🌸🍃🌸🍃
شبی یک کشتی گرفتار توفان شد. مسافران وحشت زده شده بودند و فریاد میکشیدند.
دختر ۸ ساله ی ناخدا هم در کشتی بود. سر و صدای بقیه بیدارش کرد. از مادرش پرسید: مادر چه شده؟
مادر گفت که توفانی عظیم آمده است. دخترک: آیا پدر پشت سکان است؟ مادر: بله. دخترک با شنیدن این پاسخ، دوباره به رختخوابش بازگشت. دخترک دیگر نمیترسید،
چون به سکاندار ایمان داشت.
پ.ن: تا وقتی خدا سکاندار ماست، نگرانی برای چه؟
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
سه داستان زیبای 3 ثانیه ای برای یادآوری :
1⃣روزى روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند در روزيكه براى دعا جمع شدند تنها يك پسربچه با خود چتر داشت ،
این یعنی ایمان...
2⃣كودك يك ساله اى را تصور كنيد زمانيكه شما اورابه هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند اورا خواهيد گرفت
اين يعنى اعتماد...
3⃣هر شب ما به رختخواب ميرويم ما هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال هر شب ساعت را براى فرداكوك ميكنيم
اين يعنى اميد...
برايتان "ایمان ، اعتماد و امید به خدا" را آرزو ميکنم ..
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#ابتكارفاضل_توني_درفهماندن_ارزش_علم_به_مردم
مرحوم میرزا محمد تنکابنی در کتاب «قصص العلماء» می نویسد: «شاه عباس روزی به دیدن ملا عبدالله تونی آمد و آخوند مدرسه ای ساخته بود ولی خالی از طلاب بود. سلطان در بازدید مدرسه از ملا عبدالله سؤال کرد: چرا مدرسه شما از طلاب خالی است؟. ملا عبدالله در جواب گفت: پاسخ این سؤال را بعداً به شما خواهم گفت.
پس روزی آخوند ملا عبدالله به بازدید شاه عباس رفت، پس از طی تعارفات و گفتگوها پادشاه به ملا عبدالله گفت: چیزی از من خواهش کن! آخوند گفت: من مطلبی ندارم. سلطان اصرار کرد!. آخوند گفت: اکنون که شما اصرار دارید، یک حاجت دارم و آن این که من سواراسب شوم و شما در پیش روی من پیاده در میدان شاه حرکت کنید!. سلطان گفت: حکمت این کار چیست؟. آخوند گفت: جوابش را بعداً می گویم. آخوند ملا عبدالله سواراسب شد و شاه عباس در پیش روی او پیاده حرکت کرد و قدری راه رفته و همه اهل شهر این منظره را دیدند.
سپس آخوند از سلطان خداحافظی کرد و به منزل آمد. بعد از مدتی سلطان بار دیگر به دیدن آخوند ملا عبدالله آمد و دید که مدرسه آخوند پُر از جمعیت طلاب است. وی از آخوند سؤال کرد: مدتی قبل مدرسه شما از طلاب خالی بود، اکنون مدرسه مملو از طلبه گردیده، دلیلش چیست؟ آخوند گفت: دلیلش به آن روز که از شما خواهش کردم شما پیاده و من سواره بین مردم برویم، مرتبط است.
دلیلش آن است که مردم در ابتدای امر، فضیلت علم و عالم را نمی دانستند و ظاهربین بودند لذا ابتدا در مدرسه من کسی جمع نشد و در آن زمان که من سواراسب شدم و شما پیاده در جلو راه رفتید، مردم ارزش علم را فهمیدند که ارزش علم آن قدر زیاد است که پادشاه پیاده و در پیش رویِ عالم راه می رود؛ لذا به جهت عزت دنیا و طلب جاه و جلال مال دنیا در مدرسه جمع شده و مشغول تحصیل می باشند و چون بعضی از مراتب علم را طی کنند، نیت آن ها خالص خواهد شد و قصد قربتی که مقصود اصلی در علم و جمیع عبادات است، حاصل خواهد شد.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند : برای" نهایت" برای" شرافت" برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : " نفس کشیدن " " دیدن " " شنیدن " " فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام : برای" قرب " برای" رجعت " برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به" انتخاب " به" تغییر " به" شوریدن " به" محبت "
وای بر من اگر قدر ندانم…
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
مردی از سفر حج برگشته، سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای
امام صادق تعريف میكرد، مخصوصا يكی از همسفران خويش را بسيار میستود
كه، چه مرد بزرگواری بود، ما به معيت همچو مرد شريفی مفتخر بوديم.
يكسره مشغول طاعت و عبادت بود، همينكه در منزلی فرود میآمديم او فورا
به گوشهای میرفت، و سجاده خويش را پهن میكرد، و به طاعت و عبادت
خويش مشغول میشد.
امام : «پس چه كسی كارهای او را انجام میداد؟ و كه حيوان او را
تيمار میكرد؟»
مرد: «البته افتخار اين كارها با ما بود. او فقط به كارهای مقدس خويش
مشغول بود و كاری به اين كارها نداشت».
امام: «بنابر اين همه شما از او برتر بوده ايد».
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#مسيحي_و_زره_امام_علي
در زمان خلافت علی -عليهالسلام- در كوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندی در نزديك مرد مسيحی پيداشد. علی او را به محضر قاضی برد، و اقامه دعوی كرد كه: "اين زره از آن من است، نه آن را فروختهام و نه
به كسی بخشيدهام. و اكنون آن را در نزد اين مرد يافتهام". قاضی به مسيحی گفت: "خليفه ادعای خود را اظهار كرد، تو چه میگويی ؟" او
گفت: "اين زره مال خود من است ، و در عين حال گفته مقام خلافت را
تكذيب نمیكنم (ممكن است خليفه اشتباه كرده باشد)".
قاضی رو كرد به علی و گفت: "تو مدعی هستی و اين شخص منكر است، عليهذا بر تو است كه شاهد برمدعای خود بياوری".
علی خنديد و فرمود: "قاضی راست میگويد، اكنون میبايست كه من شاهد بياورم، ولی من شاهد ندارم".
قاضی روی اين اصل كه مدعی شاهد ندارد، به نفع مسيحی حكم كرد، و او هم زره را برداشت و روان شد. ولی مرد مسيحی كه خود بهتر میدانست كه زره مال كی است، پس از آنكه چند گامی پيمود وجدانش مرتعش شد و برگشت، گفت: "اين طرز حكومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نيست، از نوع حكومت انبياست"، و اقرار كرد كه زره از علی است.
طولی نكشيد او را ديدند مسلمان شده، و با شوق و ايمان در زير پرچم علی در جنگ نهروان میجنگد.
#الامام_علي_صوت_العدالة_الانسانيه_ص٦٣
#بحار_ج٩ص٥٩٨
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#فضيلت_شب_جمعه
امام باقر (علیه السلام) : خداوند هرشب جمعه تا صبح از عرش ندا میدهد :
آیا بنده مؤمنی نیست که قبل از طلوع فجر مرا برای دنیا و آخرتش بخواند ، تاجوابش دهم ؟
آیا بنده مؤمنی نیست که ازگناهانش توبه کند تا توبه او را بپذیرم ؟
آیا بنده مؤمنی نیست که ازنظر روزی درتنگنا باشد و ازمن درخواست افزایش کند تا رزقش را زیاد کنم ؟
آیا مؤمن بیماری نیست که شفای خود را بخواهد ، تا شفایش دهم ؟
#وسائل_الشيعه_ج٥ص٧٣
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#نوشدارو_پس_از_مرگ_سهراب
این ضربالمثل را عموما در مواقعی به کار میبرند که کار از کار گذشته باشد.
گاه اتفاق میافتد که هریک از ما برای رسیدن به مقصود و حصول یک نتیجه مشخص، همه نوع تلاشی میکنیم. در واقع به هر دری میزنیم تا آن اتفاق بدی که ممکن است نیفتد. آنچه به دست میآید، نیک باشد و آنچه که ما میخواهیم.
اما خب از آنجا که «همیشه آن طور نمیشود که ما فکر میکنیم»، توفیق حاصل نمیشود و علیالظاهر متحمل ضرر و زیانی هم میشویم.
حال اگر در این هنگام که همهچیز رو به ناکامی و نامرادی رفته، راه گشایش و فرجی پیدا شود که امکان رسیدن به مقصود را فراهم آورد، چون دیگر آن نفع و فایده اولیه را ندارد و آرزوها دیگر بر باد رفته، میگویند که «نوشداروی پس از مرگ سهراب» است.
ضرب المثلی که مربوط میشود به داستان رزم میان پدر و پسر، رستم و سهراب که جریان این رزم را همگان میدانیم. نبردی که در آن، در هنگامه مرگ، نوشدارو به سهراب میرسد اما دیگر کار از کار گذشته و او در آغوش پدر جان میسپارد. نبردی که استاد سخن فردوسی نامدار در شاهنامه، این شاهکار ادبی والامقام، به خوبی و با جزئیات خواندنی و شنیدنی به نظم کشیده است.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
#حافظ
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
وقتی گذشته با شما تماس می گیره
جوابشو ندین !!!!
چون
چیز تازه ای برا گفتن نداره...
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
َ
چنان باش كه ديگران نتوانند تو را به
درون طوفانهايشان بكشانند،
بلكه اين تو باشی كه آنها را به دايره
آرامش وجودی ات بكشانی...
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
عطارنیشابوری میگوید:📚
عبادت ده جزء اسـت
نُـه جزء آن دوری از خلق است
و يك جزء آن خاموشی است
پس زیاد خودتـون رو درگیر
حـرف مردم نکنید.......
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝