eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام علی علیه السلام می‌فرمایند: روزگاری خواهد آمد که مردم به گناه افتخار می‌کنند و از پاکدامنی تعجب می‌کنند . 📚نهج البلاغه خطبه ۱۰۸ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺الهی زندگی تون 🍃🌺مثل این گلهای زیبا 🍃🌺پر از قشنگی و عشق 🍃🌺پر از طراوت و لطافت باشه 🍃🌺عصرآدینه تون به زیبایی گلهای بهشتی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣✨﷽✨❣ امام باقر علیه السلام: ✴️ اگر خواهان قرار گرفتن در مقامات رفیع هستید؛ اگر خواهان گشایش در هر امری هستید؛ اگر خواهان جلب رضایت خداوند می باشید؛ توجّه به دو امر الزامی است: ◁▣ شناخت امام زمان(عج) ◁▣ اطاعت از امام زمان(عج) ⚡️اگر شاه کلید «معرفت امام» در دست باشد، تمام قفل ها باز می‌شود. 📚 مکیال المکارم، ج۲، ص۱۸۰. ✍🏻 🍃 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🍃 ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌺 امام خامنه ای: ➖ به زن کمک می‌کند تا بتواند به آن رتبه معنوی عالی خود برسد و دچار آن لغزشگاه‌های بسیار لغزنده‌ای که سر راهش قرار داده‌اند نشود. [1] ➖ مسئله 1: به طور کلی بر زن واجب است در مقابل ـ مسلمان باشد یا غیر مسلمان- پوشش شرعی مربوط به خود را مراعات کند و در صورتی که نسب به رعایت پوشش واجب کوتاهی کند گناه کرده است. ➖ مسئله 2: مردها نیز نسبت به پوشش در مقابل دیگران، به ویژه وظایفی دارند که رعایت آن در مواردی واجب است؛ برای مثال اگر مردی بداند نامحرم به بدن او نگاه می کند، بنا بر احتیاط واجب باید بدن خود (‌مواضعی که معمولا آن در بین مردان متعارف است) را به استثنای سر، گردن و دست ها بپوشاند. [2] ✳️ پی نوشت: 👇👇 [1]. دیدار با اعضای شورای فرهنگی – اجتماعی زنان 4/10/1370 [2]. توضیح المسائل ده مرجع، م 2435 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ ( البقرة ، آیه٢٦٧ ) 🍃از چیز های پاکیزه ای که به دست آورده اید انفاق کنید @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔘 مردی ساده چوپان شخصی ثروتمند بود و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد. یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت: میخواهم گوسفندانم را بفرپوشم چون میخواهم به مسافرت بروم. و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم. پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد. چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت. چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید. در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند. هنگامی که وعده سفرش فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد. چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند. لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد. تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت: با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟ چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن. تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای گرانقیمت میفروشند. اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت. تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد . هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند. صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت. در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد . تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟ مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند. و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند. آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند . هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد. چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید ، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟ چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود. تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت: خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی. در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد. این معنی روزی حلال است الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت قرار ده @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍋آب و لیمو 🍃خواص مصرف آب ولرم با لیمو ✔تسکین یبوست ✔تسکین گلودرد ✔سم زدایی بدن ✔کاهش وزن ✔بهبود خواب ✔بهبود گوارش ✔درمان گرفتگی بینی ✔کند شدن روند پیری 🍯 به ما بپیوندید 👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
همیشه پر از مهربانی بمان 💫حتی اگر هیچ کس قدر مهربانیت را نداند ! 💫تو خدایی داری که به جای همه برایت جبران میکند ... ! 👇👇👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📔 روزی که به دنیا آمدی و یک نوزاد شدی نپرسیدی که چگونه نفس بکشم؟ چگونه راه بروم؟ یا چگونه حرف بزنم؟ هرچیزی یکی بعد از دیگری آمد. پس چرا حالا نمیتوانی به زندگی اعتماد کنی؟ روزی جوانی از راه رسید و تو یک انسان جوان شدی و عشق شروع به برخاستن در تو کرد و روزی تو پیر خواهی شد زندگی شروع به ناپدید شدن میکند روزی مرگ خواهد آمد و این چرخه کامل میشود. پس چرا تو همیشه سعی در دخالت کردن داری؟ آرام و رها باش @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
☯️ گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود، به‌ دنبال کسی می‌گشت که آن را در آورد، تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل گرگ مزدی به لک لک بدهد. لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد. گرگ به او گفت همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی برایت کافیست. گرگ نماد افراد نالایق است. وقتی به فرد نالایقی خدمت می‌کنی تنها انتظارت این باشد که گزندی از او نبینی. گاهی اشتباهمان در زندگی این است که به برخی آدم‌ها جایگاهی می‌بخشیم که هرگز لیاقت آن را ندارند. به نوعی باید گفت لطف به ناسپاس، بزرگترین خطاست. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍پادشاه به نجارش گفت: فردا اعدامت ميکنم، نجار آن شب نتوانست بخوابد. همسر نجار گفت: مانند هرشب بخواب، پروردگارت يگانه است و درهاي گشايش بسيار کلام همسرش آرامشي بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شدو خوابيد صبح صداي پاي سربازان را شنيد،چهره اش دگرگون شد و با نااميدي، پشيماني و افسوس به همسرش نگاه کرد و با دست لرزان در را باز کرد ودستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند . دو سرباز باتعجب گفتند: 👈پادشاه مرده و از تو مي خواهيم تابوتي برايش بسازي،چهره نجار برقي زد و نگاهي از روي عذرخواهي به همسرش انداخت،همسرش لبخندي زد وگفت: مانند هرشب آرام بخواب،زيرا پروردگار يکتا هست و درهاي گشايش بسيارند @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹ابراهیم علیه السّلام در بتکده! «1»🔹 آنگاه که ابراهیم شرایط و محیط را مساعد دید و یقین کرد جاسوسانی که مراقب او بودند از شهر خارج شده اند، آهسته به بت خانه نزدیک شد و نزد بتها شتافت. ابراهیم در بتکده محیط وسیعی را یافت که از بت انباشته بود و تعدادی بت نیز در اطراف معبد پراکنده بودند و در زیر پای بت ها خوراکی های فراوانی انبار شده بود. ابراهیم علیه السّلام چون وارد بتخانه شد از روی سرزنش و بی اعتنایی روبه بتها نمود و گفت: چرا غذا نمی خورید؟ سخن او را نشنیدند و پاسخی از آنها دریافت نکرد. بار دیگر به آنها خطاب کرد: چرا حرف نمی زنید؟ سپس در پاسخ خود گفت: سنگهای تراشیده چگونه سخن بگویند و چوبهای موریانه خورده چگونه قدرت درک داشته باشند؟ ابراهیم علیه السّلام در برخورد با بتها، بیشتر به عیب جویی از قوم خود پرداخت، بت هایی را که قوم او خدای خود قرار داده بودند مورد ملامت قرار داد. ابراهیم با دست به صورت بتها می زد و با پای خود آنها را پرتاب می کرد. آنگاه که غضب او علیه بت ها شدت پیدا کرد و آتش انتقام ابراهیم شعله ور شد، تبری برداشت و به سراغ بتها رفت، چوبها را شکست و سنگها را خرد کرد. ابراهیم تمام بت ها را شکست و ریزریز کرد و غیر از بت بزرگ هیچکدام از بتها را سالم باقی نگذاشت. ابراهیم بت بزرگ را سالم گذاشت تا پایه احتجاج خود را به گردن او آویزد و آنگاه که مخالفین وارد بتخانه می شوند پیش آیند و از بت بزرگ سوال کنند چه کسی به بتکده بی احترامی کرده و بتها را درهم شکسته است؟ و چون دیدند بتها حرفی نمی زنند و درک ندارند و قادر به دفاع از خود و معرفی دشمن خود نیستند، به انحراف خود پی برند و به راه راست هدایت گردند و دست از مقاومت بردارند. (ادامه دارد...) ! منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه 💯 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
بابا بزرگم همیشه میگفت دزدی فقط این نیست از دیوار مردم بالا بری: دروغ بگی، صداقتو دزدیدی بدی کنی، خوبی رو دزدیدی تهمت بزنی، آبرو رو دزدیدی خیانت کنی، عشقو دزدیدی... http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
می گویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت . چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد. چند روز بعد ، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا دادبه این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود. تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد . همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت. ملا گفت دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد. همسایه گفت مگر دیگ هم می می میرد؟ چرا مزخرف میگی!!!! جواب شنید: چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید. دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
کشنده ترین نیش، مال مار و عقرب نیست بلکه نیش زبانی هست که مستقیم قلب را میزنـد و اعصاب و سرنوشت انسان را دگرگون مےکند.. مواظب گفته هایمان در زندگی باشیم... ‎‌‌‌‌‌‌ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدئو استوری روزشمار فاطمیه طرح ۱ 📆 9 روز مانده تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به روایت ۹۵ روز @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشمي که دائم عيب‌هاي ديگران را ببيند آن عيب را به ذهن منتقل ميکند و ذهنی که دائما با عيب‌های ديگران درگير است آرامش ندارد، درونش متلاطم و آشفته است در عوض چشمی که ياد گرفته است هميشه زيبايي‌ها را ببيند، اول از همه خودش آرامش پيدا می کند چون چشم زيبابين عيب‌های ديگران را نمی بيند و دنياي درونش دنيای قشنگی‌هاست گرت عیبجویی بود در سرشت نبینی ز طاووس جز پای زشت 🌙 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽✨الهی به امیدتو 🌸‏شروع هفته را 💕پُر برکت می کنیم 🌸صبحمان را معطر می کنیم 💕نفسمان را خوشبو می کنیم   🌸به ذکر صلوات بر 💕حضرت محمد(ص) 🌸و خاندان مطهرش 🌸برای امروزتون برکتی عظیم 💕و معجزه های خدایی آرزومندم 🌸 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 💕وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُم 🌸شروع هفته تون پر از بهترینها🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ 💚 💝 سلام می ڪنم بہ تو، توئی ڪہ نور دیده اے توئی ڪہ سالها ز من، بہ جز بدے ندیده اے سلام می ڪنم بہ تو، غریب غائب از نظر توئی ڪہ وقٺ بی ڪسی، بہ داد من رسیده اے ‎‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌺 مۇمنِ خالص از منظرِ قرآن که عبارتند از : 🔹۱. از یادِ خدا غافل نمی‌شود: "رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ ..." (سوره نور، ۳۷) 🔹۲. از غیرِخدا نمی‌ترسد: "... وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ..." ( سوره الاحزاب، ۳۹) 🔹۳. محبوبِ اصلیِ او خداست: "... وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ..." (سوره بقره، ۱۶۵) 🔹۴. جز خدا و رضای خدا هیچ‌چیز برایش مهم نیست: "... قُلِ اللَّهُ ۖ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ" (سوره انعام، ۹۱) 🔹۵. از غیرِخدا انتظارِ اجر ندارد: "... إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۖ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ" (سوره یونس، ۷۲) 🔹۶. توقّعِ تشکّر ندارد: "إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا" (سوره انسان، ۹) ☝️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍱صبحانه ی عالی برای افزایش حافظه ! 🍯یکی از بهترین مواد طبیعی برای افزایش حافظه و تمرکز، ترکیب عسل و گردوست + همچنین این ترکیب برای از بین بردن غم و رکود روحی نیز بسیار مناسب است برای عزیزانتون بفرستید❤️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💕 پیرمردی فقیر، همسرش از او خواست شانه‌ای برایش بخرد تا موهایش را سر و سامانی بدهد. پیرمرد با شرمندگی گفت: نمی‌ توانم بخرم، حتی بند ساعتم پاره شده و در توانم نیست بند جدیدی بخرم. پیرزن لبخندی زد و سکوت کرد. پیرمرد فردای آن روز ساعتش را فروخت و شانه‌ای برای همسرش خرید. وقتی به خانه بازگشت، با تعجب دید که همسرش موهایش را کوتاه کرده و بند ساعت نو برای او گرفته است. اشک ‌ریزان همدیگر را نگاه می ‌کردند. اشک‌ هایشان برای این نبود که کارشان هدر رفته بود، بلکه برای این بود که همدیگر را به یک اندازه دوست داشتند و هر کدام بدنبال خشنودی دیگری بود. به یاد داشته باشیم عشق و محبت به حرف نیست، باید به آن عمل کرد. عمل است که شدت عشق را به تصویر می‌کشد. فرواردیادتون نره http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌱داستان کوتاه مجازات شبی‌ آقا محمد خان قاجار نتوانست از زوزهٔ شغالان بخوابد. صبح که از خواب برخاست مشاورانش را فراخواند و از آنها کیفری بایسته را برای شغالان طلب کرد. هر یک کیفری سخت را برای شغالان پیشنهاد کردند. اما ا‌و هیچ یک را نپسندید و مجازاتی سخت تر را برای شغالان جستجو می کرد. دستور داد تمامی‌ شغالانی را که در آن حوالی یافت می شد، را بیابند و زنده به حضورش آورند. وقتی‌ شغالان را به حضورش آوردند، بر گردن تمامی آنها زنگوله‌ای آویخت و آنها را دوباره در صحرا رها کرد. طعمه‌ها از صدای زنگوله شغالان می‌گریختند و هیچ یک نتوانستند طعمه‌ای شکار کنند. چند روزی بدین نحو سپری شد تا همگی‌ از گرسنگی مُردند. 🖋☕️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆