دلواپسی نسبت به کودکِ خود داریم و آن این است که می‌گوییم: اگر کودکِ من حرف نزند، انگار آدم نیست و نمی‌تواند در این زمانه کارهایِ خود را به سامان برساند و در واقع، نسبتِ با انسان‌ها انگار یک چنین نسبتی است! انسان باید زبان باز کند و بتواند درست حرف بزند؛ حالا یعنی عربی حرف بزند؟! باید ادبیات عرب یاد بگیرد؟ ما وقتی با فرزندمان فارسی حرف می‌زنیم، مگر می‌خواهیم به او ادبیات فارسی یاد بدهیم؟ می‌خواهیم او بتواند حرف بزند و ارتباط برقرار کند.‌ انگار که قرآن می‌خواهد بگوید: تو گنگ هستی، تو نمی‌دانی قضیه چیست، الّا اینکه با شروع به تکلّم کنی. اینجا مقصود عربی نیست، هرچند که قرآن جز به عربی نمی‌توانسته بیاید. بشر با زبانِ عربی نسبت دارد. آن چیزی که خدا می‌خواهد به بشر بدهد، با زبانِ عربی نسبت دارد، لذا در نماز، هر زبانی که داری، باید اذکار را به زبانِ عربی بگویی! در بحث ترجمه‌ی هم همین‌طور است؛ هرچند که ترجمه‌ی قرآن را می‌خوانیم، ولی آخرش باید قرآن‌خواندن را یاد بگیریم، آخرش باید همین قرآن را بخوانیم؛ نه اینکه به فارسی ترجمه‌اش کنیم، بعد بگوییم این قرآن است و این آیه می‌خواست این را بگوید! می‌گوید نه! این‌طور نمی‌شود!‌ انسان باید در یک نسبتی با قرآن قرار بگیرد تا بتواند تکلّم‌کردنِ با را یاد بگیرد. تکلّم به قرآن یعنی: روبرو‌شدن با یک عالَم و در تمنّای زبانی هستی بودن تا از حقیقتِ هستی با تو سخن بگوید.‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌@tafakkor_qurani
‌‌ اگر زبانِ اصیل، گزارشگرِ حقیقت است و اگر دورانِ ما، دورانِ تکنیک و به حجاب رفتنِ حقیقت می‌باشد! در این زمانه، بهترین راهی‌ که ما در مقابلِ خود داریم است. هوشیاری و تفکّر اقتضا می‌کند که مواظب باشیم را گم نکنیم، زیرا اگر زبانی اصیل نباشد، دیگر گزارشگری از آن حقیقتی که قرار است راهِ نجات را به ما نشان دهد، وجود نخواهد داشت! ‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌@tafakkor_qurani
‌ ‌ مسلّم است، هر اندازه بهتر متوجّه‌ جایگاه و خاستگاه باشیم، به همان اندازه رویکرد ما به قرآن بهتر خواهد بود و متوجّه‌ نحوه‌ی «بودنی» می‌شویم که آیات الهی به آن اشاره دارد و آن را در مقابل ما می‌گشاید.‌ ما باید آماده‌ی حضوری شویم که بناست در ما ایجاد کند، تا اینکه از همان ابتدا بدانیم گمشده‌ی ما در نسبت به قرآن چیست و به عنوان کلام الهی چه انتظاری از ما دارد؟‌‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌@tafakkor_qurani
‌‌‌ 📁 📁 ۴‌ ‌ ▫️من احساس می‌کنم همه‌ی این مباحث را می‌شود ذیل این مسأله‌ی فکری یا موانع فکریِ ما نسبت به قرآن طبقه‌بندی کرد و گفت: ما باید متوجّه شویم که این قرآن و چیست؟‌ ▫️البته شاید بگوییم که خود هم به‌آرامی زبانِ خودش را به ما نشان می‌دهد، امّا دست‌ِکم شاید اگر مقداری روی این موارد بحث کنیم، شاید آمادگی بهتری برای اینکه قرآن هم خودش را به ما نشان دهد پیدا کنیم.‌ ▫️حالا اوّلین بحثی که در این متن خدمت دوستان هست، بحث اصیل‌ترین زبان است که استاد طاهرزاده سعی می‌کنند این را در یک نکاتی تبیین کنند که زبان قرآن اصیل‌ترین زبان است.‌ ▫️این به این معناست که گویی اگر قرآن نبود بشر زبان نداشت! یعنی گویا زبانِ بشر در پرتو باز شده است. حالا ممکن است شما بگویید این همه سال قرآن نبوده است و مردم زبان داشتند، قضیه چیست؟ در‌ این‌ باره کم‌کم در متن صحبت می‌کند.‌.. ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
‌ ‌ ✉️ از آن‌ جهت که زبانِ فطرت است، جایگاهِ وجودِ ماست و می‌توانیم بودنِ خود را در آن جستجو کنیم و در رجوع به قرآن به کمتر از آن قانع نباشیم و بتوانیم همواره بینِ خود و آنچه در مقابل ما می‌گشاید در رفت‌ و‌ آمد باشیم.‌ ✉️ این نحوه‌ای از اُنس و نزدیکی با خود و حقیقت است از‌ آن‌ جهت که موجبِ بسطِ وجودِ انسان می‌گردد تا خود را نسبت به همه‌چیز گشوده نگه دارد و این چیزی است که امکانِ تحقّق آن با اُنس با فراهم می‌شود.‌ ‌ ✉️ من یک مواجهه‌ای را که به‌ صورت معمول با زبان داریم می‌گویم تا زبانِ فطرتی که این‌جا می‌گویند یک‌ مقدار آشکارتر شود. من حالا با دو مثال که یک‌ مقداری با هم تفاوت دارد، سعی می‌کنم این نکته‌ی زبانِ فطرت را بگویم.‌ ✉️ مسأله‌ی اصلی این است که همه‌ی ما این را قبول داریم که فطرت داریم. بحث‌های کلامی و… را کنار می‌گذاریم، امّا یک نکته‌ای شاید همیشه برای ما جای سؤال دارد که، بالاخره این فطرت چیست و این فطرت کجا به کار ما می‌آید و ما کجا می‌توانیم سراغ فطرت برویم!؟‌ ✉️ شاید بگوییم در بیان‌های مرسومی که داریم این است که، راهِ سعادتِ بشر از فطرتش آغاز می‌شود؛ یعنی اگر بشر بتواند به فطرت برگردد، این بشر راهِ سعادت و کمال را طی می‌کند؛ نکتهٔ عجیب این است که پیدا شدن این فطرت با شدنی است.‌ ‌ ‌ ‌📁 📁 ۵‌ ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
‌ 🔸 از‌ آن‌ جهت که زبانِ فطرت است، جایگاهِ "وجود" ماست و می‌توانیم بودنِ خود را در آن جستجو کنیم و در رجوع به قرآن، به کمتر از آن قانع نباشیم.‌ 🔸 ما می‌گوییم: در یک دنیایی هستیم که در این دنیا، وجودِ ماها برای همدیگر منتفی شده است! ماها تنها سروکاری که با همدیگر داریم، این نحوه توانایی‌هایی است که داریم! مثلاً ما می‌گوییم: من به زورِ بازوی او یا به هوش او نیاز دارم، امّا گاهاً وجودش را درنظر نمی‌گیریم! انسان‌ها با نسبتی با همدیگر داشته باشند که، وجودشان معنادار باشد، نه کارهایی که برای همدیگر انجام می‌دهند! 🔸 این‌جا مسأله فطری می‌شود.‌ فطرت آن جایگاهی است که ماها در نسبتِ "وجودی" با همدیگر داریم نه در نسبت کارکردی و کاربردی برای همدیگر.‌ مثلاً داریم که می‌گوید: «إنّی سِلمُُ لِمَن سالَمَکُم وَ حَربُُ لِمَن حارَبَکُم» من در سلم هستم با آنکه با شما در سلم هست و در جنگ هستم با آنکه با شما در جنگ باشد.‌ 🔸 دنیای امروز چگونه است؟ در دنیای امروز ما با هرکسی که با ما دشمن باشد، دشمن هستیم. با هرکسی که با ما دوست باشد، دوست هستیم. این حالت یعنی چه؟ یعنی اینکه ماها در نسبت نفع و ضرر شخصی و فردی داریم کار می‌کنیم! درواقع دین دارد به ما چه می‌گوید؟ دین می‌گوید که تو اگر بخواهی بودنِ آدم‌ها برایت معنادار بشود، نباید نسبتِ "شخصی" را درنظر بگیری! باید نسبتش را با حقیقت در نظر بگیری. یعنی من دوست هستم با کسی که رجوع به حقیقت دارد و دشمن هستم با کسی که با حقیقت دشمن است.‌ 🔸 حالا مثال دفاع مقدّس را بزنیم. ما در درون جنگ چه کار کردیم؟ وصیت شهید محمدی است که می‌گوید: ای برادر عراقی به خدا قسم اگر مرا هم بکشید در قیامت اگر خدا اذن دهد شفاعتت می‌کنم! ببینید قضیّه چیست؟ در میدان جنگ رفته است ایستاده و دارد می‌جنگد، ممکن است یا ایشان او را بکشد یا او ایشان را شهید کند؛ امّا دارد در این میان حقیقت را می‌بیند!‌ 🔸 می‌گوید: یک امر بالاتری هست، من نسبتی که با تو دارم در نسبت با آن حقیقت است و در نسبت با همین جنگِ ظاهری که در این‌جا وجود دارد نیست! همین است که شما می‌بینید بعد از چندسال که از دفاع مقدّس می‌گذرد، این اربعین پیش می‌آید حتّی آن شکنجه‌گر با آن کسی که شکنجه شده می‌توانند کنار همدیگر بنشینند!‌ 🔸 در واقع چه چیز این‌جا بوده است؟ حقیقت ماجرا این دشمنی نبوده است؛ حقیقت ماجرا پیوند این آدم‌ها با همدیگر بوده که البته در یک حجاب غلیظی مثل صدام و آمریکا این مخفی شده است. تو چه پیوندی برقرار کردی؟ یک پیوند فطری برقرار کردی. پیوند حقیقی برقرار کردی. در این پیوند به‌جای اینکه کفِ روی آب را ببینی، اساس ارتباط را ببین و سعی کرد آن اساس ارتباط را حفظ کند.‌ 🔸 می‌گویند: حضرت امام روزی هفت مرتبه می‌خواندند! این هفت مرتبه قرآن‌ خواندن، یک‌وقت هست که ما می‌گوییم ثواب می‌بردند، یک‌وقت قضیّه این است که من چگونه با این قرآن دارم زبانی پیدا می‌کنم دارم چشمی پیدا می‌کنم که جهان را در ساحت فطرت نگاه کنم. پیوندها را در ساحت فطرت نگاه کنم، می‌گوید که: چنین چیزی است.‌ 🔸 اُنس با زبان و چشمی به ما می‌دهد که ما در ظاهرِ پدیده‌ها متوقّف نشویم و با قرآن بتوانیم، یک پیوندِ حقیقی با واقعیت پدیده‌ها بگیریم.‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
‌ ‌ 🇮🇷 آقای احمدیان از نیروهای تفحص اجساد طیبه‌ی شهدا تعریف می‌کرد، می‌گفت: که در زمان صدام تفحّص شروع شد؛ ما تفحّص برون‌مرزی می‌رفتیم. صدام به‌خاطر اینکه ما را اذیّت کند، یک بعثی بسیار بدی را بالای سر ما می‌گذاشته بود که حسابی ما را اذیت کند! یکی از بعثی‌ها بنام عبد‌الامیر بود که خیلی با ما بد برخورد می‌کرد.‌ 🇮🇷 یک حادثهٔ خیلی تلخی اتفاق افتاد و این فرد یک جسارت خیلی بدی کرد! آن روز بعدازظهر از مرز که برگشتیم، به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها توسّل کردیم که به‌نحوی این‌ها را تحمّل کنیم. گذشت و فردا ما دوباره از مرز گذشتیم و برای تفحّص رفتیم در خاک عراق. باز عبد‌الامیر آمده بود، دیدم که یک‌مقدار حالش فرق می‌کند، امّا این‌ها همیشه مست می‌کردند و می‌آمدند! آن روز دانستم که این‌گونه نیست!‌ 🇮🇷 گفت: می‌خواهم یک جای خاصّی شما را ببرم! ما را یک جایی برد و من هم خیلی به او توجّه نمی‌کردم، شروع به تفحّص کردیم. اوّلین شهیدی که تفحّص کردیم سالم بود! من چون سابقهٔ عبد‌الامیر را می‌دانستم، به بچّه‌ها گفتم خیلی احساساتی نشوید، چون او جسارت می‌کند! از کنار جسد آمدیم این طرف و شروع به تفحّص کردیم، یک‌دفعه دیدم صدای گریه می‌آید!!‌ 🇮🇷 رفتم دیدم که عبد‌الامیر صورتش را به پوتین این شهید گذاشته و دارد گریه می‌کند! شروع کردم به او گفتن اینکه: این شرک است و فلان و فلان! بلند شد و گفت هُم أولیاء‌الله! این‌ها اولیای خدا هستند!‌ چند روز بعد دیگر عبد‌الامیر نیامد و وقتی سراغش را گرفتم، گفتند که او را کشتند چون تحول پیدا کرده بود!‌! 🇮🇷 امام رضوان الله علیه در جنگ چه چیز دیده است و با چه نگاهی نسبت به این جنگ پیدا کرده است که می‌فهمد چنین چیزی اتفاق می‌افتد؟ یعنی عبد‌الامیری که ظاهراً سُنّی است، بعثی است، سال‌ها در جنگ ایران و عراق بوده و آدم کشته است، یک آدم به‌این‌شکل را شما هر چقدر بخواهی روی آن فکر کنی، با این فهمِ عادی هر چقدر بخواهی با آن بحث کنی نمی‌توانی! یعنی می‌گویی جای او قعر جهنّم است!‌ 🇮🇷 این‌جا یکی از آن جاهایی است که انسان از ملائکه هم بالاتر است. یعنی این شهید یک تذکّری به او داده که شاید سال‌ها ملائک تلاش کردند به عبدالامیر بگویند: یک‌مقدار اخلاقت را خوب کن! یک‌مقدار آرام‌تر باش! نمی‌توانستند. ولی او تا کجا توانسته نفوذ کند! این راهی است که انسان با قرآن می‌تواند آن را برود و انسان با زبان قرآن است که میتواند این نقطه را کشف می‌کند.‌ 🇮🇷 یعنی ما بدونِ ، بدون اصلاً هول می‌شویم! شما وقتی با این‌ها روبرو بشوید، وقتی با زبان فطرت و زبان قرآن آشنا نباشی، این واکنش‌های تند را که می‌بینی قطعاً می‌گویی که نمی‌شود! قطعاً می‌دانی که فایده‌ای ندارد، اما این یک چنین حالتی دارد.‌.. ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
‌ ‌ 🟠 نقطه‌ی تمایز جنگ تحمیلی با جنگ‌های مرسوم دنیا کجاست؟ آن‌جاست که امام دارند به‌شکلی مسأله‌ی جنگ را نشان می‌دهند، که مسأله منفعت و ضرر ایران نیست! مسأله حقّ و باطل است؛ این حقّ و باطل، زبان فطرت و است.‌ این نوع نگاهِ حضرت امام رضوان الله علیه، به مدد اُنس امام با است.‌ 🟠 جنگ در دنیای امروز در دنیایی است که شخص می‌گوید: چرا مساله‌ی جنگ را سر حقّ و باطل می‌بری؟ چرا مسأله را حقّ و باطلی می‌کنی؟! چرا می‌گویید: صدام یزید کافر؟ چرا این‌طور او را نگاه می‌کنید؟ چرا در جنگ ایران و عراق می‌گویید: مسأله اصلی آمریکا است؟! شما هستید که با هم دعوا دارید، چه ارتباطی به آمریکا دارد؟‌ 🟠 این‌ مسائل همان چیزهایی است که حضرت امام رضوان الله علیه با دید قرآنی‌شان و بعد تذکّر دادنشان برای ما بیان کرده اند و این نوع نگاهِ ایشان باعث شده که ماها به قواعد مرسومِ جامعه‌ و زمانه‌ی امروز محدود نشویم و طبق مبنای قرآنی جبهه‌‌ ما جبهه‌ حقّ علیه باطل شود. ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌
‌ ‌ 💌 یک مثال دیگر اینکه: ما در در مورد ازدواج داریم که: وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدّةً وَ رَحمَةً، خدا دارد می‌گوید: من بین شما که با هم ازدواج کردید، یک مودّت و رحمتی گذاشته‌ام، اگر شما چشمت باشد و بتوانی این آیه را درست ببینی، وقتی در مشکلات خانوادگی قرار می‌گیری، به امید این وعده‌ای که خدا داده است که گفته: من جَعل کرده‌ام، گذاشته‌ام در بین شما مودّت و رحمت، همهٔ سختی‌ها را قبول می‌کنی تا به این نقطهٔ مودّت و رحمت برسی.‌ 💌 امّا اگر این چشم را نداشته باشی چه می‌شود؟ سریع می‌گویی که: ما به‌ لحاظ روان‌شناسی به هم نمی‌خوریم! شما اخلاقت این‌طور است و من اخلاقم آن‌طور است و طلاق! حالا طلاق هم نه، به امید زندگیِ خوبی جلو نمی‌روی، همین‌طور زندگی می‌کنی! ولی وقتی چشم‌هایت بشود می‌گویی: یک چیزی خدا در‌ این‌ میان گذاشته است، یک گوهری این وسط هست، بگذار من مقاومت کنم، تمام تلاشم را داشته باشم، صبر می‌کنم تا به این برسم‌... 💌 یا در آیه ای دیگر خدا به من می‌گوید: إدفَع بِالَّتی هِیَ أحسَن وَ إذ الَّذی بَینَکَ بَینَه عَداوة کَأنَّه وَلیُُّ حَمیمُُ، بدی را به بهترین وجه دفع کن، آن‌وقت چه می‌شود؟ بین تو و آن کسی که عداوت هست، یک دوستیِ گرم اتّفاق می‌افتد! یک چیزی یک راهی آن وسط هست که تو اگر به این آیه بتوانی درست نگاه کنی، زبانت و چشمت این آیه بشود، طرف دارد بدی می‌کند، تو به احسنِ‌وجه آن را دفع می‌کنی! می‌گوید بین تو و آن کسی که دشمنی هست، یک دوستی گرمی اتفاق می‌افتد.‌ 💌 حالا را از این میان کنار بگذار بگو: این آیه را کنار می‌گذارم، این چشم را کنار می‌گذارم، در ازدواج چه می‌شود؟ همان بحران‌هایی هست که امروز می‌بینیم! سریع از دست همدیگر خسته می‌شوند! جالب هم هست که هیچ‌کس هم بدرد هیچ کس نمی‌خورد! یعنی وقتی نگاه می‌کنی می‌بینی همه با همسرانشان مشکل دارند!‌ 💌 پس همه اشتباه انتخاب کرده‌ایم؟ نه! مسأله این است که خدا وقتی گفته: من یک سکنی گذاشته‌ام، یک سکینه‌ای گذاشته‌ام، مودّت هم گفته است، پای آن ایستادن هم گفته است؛ منتها ما در ارتباطمان با همسر ارتباطمان فطری نیست! ارتباطمان اخلاقی-رفتاری است.‌ 💌 یعنی می‌گوییم: این خُلقش این‌طور است، در خانوادهٔ فلان بزرگ شده است، من در یک خانوادهٔ دیگر بزرگ شده‌ام، خُلقم این‌طور است، به‌لحاظ روانشناسی من فیت چندم و او فیت چند است! ما با هم نمی‌توانیم کنار بیاییم! همه معادله به‌هم‌ریخته است! 💌 ولی وقتی تو با این چشمِ به آن نگاه کنی می‌گویی: قضیه این‌طور نیست، چیزی در این میان وجود دارد و آن‌وقت ارتباط ما فطری می‌شود، آن‌وقت ارتباط ما براساس خُلق و رفتار و منافع و مضارّ ما نمی‌شود، ارتباطمان وجودی و حقیقی است.‌ ارتباطمان این‌طور نیست که تا من به شما بدی کردم شما بگویید: این دیگر فایده ندارد. شما به امید آن چیزی که در فطرت هست پای آن می‌ایستی و آن‌وقت جامعه و جهان ما ساخته می‌شود.‌‌ 💌 ما امروز در دنیایی زندگی می‌کنیم که آدم‌ها به فردیّت رسیده‌اند، به انزوا رفته‌اند!‌ ما انسان‌ها همه در این ظاهر با هم تفاوت داریم ولی در فطرت یکی هستیم. زبانِ رجوع به آن فطرت است و به مدد اُنس با قرآن است که ما می‌توانیم با هم باشیم.‌ ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani
‌ ‌ 📁 ما امروز در دنیایی زندگی می‌کنیم که آدم‌ها به فردیت رسیده‌اند، به انزوا رفته‌اند! همه‌ی ما انسان‌ها در تیپ و ظاهر خود با همدیگر تفاوت داریم، ولی در فطرت تمامی یکی هستیم. زبانِ رجوع به آن فطرت، است و به مدد اُنس با قرآن است که ما می‌توانیم با هم باشیم.‌ 📁 انقلاب حاصل جلسات قبل از انقلاب است. چه‌طور می‌شود یک ملّت به یک وحدت می‌رسند؟ زبان_قرآن این‌ها را در فطرت متّحد می‌کند. بعد از انقلاب که می‌گوییم هر کدام از انسان‌ها یک جور بودند، ولی زبان_قرآن این‌ها را متّحد کرده بود.‌ 📁 اگر بخواهیم درست نگاه کنیم، ما دیگر بعد از انقلاب دیگر جلسه‌ی نداشته‌ایم! در ظاهر جلسه قرآن داشته‌ایم ولی آن نوع جلسه‌ی قرآن که در زمان انقلاب را داشتیم دیگر نداشته‌ایم!‌ 📁 چه چیز مایهٔ اتّحاد ما با همدیگر می‌شد؟ امکان یک گفتگوی فطری به ما می‌داد. در گذشته ما همدیگر را در فطرت پیدا می‌کردیم؛ حالا در چه داریم پیدا می‌کنیم؟ حالا در زبانِ مصرف داریم همدیگر را پیدا می‌کنیم! در زبان کاربردی داریم همدیگر را پیدا می‌کنیم! امروزه می‌گوییم: من به چه درد شما می‌خورم و یا شما به چه درد من می‌خورید؟‌!‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani
‌‌‌‌‌‌‌﷽‌‌‌‌‌‌‌‌ از آن جهت که زبانِ فطـرت اسـت، جایگـاه وجود ماست و می‌توانیم بودنِ خود را در آن جستجو کنیم و در رجوع به به کمتر از جستجویِ بودنِ خود قانع نباشیم و بتوانیم همواره بین خود و آنچه قرآن در مقابل ما می‌گشاید، در رفت و آمد باشیم که این نحوه ای از اُنس و نزدیکی با خود و با حقیقت است از آن جهت کـه ، موجبِ بسطِ وجودِ انسان می‌گردد تا خود را نسبت به همه چیز گشوده نگه دارد و این چیزی است که امکـان تحقّق آن از طریق اُنس با فراهم می‌شود و در آن صورت نحوه‌ی زیست ما را شکل می‌دهد. ‌ ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔 @grat1401
‌ 📩 ‌اگر کسی تمنّای ارتباط وجودی و حقیقی با جهان داشته باشد، یگانه راهش است؛ یعنی زبان زبانی است که حقیقت را آشکار می‌کند، وجود را آشکار می‌کند. بجای اینکه ما پیوندهایمان با جهان پیوند مصرفی باشد و ما این‌طور جهان را ببینیم، درواقع نسبت ما را یک نسبت حقیقی می‌کند.‌ ‌‌ ‌ 📩 ‌ ‌ @grat1401 @tondkhaniq @ghorraolquran @tafakkor_qurani
‌ ‌ 📩 زبانی است که اُنس با آن، آرام‌آرام به ما نگاه وجودی و نگاه حقیقی می‌دهد، یعنی همین که ما با مأنوس می‌شویم و در این زبان ممارست می‌کنیم، می‌مانیم، پای آن می‌ایستیم، این آرام‌آرام زبان ما را به تکلّم وجودی و نگاه ما را به دیدن وجودی باز می‌کند، چشم ما را باز می‌کند.‌ ‌ @grat1401 @tondkhaniq @ghorraolquran @tafakkor_qurani
17.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‌‌‌‌‌﷽‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آشنایی با جلسه شنیدن قرآن اهمّیت قرآن @grat1401 @farazhaa @tondkhaniq @ghorraolquran @tafakkor_qurani @shamidmoghaddasi
‌‌ ‌ ۱. ، زبانی است که انسان می‌تواند به کمکِ آن زبان، با حضورِ خدا در عالَم نسبت برقرار کند و این، وقتی صورت می‌گیرد که با تدبّر در قرآن، به لایه‌ها‌ی زیرینِ زبان قرآن نزدیک شویم، که آن نزدیکی به بنیاد روحی است که این زبان از آن برآمده‌ است و از آن گزارش می‌دهد. ‌ ‌ ‌ @tafakkor_qurani
‌ ‌ ۲.  از آن جهت که زبان فطرت است، جایگاه وجود ما است و می‌توانیم بودنِ خود را در آن جستجو کنیم و در رجوع به به کمتر از آن قانع نباشیم و بتوانیم همواره بین خود و آن‌چه قرآن در مقابل ما می‌گشاید، در رفت و آمد باشیم که این نحوه‌ای از انس و نزدیکی با خود و با حقیقت است، از آن جهت که زبان قرآن موجب بسط وجودِ انسان می‌گردد تا خود را نسبت به همه چیز گشوده نگه دارد و این چیزی است که امکان تحقق آن با اُنس با قرآن فراهم می‌شود و در آن صورت نحوه‌ی زیست ما را شکل می‌دهد.‌ ‌ ‌ @tafakkor_qurani
‌ ‌ ۳. ، زبان قوام‌دهنده به «بودنی» است که هرکس برای اُنسِ با حقیقت، باید در آن ورود کند تا وجودش بسط یابد و در کرانه‌ی «وجود» حاضر شود و بتواند همه چیز را به هم پیوند دهد. خداوند پیامبر خود را برانگیزاند تا محلّ ظهور زبان قرآن شود و تفکّر، همان احساس حضور می‌باشد که انسان در وجودِ گسترده و گشوده‌ی خود می‌یابد. این همان پیداشدنِ نسبت انسان با «وجود» است. پیداشدنِ نسبت با وجودِ خود و وجود دیگر موجودات و دیگر انسان‌ها. در این راستا است که عالَمِ انسان گسترده می‌شود.  آری! زبانِ قرآن عالَم‌ساز است و بدبخت انسانی که عالَم ندارد تا در پیام «وجود»، سکنا گزیند و در تاریخِ خود که آینه‌ی ظهور اراده‌ی خاص الهی است، حاضر شود.‌ ‌ ‌ @tafakkor_qurani
‌ ‌ ۴. ، از آن جهت که زبان آشکارکردن «حقیقت» و «وجود» است و جایگاه عالَم را منعکس می‌کند، به ما امکان رابطه برقرارکردن با عالَم و آدم را می‌دهد، به شرطی که با همان روحیه‌ی آهنگین و لطیفانه و به صورتی هارمونیکِ قرآنی با همه‌چیز رابطه برقرار کنیم و در زبان قرآن سُکنی گزینیم.‌ ‌ ‌ @tafakkor_qurani
‌ ‌ ۵. ، زبانِ به ظهورآوردنِ عالَمی است که ما را فرا گرفته و با آن زبان می‌توان در همه‌ی عالم حاضر شد، بدونِ احساسِ دوگانگی بین خود و عالَم. درست به همان اندازه که آن زبان آشکار می‌کند، رازگونه و ناآشکار است. تابلویی است که حقیقت در آن آشکار می‌‌شود، در حالی‌که حقیقت هیچ‌وقت آشکار نیست. از سنن عالم سخن می‌گوید، سنّت‌هایی که ظاهری دارند و باطنی و به کمک آن زبان می‌توان نحوه‌ی زندگی‌کردنِ اصیل را که زندگی‌کردن در سنن الهی است، به‌دست آورد.‌ ‌ @tafakkor_qurani
‌‌ اگر زبانِ اصیل، گزارش‌گر حقیقت است و دورانِ ما دورانِ تکنیک و به حجاب رفتن حقیقت می‌باشد، در این زمانه بهترین راهی که ما در مقابل خود داریم، است و هوشیاری و تفکّر، اقتضا می‌کند که مواظب باشیم زبانِ قرآن را گم نکنیم؛ زیرا اگر زبانی اصیل نباشد، گزارش‌گر آن حقیقتی که راه نجات را نشان دهد، نخواهد بود.‌ ‌ ‌ @tafakkor_qurani
‌ ‌‌ وظیفه‌ی ما با آگاهی از جایگاه ، نسبت به روحِ زبان قرآن، پاسبانی و نگهبانی از آن است، تا کلام الهی نسبت به رسالتی که دارد محفوظ بماند و گرفتارِ زبانِ روزمرّه‌ی ما نگردد.‌ ‌‌ ‌ @tafakkor_qurani
‌ ‌ ، ظهور واژه‌هایی است که حامل قداست‌اند و وجوه پنهانیِ آن زبان، متذکّر حقایق بزرگی است که ما را فرا می‌خوانند و می‌توان با آن‌ها روبه‌رو شد و با آن‌ها زندگی کرد. معرفتی است برای زندگی‌کردن و نه صِرف دانایی؛ بلکه نوعی بصیرت عملی است، زیرا انسان با عمل‌اش انسان است و تا ایمانِ خود را به عمل نکشاند،‌ حقیقت از طریق او به ظهور نمی‌آید تا او را در بر بگیرد و آن حقیقت از آنِ انسان شود و انسان سرمستِ حقیقتی گردد که عالم را فراگرفته‌است.‌ ‌ ‌ @tafakkor_qurani
‌ ‌ ، زبان اشاره به «وجود» یا حقیقت است و با تذکّرات آن می‌توان با حقیقت، نسبتِ وجودی برقرار کرد و در این مسیر که ظهور حقیقت به حضور ما است، همواره با حضور مجدّدی از خود روبه‌رو هستیم و اگر نوعی گشودگی در میان نباشد، چگونه می‌توان پیام را یافت؟ آن نوع گشودگی که گشودگی متقابلِ انسان نسبت به آیات الهی و گشودگی آیات الهی نسبت به ما است. این یعنی به روی هم گشوده‌بودن و در آینده و در امکاناتِ روبه‌رو نیز حاضرشدن و همواره امور والا را در هر چیز مدّ نظر قراردادن.‌ ‌‌ ‌ @tafakkor_qurani
‌ ‌ با نظر به لایه‌های زیرینِ که زبان حقیقت است، از طرف آن زبان چیزی به انسان داده می شود که تمامِ وجود انسان را در بر می‌گیرد و بدین لحاظ انسان سرمست می‌گردد و آن کلمات را قصّه‌ی وجود خود احساس می‌کند. در واقع در این حالت، ، دارد قصّه‌ی جان انسان را تکلّم می‌کند و به انسان قوام می‌دهد تا در «موجود» هم به سراغ «وجود» برود و در همه چیز پیام وجود را بشنود.‌ ‌ ‌@tafakkor_qurani
‌ ☘ بخش هایی از سخنرانی آیت الله شهید بهشتی، سال ۵۹ ☘ ما الان عموما زندگی مان شده انتخاب واجب تر. دیگر مستحبی برای ما باقی نمانده؛ مباحی هم نمانده! باید ببینیم میان دو مصلحت واجب کدام اهمّ و واجب تر است به آن بپردازیم. طبعاً در این حالت آدم دغدغه دارد که تکلیف آن واجب دیگر چه می شود؟ مبادا در انتخاب اشتباه کرده باشم. ☘ درنگ حرام است. بکوشیم لحظه ای را بدون استفاده سازنده نگذاریم. یا مطالعه کنید؛ یا به حساب اعمال و اخلاق خودتان برسید؛ یا در شناخت ایران امروز و جامعه اسلامی امروز با همه نشیب و فراز و چم و خم و لایه های زیر و رویش، کوشش کنید. بهترین شناخت هم، شناختی است که با حضور عینی ما در جامعه صورت بگیرد. البته حضور عینی همراه با قدرت تحلیل و مربوط کردن حوادث جزئی به اصول کلّی. ☘ خلّاق باشید. امکان، اگر بگوییم بیافرینیم، مبالغه است. می گویم امکان ها را از قوّه به فعل برسانید. به فعلیّت در آوریم با تلاشمان. از خودمان مایه بگذاریم. شمع گونه بسوزیم و گرما و روشنی ببخشیم و از این سوختن لذّت ببریم و با چهره شاداب این سوختن را با سوز و دردمندی و احساس اضاء درون داشته باشیم. هستید این جور؟... به هر حال بی آرامی خصلت ماست و موجیم که آسودگی ما عدم ماست. ☘ معطّل امکانات مشهود نمانید. خداوند امکانات نامشهود فراوان در این جهان ذخیره کرده، خزانه کرده است. تلاش کنید آن امکانات غیبی از غیب به شهادت بیاید. دو قدم بروید جلو، آب پیدا می کنید. آب کم جو تشنگی آور به دست، تا بجوشد آبت از بالا و پست. ☘ نگویید امکانات نیست. چطور نیست؟ چنگ بیاندازید، انگشت ها را به کار بیندازید. تیزبینی ها و تیزهوشی ها را به کار بیندازید. پاها را به کار بیندازید. حرکت کنید. برکت خدا به هراه اوست. فداکار باشید. مردم شما را از دل و جان پذیرایند و پذیرایی مردم از شما، آفریننده امکانات است. چون خلق در برای ما به همان معنی دگرگون کردن و قوّه ها را بالفعل کردن به کار رفته است. @behyaarstf_ir