|⇦•بگو حسین کجایی؟...
#قسمت_اول روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بگو حسین کجایی؟ بگو چه کار کنم؟
برای اینکه نیایی؛ بگو چکار کنم؟
به هر دری زدم اما نشد پیام دهم
به دستِ بسته از اینجا به تو سلام دهم
تمام شب سَرِ بازار راه رفتم من
غریب و بی کس و بی یار راه رفتم من
*مسلم آوراه بود توي اين كوچه ها، يه نفر نمي اومد در رو باز كنه، چند تا شباهت داره روضه ي حضرت مسلم به حضرت زهرا سلام الله عليها، مسلم اين آوارگي رو از حضرت زهرا به ارث برده بود، بي بي نيمه هاي شب مي اومد دَرِ خونه ي مهاجر و انصار رو ميزد، وقتي صاحب خونه ميگفت كيه؟ علي ميگفت: تو خودت رو معرفي كن، اگه من بگم علي هستم تا دَم در هم نميآيي... كوفه مسلم ميخواست بيعت برا حسين بگيره، فاطمه ميخواست مدينه بيعت برا علي بگيره...*
اگر که نامه نوشتم: بیا حلالم کن
نشد پیام رسانم؛ نیا... حلالم کن
قسم به حولهٔ احرام تو امیرِ حرم
تمام شهر به یکباره ریختند سرم
*مسلم رو محاصره كردن، از هر طرف ميزدن، مسلم مردانه ميجنگيد، اما مدينه فاطمه بدونه هيچ سلاحي، چهل نفر دوره اش كردن، هر چي كمك ميخواست يه نفر نبود به دادش برسه...*
«گرديده بود همدست قنفذ با مغيره
او با غلافِ شمشير؛ او تازيانه ميزد»
به دور بازوی من ریسمان که پیچیدند
شبیه شهر مدینه بلند خندیدند
بگو به خواهر خود کوفه با مدینه یکیست
اگر اسیر شوی چادرِ تو هم خاکیست
بگو که نیزهٔ کوفی شبیه مسمار است
مسیر قافله آخر به سوی بازار است
ز چشمِ بی ادبِ کوفیان خبرداری؟
خداکند که تو چادر اضافه برداری
مسیر قافله را از عراق برگردان
خداکند نشوی بین کوفه سرگردان
سرم شکسته فدای سرت فقط برگرد
قسم به بی کسی مادرت فقط برگرد
خداکند که صدایم به کاروان برسد
وگرنه زیورِ زنها به ساربان برسد
* مسلم رو وقتي كه گرفتن، بردن درالاماره، قبل مرگش اجازه گرفت دو ركعت نماز بخونه، بعد از نماز، از همون بالاي دارالاماره دست رو سينه گذشت به سمتِ ابي عبدالله "السلام عليكَ يا اباعبدالله" يه نانجيبي گفت: به تو هم ميگن سفيرِ حسين؟ نماينده ي حسين؟ حالا موقع مرگ اينجور داري از ترس اشك ميريزي؟ گفت: نه! من برا خودم گريه نميكنم "أبْكِي لِلْحُسَيْنِ وَ آلِ الْحُسَيْن" گريه ي من برا حسين و بچه هاي حسينِ، داره شيرخواره ميآره كربلا، داره رقيه رو ميآره...*
خبر رسید اگر مسلمت زدنیا رفت
حمیده را بغلش کن بگو که بابا رفت
بجای من پدری کن برای دخترمن
خداکند که نبیند به نیزه ها سرمن
#شاعر قاسم نعمتی
*وقتي خبر رو رسوندن به آقا كه مسلم به شهادت رسيده، ابي عبدالله خيلي گريه كرد، فرمود: بگيد دخترِ مسلم بياد، داييش ميشه حسين، دختر رو روي زانوش گذاشت، همه دارن اين صحنه رو ميبينن، مخصوصاً دختراي خودش دارن ميبينن، ديدن دست نوازش روي سرش داره ميكِشه، گذشت تا اينكه ظهر عاشورا از همه خداحافظي كرد ابي عبدالله، از اهلِ حرم، يه وقت ديد ذوالجناح حركت نميكنه، نگاه كرد ديد دخترش دستاي اسب رو گرفته، بابا! به جانِ خودت تا از اسب پياده نشي نميذارم بري... ابي عبدالله دخترش رو روي زانو گذاشت صدا زد:" لاَ تُحْرِقِى قَلْبِى" دلم رو نسوزون، اينجوري اشك نريز عزيزم، بذار برم ميدان، عرضه داشت: ميخواي بري برو بابا! اما يه شرطي دارم، بايد همون طوري كه دستِ نوازش و يتيمي به سر حميده كشيدي به سر دخترت هم بكشي، من كه ميدونم ديگه بر نمي گردي بابا!...
مسلم لحظه هاي آخر طلبِ آب كرد، دندان شكسته و لب پاره پاره، هر چي آب رو بالا آوُرد ظرف آب خون آلود شد، تا سه مرتبه، نتونست آب بخوره، خوب به اربابش اقتدا كرد، اما برا مسلم آب آوُردن، اما حسين هر چي ميگفت: آه جگرم ميسوزه، آب هارو دورِ گودال رو زمين مي ريختن...حسين...*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#حاج_محمد_طاهری
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ایام_مسلمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
|⇦•محرم اومده...
#قسمت_پایانی روضه و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
محرم اومده، داره صدا مياد
گمونم اين صدا، از كربلا مياد
صدايي كه داره، دلا ميبره
شايد كه اين صدا، صدايِ مادره
شايد هم اين صدا، از تنِ بي سره
يه پاره حنجره، شايد يه خواهره
كه توي قتلگاه، پيِ برادره
داره ميگه: برادرم كجايي؟
اي كه به خون محاسنت خضابه
گريه كنيد برا اون لبي كه
تشنه ي ما بينِ دو نهرِ آبه
پيرهنِ پارتو، تو عرش تكون ميدن
شايد يه لحظه هم، سر و نشون ميدن
فرشته ها همه لَاطِماتُ الْخُدُود
فاطمه ميزنه به صورتِ كبود
فرشته ها همه دست ميذارن رو سر
به يادِ خواهرت
ملائكه ديدن كه زخميِ هنوز
پاهايِ دخترت
حوريه لطمه ميزنه براتو
ميگه برا چي بريدن لباتو
جبرئيل هم ميگه ديدم چه جوري
آتيش زدن با خيمه بچه هاتو
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#حاج_محمد_طاهری
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net