eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا ❣ شکرت که ذکر زبان وقلبم🧡 در آغاز هر کاری 🍁 نام رحمان و رحیم توست🧡 🧡بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🧡 🍁الهی به تو 🍁 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌼 السلام علیک یا بقیه الله🌼 دلتنگـــ توأم ای عشق چلّه نشینِ غمت هستــم آواره ی یلــدا شده ام ای یار کجایـــــــــــی؟ بی مـــهدی عج تمام شبها به بلندی یلـــــداست 🌼 اللهم عجل الولیک الفرج🌼 ‎‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
⚘﷽⚘ باز هم روز من و عرض ادب محضر یار باسلامی برکت یافته روز و شب ما أَلسلامُ عَلی مَن طَهَّره الجلیل سلام بر آن کسی که رب جلیل او را مطهر گردانید... «اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ» @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 30 آذر ماه 1398 🌞اذان صبح: 05:40 ☀️طلوع آفتاب: 07:10 🌝اذان ظهر: 12:02 🌑غروب آفتاب: 16:54 🌖اذان مغرب: 17:15 🌓نیمه شب شرعی: 23:17 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ ⚜﷽⚜ ❣ذكر روز شنبه 🥀يا رَبَّ العالَمين 🌸اي پروردگار جهانيان هرڪس روزشنبه این نماز را بخواند خدا او را در درجه پیغمبران صالحین وشهدا قرار دهد [۴رڪعت ودر هر رڪعت حمد، توحید، آیة‌الکرسے] 📚مفاتیح الجنان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ 🍁 ┊ ┊ 🍂 ┊ 🍁 🍂 🍁ســـــــــــلام🍁 🍁 امروز آخرین 🍁 ایستگاه پاییز است 🍁 یک قدم آن طرفتر 🍁 رو به سوی زمستان 🍁 اندوهت را به برگها بسپار 🍁 که صدای آمدن یلدا 🍁 به گوش میرسد... 🍁 بـه آخـریـن روز پـاییـز 🍁 خـوش آمـدیـد... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‎‌‌‌‌‌‌
🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸 💎روزی هارون به بهلول گفت ؛ای بهلول دانا میتوانی از قیامت و سوال و جواب ان دنیا مرا با خبر کنی؟ بهلول گفت اری و به هارون گفت که به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند و تابه بر آن نهند تا سرخ و خوب داغ شود هارون امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد . آنگاه بهلول گفت : ای هارون من با پای برهنه بر این تابه می ایستم و خود را معرفی می نمایم و آنچه خورده ام و هرچه پوشیده ام ذکر می نمایم و سپس تو هم باید پای خو د را مانند من برهنه نمایی و خود را معرفی کنی و آنچه خورده ای و پوشیده ای ذکر نمایی . هارون قبول نمود . آنگاه بهلول روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت : بهلول و خرقه و نان جو و سرکه و فوری پایین آمد که ابداً پایش نسوخت و چون نوبت به هارون رسید به محض اینکه خواس ت خود را معرفی نماید تاج و تخت و زمین و...نتوانست همه اموالش را معرفی کندو پایش بسوخت و به پایین افتاد . سپس بهلول گفت : ای هارون سوال و جواب قیامت نیز به همین صورت است . آنها که درویش بوده ند و از تجملات دنیایی بهره ندارند آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند به مشکلات گرفتار آیند نردبان این جهان ما و منیست عاقبت این نردبان افتادنیست لاجرم هرکس که بالاتر نشتست استخوان سختر خواهد شکست 👤مولانا ‎‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 ┅✿🍃❀♥️❀🍃✿┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزشی_انگیزشی ترس روحت رو میخوره و ویرانت میکنه. موفقت آخر کار نیست و شکست هم کشنده نیست. دست به کار شو و رویاتو بدست بیار این ویدئو کمک زیادی برای تقویت انگیزه به شما میکند.. 💎 @tafakornab
✨﷽✨ 💠شرط ضمن عقد😳 ✍🏻پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت:تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت می‌دونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان. ✍🏻پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت... هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد. پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟ ✍🏻مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من مُردم که ببریش آسایشگاه؟ خودم تا موقعی که زمین‌گیر نشدم ازش مراقبت می‌کنم. پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد. زن جوان انگار با نگاهش به او می‌گفت: شرط ضمن عقد رو باطل کن!خيلى شرمنده ام! http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 🔥 🔥 : ✍خداحافظ حنیف . 🌹سریع تی شرت رو برداشتم و خداحافظی کردم … قطعا اون دلش می خواست با همسرش تنها صحبت کنه … از اونجا که اومدم بیرون، از شدت خوشحالی مثل بچه ها بالا و پایین می پریدم و به اون تی شرت نگاه می کردم 🌹… یکی از دور با تمسخر صدام زد … هی استنلی، می بینم بالاخره دیوونه شدی … و منم در حالی که می خندیدم بلند داد زدم … آره یه دیوونه خوشحال … در حالی که اشک توی چشم هام حلقه زده بود؛ می خندیدم … اصلا یادم نمی اومد آخرین بار که خندیده بودم یا حتی لبخند زده بودم کی بود … . 🌹تمام شب به اون تی شرت نگاه می کردم … برام مثل یه گنجینه طلا با ارزش بود … . .یک سال آخر هم مثل برق و باد گذشت … روز آخر، بدجور بغض گلوم رو گرفته بود … دلم می خواست منم مثل حنیف حبس ابد بودم و اونجا می موندم … . 🌹بیرون از زندان، نه کسی رو داشتم که منتظرم باشه، نه جایی رو داشتم که برم … بیرون همون جهنم همیشگی بود … اما توی زندان یه دوست واقعی داشتم … . پام رو از در گذاشتم بیرون … ویل، برادر جاستین دم در ایستاده بود … تنها چیزی که هرگز فکرش رو هم نمی کردم … 🌹بعد از ۹ سال سر و کله اش پیدا شده بود… با ناراحتی، ژست خاصی گرفتم … اومدم راهم رو بکشم برم که صدام زد … همین که زنده از اونجا اومدی بیرون یعنی زبر و زرنگ تر از قبل شدی … تا اینو گفت با مشت خوابوندم توی صورتش ✍ادامه دارد... @tafakornab @shamimrezvan ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
🔴 ✍مردی نزد پیامبر(ص) آمده و گفت: در پنهان به گناهانی چهارگانه مبتلا هستم؛ زنا، شرابخواری، سرقت و دروغ. هر کدام را تو بگویی به خاطرت ترک می‌کنم. پیامبر (ص) فرمود: دروغ را ترک کن. مرد رفت و هنگامی که قصد زنا کرد با خود گفت: اگر پیامبر (ص) از گناه من پرسید، باید انکار کنم و این نقض عهد من است (یعنی دروغ گفته‌ام) و اگر اقرار به گناه کنم، حدّ بر من جاری می شود. دوباره نیّت دزدی کرد و همین اندیشه را نمود و درباره کارهای دیگر نیز به همین نتیجه رسید. به نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: یا رسول‌الله! تو همه راه‌ها را بر من بستی، من همه را ترک نمودم. 📚میزان الحکمه، ج۸، ص۳۴۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃 🔴 🔴 ❓‌آیا دست دادن به خواهرزن و نگاه به او جایز است؟ 💥 روایت: احمد بن ابی نصر بزنطی (که از اصحاب عالیقدر امام رضا -علیه السلام - است) می گوید ازحضرت امام رضا علیه السلام سؤال کردم آیا برای مرد جایز است که به موی خواهر زنش نگاه کند؟ 💥 فرمود: «خیر.» گفتم پس خواهر زن و بیگانه یکی است؟ 💥 فرمود «بله.» (وسائل جلد 3، صفحه 25) 🔷 پاسخ: 👇👇 ✅ خواهر زن با داماد نامحرم است و حکم سایر افراد نامحرم را دارد. خواهر زن به داماد نامحرم است ولی چون خواهر او را براى خود عقد کرده است(دائم یا موقت)، تا وقتى که آن زن در عقد اوست نمىتواند با خواهر آن زن ازدواج نماید. ✅ از آنجایی که خواهر زن به داماد نامحرم است، نگاه کردن جاهایی از بدن او که واجب است پوشانده شود، چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است. ✅ نکته: در اسلام چیزی به نام نامحرم و نامحرم تر وجود ندارد و اشخاص یا محرمند یا نامحرم و رابطه خویشاوندی سبب کم شدن نامحرمی نیست. 📚پی نوشت: [1] توضیح المسائل (المحشی للامام الخمینی)، ج2، ص 465، م 2390؛ بهجت، محمد تقی،جامع المسائل، ج 3، ص 454. [2] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج2، ص: 485، مسأله 2433. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃 🔴 🔴 ❓‌آیا دست دادن به خواهرزن و نگاه به او جایز است؟ 💥 روایت: احمد بن ابی نصر بزنطی (که از اصحاب عالیقدر امام رضا -علیه السلام - است) می گوید ازحضرت امام رضا علیه السلام سؤال کردم آیا برای مرد جایز است که به موی خواهر زنش نگاه کند؟ 💥 فرمود: «خیر.» گفتم پس خواهر زن و بیگانه یکی است؟ 💥 فرمود «بله.» (وسائل جلد 3، صفحه 25) 🔷 پاسخ: 👇👇 ✅ خواهر زن با داماد نامحرم است و حکم سایر افراد نامحرم را دارد. خواهر زن به داماد نامحرم است ولی چون خواهر او را براى خود عقد کرده است(دائم یا موقت)، تا وقتى که آن زن در عقد اوست نمىتواند با خواهر آن زن ازدواج نماید. ✅ از آنجایی که خواهر زن به داماد نامحرم است، نگاه کردن جاهایی از بدن او که واجب است پوشانده شود، چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است. ✅ نکته: در اسلام چیزی به نام نامحرم و نامحرم تر وجود ندارد و اشخاص یا محرمند یا نامحرم و رابطه خویشاوندی سبب کم شدن نامحرمی نیست. 📚پی نوشت: [1] توضیح المسائل (المحشی للامام الخمینی)، ج2، ص 465، م 2390؛ بهجت، محمد تقی،جامع المسائل، ج 3، ص 454. [2] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج2، ص: 485، مسأله 2433. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘
✅وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ ( الاحزاب ، آیه ٣٧) خداوند سزاوارتر و مستحق تر است که از او بترسی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدیه امام حسین(ع) به میرزا تقی خان امیرکبیر 🔸مرحوم آیت الله اراکی درباره شخصیت والای میرزا تقی خان امیرکبیر فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه مولایم حسین است! گفتم: چطور؟ 🔹 با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. 🔻آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم. 📑منبع : کتاب آخرین گفتارها http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
کنار تخت تایماز همونجور ایستاده بودم . حرفهای تایماز و برخورد امین نگرانم کرده بود . می خواستم وارد بحثشون بشم که سید علی با دکتر اومد تو. به خاطر راحتی تایماز همگی از اتاق بیرون رفتیم . امین گفت که به خاطر پرستاری از تایماز ، اونروز کلاس رو تعطیل کنیم و من هم با کمال میل قبول کردم و استاد رو تا دم در بدرقه کردم . موقع برگشتن ، دکتر رو دیدم که از اتاق تایماز خارج می شد . جلو رفتم . تا من رو دید گفت : خوشبختانه شکستگی نداره ولی حال عمومیش خیلی رو به راه نیست . تقویتش کنید و زخماش رو تمیز نگهدارید و روزی به بار حتما پانسمانشون کنید. بازم بهش سر می زنم . این چند تا دارو رو هم برای بهتر شدن زخماش براش نوشتم که بدین براتون بپیچن. از دکتر تشکر کردم و از سید علی خواستم ضمن حساب کتاب ، تا دم در همراهیشون کنه و دارو ها رو هم بگیره . به صفورا خانوم دستور پخت ماهیچه واسه ناهار رو دادم و خواستم که جگر گاو هم بخرن و هر وقت حاضر شد بیارن تو اتاق تایماز و برگشتم پیشش. چشماشو بسته بود. حالا که هوا روشن شده بود و به خوبی می تونستم کبودی ها و زخماش رو ببینم ، دلم واسه دردی که تحمل می کرد ریش شد. با حس حضور من ، چشماش رو باز کرد . رو صندلی کنار تختش نشستم و گفتم چیکار کردین با خودتون ؟ واقعا ارزشش رو داشت ؟ اگه می مردین چی ؟ اگه زنده نمی ذاشتنون چی ؟ فکر نکردین چه بلایی سر من بیاد ؟ با لبخند گفت : آهان پس تو نگران خودتی!!! اخم کردم و گفتم : می دونین که اینطور نیست. اما واقعا همه رو ترسوندین. خندید و گفت : عوضش عزیز شدم همه بهم می رسن. زیر لب گفتم : عزیز بودین . نیازی به این همه زخم نبود. گنگ نگام کرد . زیر نگاهش تاب حضور نداشتم . از وقتی رسیده بودیم تهران ، تایماز خیلی عوض شده بود و کار من خیلی سخت تر. هول هولکی بلند شدم و گفتم : برم ببینم این صفورا خانوم سفارشات دکتر رو حاضر کرد یا نه . خودم می دونستم به این زودی حاضر نمی شه ولی خواستم فرار کنم. خواستم از حرفی که شاید معنی دیگه ای برای اون داشته باشه و ناخواسته زدم زده بودم ، فرار کنم. اکرم جگر رو حاضر کرد و خودم براش بردم بالا. حالا نوبت من بود که محبتهاش رو جبران کنم . براش لقمه می گرفتم و می دادم دستش . نگاه خیرش رو روی خودم حس می کردم، اما نمی خواستم سر بلند کنم و ببینمش . غذاش که تموم شد ، سینی رو گذاشتم کنارو گفتم : باید پانسمانهاتون رو عوض کنم. با تعجب گفت : تو ؟ گفتم : پس کی ؟ گفت: اینا رو کی پانسمان کرده ؟ با خجالت گفتم : من!!! گفت: من فکر کردم کار دکتره با سيد علي ناخودآگاه نگاه عاقل اندر سفیهی بهش انداختم و گفتم: دکتر که نصف شب اینجا نبود تا زخماتون رو ببنده. سید علی هم اونقدر هول بود که کم مونده بود برا خودش دکتر خبر کنیم . دیگه چیزی نگفت . منم بلند شدم پارچه و بقیه وسایل رو آوردم. از همونجا هم داد زدم و از اکرم آب جوش خواستم. نصف شب بیدار نبود ، اونقدر خجالت می کشیدم . حالا که داره خیره نگاهم می کنه ، دلم می خواست بمیرم بخدا. همه لباسهاشو در آورده بودیم . فقط لباس زیرش تنش بود. ملافه رو کناز دم تا باندها رو باز کنم ، داشتم از شدت خجالت پس می افتادم . بدن مردانه و جذابش جلو روم بود و می فهمیدم با هر دست زدن من ، هم اون گرمش می شه و هم من بی ظرفیت. کتف و شکمش رو زیر نگاههای خیره و ناله های آرومش بستم. دستم که به رانش خورد خندید. با تعجب نگاهش کردم که گفت : من شدید قلقلکی ام تو رو خدا يواش دست بزن که از خنده بی هوش می شم . لحن شوخش ، من رو از اون حالت خفگان نجات داد و باعث شد یه کم بتونم نفس بکشم . کارم که تموم شد ، به بهانه ی شستن دستام از اتاقش فرار کردم . من با دست زدن به بدنش بخصوص حالا که بیدار بود و داشت با چشماش من رو می خورد یه حالی می شدم . یه حسی که تا به حال تجربش نکرده بودم. ولی می دونستم این حس نباید باشه . چون اگه بیاد کنترلش سخته . تکالیفی که استاد بهم داده بود هنوز تموم نکرده بودم . رفتم تو اتاقم و سعی کردم ذهنم رو متمرکز درسم کنم . چند ساعتی تو اتاق بودم که اکرم اومد ------------------- ••••●❥JOiN👇🏾 @tafakornab @zendegiasheghaneh
🌱 داستان کوتاه زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند. روز بعد هنگام صرف صبحانه زن متوجه شد که همسایه اش در حال آویزان کردن رخت های شسته است. رو به همسرش کرد و گفت: لباس ها را چندان تمیز نشسته است. احتمالا بلد نیست لباس بشوید شاید هم باید پودرش را عوض کند. مرد هیچ نگفت.مدتی به همین منوال گذشت و هر بار که زن همسایه لباس های شسته را آویزان می کرد، او همان حرف ها را تکرار می کرد. یک روز با تعجب متوجه شد همسایه لباس های تمیز را روی طناب پهن کرده است به همسرش گفت: یاد گرفته چه طور لباس بشوید. مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره هایمان را تمیز کردم! 🖋☕️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
4_5801179148084839907.mp3
2.73M
شاد باشید خوشگلا رادیو سرنا http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 #داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم💜 من امروز را بهتر از هر روز آغاز میکنم.بیشتر عشق می‌ورزم و امیدوار می‌مانم و می‌دانم تمام چیزهای خوب دنیا از آن من میگردد. خدایا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan
#بسته_سلامتے شب یلدا و انار !😍 ✍جالبه بدونید ، نتایج تحقیقات بر روی خواص انار ثابت کرده است که انار تنها میوه‌ایست که خاصیت 11 میوه را همزمان دارد ! 👈یه انار بخوری ، انگار 11 تا میوه خوردی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شب های چله باصدای مرتضی احمدی "آخرین"روز پاییز"خوب"یابدتمام شد الهي"زمستان"براتون"برکت" "شادي" "آرامش" خوشبختي موفقیت"نگاه خدا"را به همراه داشته باشه یلدا مبارک (۳۰ آذر درگذشت مرتضی احمدی، روحش شاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕‌این آهنگ رو تقـدیم ڪن به ڪسی ڪه دوسـش داری💕 آهنگ شب یلدا 👇💖 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍉 یلداتون مبارک 🍉 🌺 يکي از آداب زيباي و دید و بازديد از پدر و مادر و بستگان و دوستان است 💢 متاسفانه فرهنگ ناپسند تجمل گرایی و چشم و هم چشمی بر اصل موضوع () اثر منفي گذاشته و رابطه ها را کم کرده 👌 بياييد از همین الان تصميم بگيريد، به جاي اينکه شما تسليم فرهنگهاي غلط شويد، با استقامت بر فرهنگهاي پسنديده بر ديگران تاثير مثبت بگذاريد 🌿 آيا کسب آثار پر خير و برکت صله رحم بهتر است يا فخر فروشی و تجمل گرایی و لذت های زود گذر 🌷 آیا از اثرات شگرف (ارتباط با خویشاوندان) اطلاع دارید؟ 1⃣ مال را رشد ميدهد. 2⃣ عمل ها را پاك ميكند. 3⃣ بلا را دفع ميكند. 4⃣ حساب را آسان ميكند. 5⃣ از گناهان حفظ ميكند. 6⃣ انسان را نزد اهل و عيال محبوب كند. 7⃣ دشمن را ذليل ميكند. 8⃣ خلق را نيكو كند. 9⃣ اجل را دور كند ،گاهي عمر سه ساله را تا سي سال افزايش دهد. 🔟 براي هر قدم جهت صله رحم چهل هزار حسنه نوشته شود. 📚سراج الشيعة ص ١٨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
‍ ‍ 🌛 🌜 🍉 بهتر نیست يلدارا اينگونه تعریف کنیم🤔 ی: یا صاحب الزمان❤️ ل: لِوایت راعَلَم کن🏳 د: دیگر جدایی بس است😔 ا: اللهم عجل لولیک الفرج مطمئناً، میشود تعبیر این رویای من روزِ روشن میرسد بعد از شبِ یلدای من "دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور" فالِ حافظ گفت: از ره میرسد آقای من! یلدایتان مهدوی🍉✨ شب به شادکامی و خوشی🌟 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 🔰با ما همراه شوید🔰 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از بنرها
اونقدرکه به دخترامون #ظرف_شستن #غذا_پختن یادمیدیم، سیاست یادنمیدیم بعدمیرن #بی_تجربگی میکنن وبه مشکل میخورن! بیا اینجا هم تجربه هم سیاست هم آموزش زناشویی رو یاد بگیر👇👇 http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 #کانال_آموزش_خانواده_بهشتی 👆