🟩معنی بخور و بخواب کار من است الله نگهدار من است یعنی چه؟
🔹 به کسی می گویند که کار هرروزش خوردن و خوابیدن است اما از خدا موفقیت می خواهد مثلا می خواهد در دانشگاه قبول شود یا پول زیادی به او برسد.
🔹 این ضرب المثل مخصوص افراد تنبل است؛ برای اینکه تنبلی خود را کتمان کنند به روزی دهندگی خدا اشاره می کنند در حالیکه نمی دانند عملکرد خودشان در زیاد یا کم شدن روزی شان موثر است.
#ضربالمثل #بخور_و_بخواب
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو نیکی می کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز👍
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای تو که به شنیدنش احتیاج داری :)
این انیمیشن عالیه. پیشنهاد میکنم ببینید
#انیمیشن : پسر موش کور روباه و اسب
#تکهفیلم
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
࿐ྀུ✿❥━@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨پروردگارا
🕊تنها کوچہ ای کہ بن بست نيست
✨کوچہ يادتوست!
🕊خالصانہ ميخواهم از تو
✨کہ دوستان خوبم
🕊و هيچ انسانی
✨در کوچہ پس کوچہ های
🕊زندگی اسير و گرفتار
✨هيچ بن بستی نگردد
✨ #شب_بخیر
💖↝ ↜💖
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نام خدایی
که نزدیک است
خدایی که
وجودش عشق است
و با ذکر نام زیبایش
آرامش را در خانه دل جا می دهیم
به نام تو آغاز می کنم
پروردگارا شروع هر لحظه ام را
ای که زیباترین علت هر آغاز، تویی...
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم
🌸" الهی به امیدتو"
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🔸 بنابر فرمودہ اهل معرفت
برای #دور_ماندن_از_گناہ
این دو کار ضروری است:
۱- سکوت و کم حرف زدن
۲-مشغول یکی از اذکار
مانند صلوات یا استغفار شدن.
🌹 استغفرالله ربی و اتوب الیه
🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
🌹 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❤️ #سلام_امام_زمانم
💚 #سلام_آقای_من
💝 #سلام_پدر_مهربانم
عمری نگران خیره به خورشیدظهور
ایکاش به زودی برسدعیدظهور
هرهفته سه شنبه هادلم پر زدورفت
تامسجدجمکران به امیدظهور
💕سه شنبه های جمکرانی💕
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 #صلیالله_علیک_یا_اباعبدالله
نسیم صبح،
سلامم رسان به اربـابـم
بگو که قلب من
ازدوری ِتو آب شده
هرکجا هستید
دست بر سینه رو به کربلا
با عشق و ارادت بگویید
▪السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
▪وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
▪وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
▪وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
▪وَ عَلى عباسِ الْحُسَيْنِ
💚#سلام_صبحتون_کربلایی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تدبردرقرآن
🌒 قسم به ماه
🌃 قسم به شب
☀️ قسم به صبح
که این قرآن بزرگترین پدیده است...
خدایا! شرمندهایم که بزرگترین مخلوقت را در طاقچههایمان رها کردهایم😔
سوره مدّثّر آیه ۳۲تا۳۷ (عبدالباسط)
#به_ترجمه_آیات_دقت_کنید☝️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
این آخوندام ما رو ول نمی کنند...😒😏
یکی از اساتید ریاضی دانشگاه تهران نقل میکرد:
قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشور های غربی برن.🙂
وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه #روحانی تو هواپیماست.😒🛫
به خودم گفتم بفرما؛ اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمیکنن.😤
رفتم پیشش نشستم بهش گفتم:حاج آقا اشتباه سوار شدید...مکه نمیره😐🕋
گفت: میدونم
گفتم: حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی؛ شما اشتباهی نیاین😕
گفت: میدونم
دیدم کم نمیاره😏
جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید.
اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید ، برگه رو بهش دادم و خوابیدم.😎🤓
از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه مینویسه.🤣
گفتم: حاجی عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران. جوابشو بیار اونجا بده.😂
دوباره خوابیدم.😴
بیدار که شدم دیگه نمی نوشت، گفتم چی شد؟🤔
📝برگه رو بهم داد و گفت:
سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی.😳
شوکه شده بودم😳😥
ادامه داد: این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من حسن زاده آملی هستم از قم.........😨
بعدها فهمیدم که به ایشون لقب ذوالفنون را دادند و ایشان در تمامی علوم صاحب نظر بود.😶
تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از پروفسور های فرانسه و سایر کشور های اروپایی برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند.😕
حالا نظر این عالم بزرگ درباره رهبر معظم انقلاب امام خامنهای مدظله العالی:
"گوشتان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجتبنالحسن(عج) است."😊
این جملات وقتی بیشتر معنا پیدا میکند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیتالله طباطبایی درباره شاگردش علامه حسنزاده فرمودهاند:
#حسنزاده را کسی نشناخت جز امام زمان(عج).❤️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
خاطره ای از «چرچیل» یکی از سیاستمداران بزرگ
زمانیکه پسر بچه ای یازده ساله بودم
روزی سه نفر از بچه های قلدر مدرسه
جلو من را گرفتند و کتک مفصلی به من زدند
و پول من را هم به زور از من گرفتند
وقتی به خانه رفتم با چشمانی گریان
قضیه را برای پدرم شرح دادم
پدرم نگاهی تحقیر آمیز به من کرد و
گفت:
''من از تو بیشتر از اینها انتظار داشتم
واقعا که مایه ی شرم است که از سه پسر بچه ی پاپتی و نادان کتک بخوری
فکر میکردم پسر من باید زرنگ تر از اینها باشد
ولی ظاهرا اشتباه میکردم
بعد هم سری تکان داد و گفت این مشکل خودته باید خودت حلش کنی''
چرچیل می نویسد
وقتی پدرم حمایتش را از من دریغ کرد
تصمیم گرفتم خودم راهی پیدا کنم
اول گفتم یکی یکی میتوانم از پس شان بر بیایم
آنها را تنها گیر می آورم و حسابشان را میرسم
اما بعد گفتم نه
آنها دوباره با هم متحد میشوند و باز من را کتک می زنند
ناگهان فکری به خاطرم رسید
سه بسته شکلات خریدم و با خودم به مدرسه بردم
وقتی مدرسه تعطیل شد به آرامی پشت سر آنها حرکت کردم
آنها متوجه من نبودند
سر یک کوچه ی خلوت صدا زدم
'' هی بچه ها صبر کنید'' بعد رفتم کنار آنها ایستادم و شکلاتها را از جیبم بیرون آوردم و به هر کدام یک بسته دادم
آنها اول با تردید به من نگاه کردند و بعد شکلاتها را از من گرفتند
و تشکر کردند
من گفتم چطور ست با هم دوست باشیم
بعد قدم زنان با هم به طرف خانه رفتیم
معلوم بود که کار من آنها را خجالت زده کرده
پس از آن ما هر روز با هم به مدرسه میرفتیم و با هم برمی گشتیم
به واسطه ی دوستی من و آنها
تا پایان سال همه از من حساب می بردند و از ترس دوستهای قلدرم هیچکس جرات نمی کرد با من بحث کند
روزی قضیه را به پدرم گفتم
پدرم لبخندی زد و دست من را به گرمی فشرد و گفت: ''آفرین نظرم نسبت به تو عوض شد اگر آن روز من به تو کمک کرده بودم تو چه داشتی؟
یک پدر پیر غمگین و سه تا دشمن جوان عصبانی و انتقام جو اما امروز تو چه داری؟!
یک پدر پیر خوشحال و سه تا دوست جوان و قدرتمند
دوستانت را نزدیک خودت نگه دار و دشمنانت را نزدیکتر...
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان