✨﷽✨
#حکایت
✍️گویند: شبی ابراهیم ادهم همۂ تاج و تخت و پادشاهیاش را برای رسیدن به خدا از دست داد و درویشی بیاباننشین شد. تابستانی روزی گرم به میدان شهر رفت تا او را شاید کسی برای لقمهای نان به کارگری برد. آنقدر گرسنگی بر تن خود داده بود که بسیار لاغر و نحیف شده بود و کسی او را برای کارگری هم نمیبرد. جوانی دلش به حال او سوخت او را با خود به مزرعهاش برد و بیل به دستش داد تا زمین را شخم زند، ابراهیم از فرط گرسنگی و ضعف زمین خورد ولی از خدای خود شرم کرد که لقمهای نان از او بخواهد. جوان گرسنگی او را چون دید، لقمهای نان به او داد و چون ابراهیم قوّت گرفت به سرعت کار کرد.
نزدیک غروب، جوان دستمزد او حاضر کرد اما ابراهیم نگرفت و گفت: دستمزد من لقمهای نان بود که خوردم و تا دو روز مرا سرپا نگه میدارد. جوان گفت: با این حال نحیف در شگفتم در حسرت این باغ من نیستی؟ ابراهیم گفت: به یاد داری بیست سال پیش این باغ را چه کسی به تو هدیه داد؟ آن کس امیر لشگر من و تو سرباز او بودی و این باغ یکی از دهها هزار باغهای ابراهیم ادهم بود و من ابراهیم ادهم هستم.
بدان! زمانی پادشاهی داشتم ولی خدا را نداشتم، هر چه سرزمین فتح میکردم سیر نمیشدم چون میدانستم برای من نیست و روزی کسی که مرا سرنگون میکند همۂ آنها را از من خواهد گرفت. نفسام هرگز سیر نمیشد. اکنون که همۂ باغ و ملک و تاج و تخت را رها کردهام و خدا را یافتهام، هر باغ و کوهی را که مینگرم آن را از آنِ خود میدانم.
💢بدان! هر کس خدا را داشته باشد هر چه خدا هم دارد از برایِ اوست و هر کس خدا را در زندگیاش ندارد، اگر دنیا را هم فتح کند سوزنی از آن، مال او نیست.
8.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥
#کلیپ_زناشویی
✍دعوای زن و شوهر
🎤سخنرانی دکتر #انوشه
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اهمیت روضههای خانگی
👤 آیت الله مجتهدی تهرانی
هدایت شده از رضا مسلمی
❇️ ۲۵ روحانی در یک خانواده ۷۵ نفره زرندی
🔸حاج اکبر ایزدی ۹۴ ساله اهل یزدان آباد شهرستان زرند کرمان است. او ۱۱ فرزند دارد که هشت فرزند او پسر و سه فرزند دختر هستند. در این خانواده ۷۵ نفره ۲۵ نفر روحانی هستند و با علاقه مسیر زندگی پدر را انتخاب کردهاند.
هدایت شده از کما لی
4_5798755364895723089.mp3
1.4M
مناجات و توسل به امام زمان علیه السلام
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَحْمَدُ و َتَسْتَغْفِر
سلام بر اون زمانی که داری برا ما استغفار می کنی آقاجان
نمی دونم اولِ سالی نام مارم هم به زبانت جاری کردی یا نه
خیلی به دعای تو من محتاجم
مرحوم سید کریم محمودی ، پینه دوز تهران ، تو تشرف مسجد جمکران از مسجد آمد بیرون ، اعمالشو انجام داد ...
می گه از دور دیدم یه سیدی داره میاد ، اما لباساش گرد و خاکیه ، وجناتش اینجوری نشون میده که مسافر ، عرق از پیشانیش داره جاری میشه ، معلوم خیلی راه اومده ...
باخودم گفتم تشنه ست ، جرعه ای آب بهش میدم،میگم آقاجان برا فرج مهدی زهرا دعا کن.
سید به من نزدیک شد جرعۀ آبی بهش دادم ، گفتم آقا سید بنوش ، نوش جان ، برا مهدی(عج) و فرجش دعا کن ، این جامِ آب و گرفت فرمود :
سید کریم اگه مردم به اندازۀ عطش من به این جرعۀ آب عطش من مهدی رو داشتن منو میدیدن
هفتاد و یک بیت قصیده ای گفت سید رضا هندی ، با خودش گفت به تعداد شهدایِ کربلا قصیدمُ می سرایم ، بیتِ آخر این سوال رو مطرح می کنم کربلا کی بر بدن ابی عبدالله نماز به جا آورد
آماده ای گریه بر حسینت با امام زمانت عجین بشه ؟!! گفتمُ التماس دعا
هر چی مقاتلُ زیر و رو کرد چیزی پیدا نکرد ...."
خسته شد کنار این کتاب ها خوابش برد ، در عالم رویا حضرتُ زیارت کرد ، حضرت فرمود سید رضا میخوای بگم کربلا کی بر جدم حسین نماز خواند
این بیت آخر رو از زبان من مهدی بنویس :
صَلاة عَلی جِسمِ الحُسَین سُیوفُها
کربلا شمشیر ها بر بدنش نماز خوندن .
حسین🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
هدایت شده از .
♥️امیرالمومنین علی علیهالسلام
🍀نادان اشتباه خود را نمیفهمد و نصیحت هم نمی پذیرد...
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
@monji31_3✨