هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#داستانی_آموزنده از حضرت زهرا سلام الله علیها
حضرت فاطمه (س) تعريف می کنند که شبی به بستر رفته بودم تا بخوابم پيامبر صدايم کرد فرمود تا چهار کار انجام نداده ای نخواب:
- قران را ختم کن .
- مومنان را از خودت خوشنود و راضی کن .
- حج و عمره به جای بياور .
- پيامبران را شفيع خودت کن .
و بعد بخواب .
آنگاه به نماز ايستاد. من صبر کردم تا نماز پدر تمام شود و گفتم ای رسول خدا چهار کار برايم مشخص کرده ايد که توان انجام آنها را ندارم .پيامبر فرمود:
- سه مرتبه قل هو الله بخوان مثل اين است که قرآن را ختم کرده ای .
- برای مومنان آمرزش بخواه تا همگی آنان را خوشنود کنی .
- با فرستادن صلوات من و ديگر پيامبران شفيع تو خواهيم شد .
- با گفتن ذکرسبحان الله ،الحمدالله ،لا اله الا الله و الله اکبر مثل اينکه حج و عمره به جای آورده ای .
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بسته_سلامتے
گیف آموزشی👆
داروهای طبیعی(☝️)
10میوه که میتوانید آنها را بجای دارو استفاده کنید
این گیف رابه عزیزانی که سلامتیشان برایتان اهمیت داردبفرستید.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
#آی_پارا
#پارت_نودوهفت
دایه جان خدا بیامرز همیشه می گفت ؛ بعد از هر خنده ی از ته دل و بلندی همیشه یه گریه از ته دل هست و ای کاش اون روز اونقدر نمی خندیدم . نمایش که تموم شد ، هنوز ته خنده های من و آیناز مونده بود و می خندیدم. آخرشم تایماز طاقت نیاورد و دعوامون کرد که نباید تو خیابون صدامون رو بندازیم و بالا و هر هر و کرکر کنیم. من و آیناز هم مطیعانه اطاعت کردیم و بقیه ی خندمون رو نگه داشتیم واسه خونه. تایماز جلوی یه آبمیوه فروشی وایساد و به ما اشاره کرد که رو صندلی های بیرون مغازه بشینیم تا بره سفارش بده . داخل مغازه شلوغ بود و تایماز تو شلوغی گم شد.چند لحظه از نشستن ما نمی گذشت که نمی دونم از کجا دو تا مرد گنده کنار من ظاهر شدن. تا خواستم اعتراضی بکنم که چرا وایسادین اینجا ، یکیشون دهنم رو گرفت و منو مثل یه کاه بلند کرد و دویید طرف اتومبیل سیاه رنگی که جلوی مغازه وایساده بود . آیناز تا اوضاع رو اینطوری دید ، شروع کرد به جیغ زدن . مردم همه متوجه شدن . یه چند نفری حمله کردن طرف مردی که منو گرفته بود . ولی دوستش مانع می شد و با مشت همه رو نقش زمین می کرد . تقلا می کردم و چشمم دنبال تایماز بود. درست تو لحظه ای که سوار ماشینم کردن ، تایماز رو دیدم که با فریاد طرف ماشین دوید . شعله ی امید تو دلم جوانه زد . امید به اینکه بتونه نجاتم بده . اما اون نرسیده به ماشین ، ماشین حرکت کرد . تایماز کنار ماشین می دوید و فریاد می زد . دست مرده رو دهنم بود . فریاد که هیچ ، نمی تونستم نفس بکشم . از بی هوایی چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچی ندیدم. همه ی بدنم درد می کرد . چشمام رو که باز کردم ، همه جا تاریک بود . کمی که گذشت ، یادم اومد چی سرم اومده . وحشت همه ی وجودم رو گرفته بود . مطمئن بودم منو دزدیدن. اما واسه چی ؟ و مهمتر از همه ،کی ؟ چادرم هنوز دورم بود . به خودم پیچیدمش و بلند شدم . چشمام یه کم به تاریکی عادت کرده بود . با نور ضعیفی که از زیر در می اومد ، اطراف رو به دقت نیگا کردم .دیدم تو یه اتاق حدوداً 3*4 هستم که یه کم خرت و پرت تو یه گوشَش جمع شده و یه فرش به نظر کهنه هم کَفِش انداخته بودن. ترسان وحشت زده رفتم سمت در . هیچ دستگیره ای نبود . چند تا مشت زدم به در زدم و با فریاد گفتم : منو بیارین بیرون !!! کمک!!! هیچ صدای از بیرون نمی اومد. دوباره با مشت و لگد افتادم به جون در. همینطور جیغ و داد می کردم که صدایی از پشت در گفت : خفه شو. وگرنه خودم می یام خفت می کنم . با ترس گفتم : منو برای چی آوردین اینجا ؟ مرد گفت : یه کم صبر کنی می فهمی . حالام بی صدا بشین وگرنه یه جور دیگه صدات رو خفه می کنم . از ترس داشتم پس می افتادم . یه کم بگذره قراره چی بشه ؟ از تصور اینکه کسی بخواد بهم تعرضی بکنه ، همه ی بدنم شروع کرد به لرزیدن … می ترسیدم . دستم به جایی بند نبود . هزار جور سوال بی جواب تو ذهنم جولون می داد . اینا کی بودن ؟ چی می خواستن از من ؟ تایماز الان داره چیکار می کنه ؟ مستاصل شروع کردم به گریه . نمی دونم چقدر گذشت که در با صدای وحشتناکی باز شد . یه مرد قد بلند داخل اومد . نوری که از در اومد تو ، چشمم رو زد .چشمم رو یه لحظه بستم . اما زود بازش کردم . می خواستم ببینم کیه که منو آورده اینجا . مرد اومد نزدیکتر و کنارم چمپاتمه زد . مثل چی می لرزیدم . با ترس نگاهش کردم . چیزی رو که می دیدم نمی تونستم باور کنم . آسلان ؟ گلوم خشک شده بود . از ترس دست و پام می لرزید . لبام از هم باز نمی شد . اسمش رو به زور زبون آوردم . خنده ی زشتی کرد ودندونهای زردش رو نشون داد و گفت : خوب شناختی قناری !!! خودمم. با ترس گفتم : من… منو برای چی آوردی اینجا ؟ می دونی اگه تایماز بفهمه چیکارت می کنه ؟ سیلی محکمی به گوشم زد که گوشم سوت کشید و جای انگشتاش رو صورتم سوخت . بلند شد و رفت سمت و از اونجا داد زد . چراغ بیار ! برگشن طرف من و گفت : اینو زدم تا بدونی اینجا من می گم کی چیکار کنه . اینجا تایماز ارباب نیست .
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
ماموریت ما در زندگی
بی مشکل
زیستن نیست
با انگیزه زیستن است
برای پیشرفت پله بساز
اما از کسی بالا نرو
دورت را شلوغ کن
اما در شلوغی
خودت را گم نکن
طلا باش اما از جنس خاک
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛 #متن_شب
⭐️آرزو دارم فردا که
✨از خواب بیدار میشوید؛
⭐️زندگی یک رنگ دیگر باشد
✨همرنگ آرزوهایتان
⭐️شبتون مــــ🌙ــــاه
💛
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️صبحی دیگر آغاز شد.
هنوز نقشی بر آن نرفته است🎨
وتو نقاش منتخب خدائی✍
این تو و این اعتماد خالق به تو😇
🌹بسم الله الرحمن الرحیم بگو
☘وبا الهی به امیدتو شروع کن
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#مولای خوبم
یا صاحب الزمان
درقید غمم ،
خاطرِ آزاد کجایی؟
تنگ است دلم،
قوّت فریاد کجایی؟
کو هم نفسی..؟!
تا نفسی، شاد برآرم؟
ای آن که نرفتی
دمی از یاد کجایی؟
امام خوب زمانم
هر کجا هستی
با هزاران عشق سلام
#السلام_علیک_یابقیه_الله
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
♡ گفتم: خوشا هوایـے...
ڪز بادِ صـ🌤ـبح خیزد!
♡ گفتا: خُنڪ نسیمـے...
ڪز ڪوے دلبــ❤️ــر آید!
#سلام❣️
#صبحتون_حسینی
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☝️#فریادانتقام_ملت_سوخت_موشکها☝️
#ذکرروزدوشنبه
یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد
#نماز_روز_دوشنبہ
✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره
برایش نوشته شود
2رکعت ؛
درهر رکعت بعدازحمد
یک آیةالکرسی ،توحید ،فلق وناس
بعد از سلام۱۰ استغفار
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️ #ثروت_اندوزی
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #دوشنبه 30 دی ماه 1398
🌞اذان صبح: 05:44
☀️طلوع آفتاب: 07:12
🌝اذان ظهر: 12:15
🌑غروب آفتاب: 17:19
🌖اذان مغرب: 17:38
🌓نیمه شب شرعی: 23:31
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
🥘طرز تهیه املت خرما یا خرما تخم مرغ
به چند صورت میتوان املت خرما را تهیه کرد. در روش اول باید تخم مرغ را در ظرف به حالت نیمرو ریخته و تکه های خرد شده ی خرما و در صورت تمایل گردو را به روغن زیتون اضافه کنید. در این روش ابتدا خرما را کمی تفت داده و سپس تخم مرغ ها را در ظرف می شکنند.
در روش دوم تخم مرغ ها و تکه ها ی خرما را در یک ظرف کاملا ترکیب کنید و سپس در ماهیتابه ای که روغن زیتون ریخته شده اضافه کنید.
نکته: خرما دارای قند می باشد و احتمال سوختن ان زیاد است. بنابراین باید ان را مدام چک کنید تا نسوزد وگرنه طعم تلخی میگیرد. املت خرما به عنوان صبحانه یا عصرانه استفاده می شود. تخم مرغ، خرما و گردو انرژی فراوانی دارند
#حدیث_سلامتے👇
💎امام کاظم(ع): «هر کس تخم مرغ و پیاز و روغن زیتون بخورد٬ بر توان جنسی او افزوده می شود.»
💎 امام کاظم(ع): «هر کس تخم مرغ و پیاز و روغن زیتون بخورد٬ استخوان فرزندش درشت خواهد شد.»
💎امام صادق(ع):مصرف تخم مرغ خرما روغن زیتون باعث افزایش تعداد پسران میشود.(بحار الانوار)
توجه: مصرف هر روز تخم مرغ توصیه نمیشود.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
دی ماه رو به پایان است
خدایا❣کمک کن
غم ها
قهرها
ناراحتی ها
گریه ها
ناخوشی ها و
مشکلات دوستانم
رو به پایان باشد
#آمین❣