هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸برروی زمین و آسمان ها و کرات
در بین مناجات و تمام کلمات
زیبا تر از این دعا ندیده است کسی
بر خاتم انبیاء محمد مصطفی صلوات 🍃🌸
🌸اللّهُمَّصَلِّعَلي
🍃مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🌸وَعَجِّلفَرَجَهُــم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
─┅─═इई 🌸🍃🌸ईइ═─┅─
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ #سلام_امام_زمانم
💚 #سلام_آقای_من
💝 #سلام_پدر_مهربانم
🌼جمعه احوال عجيبی دارد
💐هر كس از عشق نصيبی دارد
🌼در دلم حس غريبي جاري است
💐و جهان منتظر بيداري است
🌼جمعه، با نام تو آغاز شود
💐يابن ياسين همه جا ساز شود
🌼جمعه يعني غزل ناب حضور
💐جمعه ميعاد گه سبز حضور
🌼جمعه هر ثانيه اش يكسال است
💐جمعه از دلهره مالامال است...
🌼ابر چشمان همه باراني است
💐عشق در مرحله پاياني است
🌼كاش اين مرحله هم سر مي شد
💐چشم ناقابل ما تر می شد...
🌼تُـو را مَن چَشـم دَر راهَـم...
💐گُـلِ نَرگـس 🍃🌼
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
🌼ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
#جمعه_های_انتظار 😔
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حسین_جان 🌹
آورده صبا ازگذرٺ عطرخدا را
تاروزے مانیز ڪند ڪربوبلارا
انگارڪه فهمیده نسیمسحرے باز
صبحاسٺ ودلم لڪ زده ایوانطلا را
#صبحم_بنام_شما🌤
#سلام_اربابم❤️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃﷽🌸🍃
#تدبردرقرآن🔻آبرویِ مردم🔻
✍یه گناه تو قرآن هست، ڪه خدا به پیامبرش میگه:
اگر ڪسے این #گناه رو انجام بده، منِ خدا نمیبخشمش.😱
اے پیامبر! حتّے اگر تو، هفتاد بار براش استغفار ڪنے، من نمیبخشم.❌
با هم این #گناه رو ببینیم:👇
👤 زمان پیامبر (ص) بعضے از مومنین ڪه خیلے فقیر بودند، به اندازه توانائیشون، و به میزانِ خیلے ڪمے انفاق میڪردند.😔
👥 بعضیها بودند ڪه این مومنانِ فقیر رو #مسخره میڪردند.😝😛
خداوند این آیات رو نازل ڪرد:
🕋 الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِے الصَّدَقَاتِ، وَ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ، سَخِرَ اللهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (توبه/۷۹)
💢 ڪسانے ڪه از مؤمنانِ فرمانبردار، درباره صدقاتشان #عیبجویے میڪنند..
💢 و ڪسانے را ڪه، براے انفاق در راه خدا، جز به مقدارِ تواناییِ ناچیزِ خود دسترسے ندارند، #مسخره میڪنند..
💢 خدا آنها را استهزا میڪند، و ڪیفر میدهد.
💢 و براے آنها عذاب دردناڪے است!
و در آیه بعد، خدا به پیامبر (ص) میفرماید:
🕋 اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ، إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ (توبه/۸۰)
💢 اے پیامبر! چه براے آنها استغفار ڪنے، و چه نڪنے، هیچ فرقے نمیڪند.
💢 حتّے اگر هفتاد بار براے آنها استغفار ڪنے، هرگز خدا آنها را نمیآمرزد.
‼️ خیلے این آیه ترسناڪه..
واقعاً باید بترسیم!!😱😨
خدا به پیامبر (ص) میگه، خودت رو معطّل نڪن، من آدمهایے ڪه این گناه رو انجام بدن نمیبخشم.😳
حتّے اگر هفتاد بار هم براشون استغفار ڪنے، من نمیبخشم.☝️❌
ڪسانے ڪه:
یَلْمِزُونَ الْمُؤْمِنِینَ👈 از مومنان #عیبجویے میڪنند.
فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ👈 و اونها رو #مسخره میڪنند.
ڪسانے ڪه با زبونشون، دیگران رو نیش میزنند، و مسخره میڪنند.
و ڪسانے ڪه دنبالِ عِیبِ مردم هستند.
👈 در یک ڪلام، ڪسانے ڪه با #آبروی_مردم بازے میڪنند.
⛔️ #آبروی_مردم، خطّ قرمزِ خداست. خدا از ڪسانے ڪه با #آبروی_مردم بازے میڪنند، نمیگذره.
✖️ چقدر تو فضاے مجازے و فضاے حقیقے، آبروے مردم رو بردیم.
✖️ چقدر تو شبڪههاے اجتماعے دیگران رو مسخره ڪردیم.
✖️ چقدر با اعمال و رفتارمون دلِ دیگران رو شڪستیم.
✖️ چه زندگیهایے رو با خبرڪشیها و عیبجوییها بهم زدیم.
✖️ و...
📣 مراقبِ #حق_الناس باشیم.
#انتشار حداڪثرے لطفاً🙏
#معارف_قرآن، #گناه، #گناهان_زبان، #عیبجویے، #مسخره_ڪردن، #آبروی_مردم، #حق_الناس
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز☝️#اگرسپاسگزاریکنید۰۰۰
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #جمعه ١۴ آبان ماه ١۴۰۰
🌞اذان صبح: ٠۵.٠۵
☀️طلوع آفتاب: ٦.۳۱
🌝اذان ظهر: ١١.۴۷
🌑غروب آفتاب: ١٧.٠۴
🌖اذان مغرب: ١٧.٢۳
🌓نیمه شب شرعی: ٢٣.٠۵
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☝️#چهکسینمیتواندطعمعبادترابچشد۰۰۰
🍃 #نماز_روزجمعه:
،،پس ازنمازظهرجمعه
🌺دورکعت نماز گذارد و درهر رکعت
بعد از حمد ۷ توحید بخواند
🍃 #ذکر_روزجمعه،100مرتبه
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🍃وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
این ذکر بهترین داروی ،معنوی است
📚 مفاتیح الجنان
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌹 انسان مومن اصلا ترس از آینده و استرس ندارد
( اگه همسرم بمیره اگه تصادف کنم ....)
اگه بچه ام فلان مریضی رو بگیره ....اگه ....
☝ اگه اضطراب گرفتتت، معلومه خدارو قبول نداری
🔸 یادمون باشه در قران اومده که : شیطان گفته حتما حتما حتما رو صراط مستقیم به بنده هات حمله میکنم ،اونجایی که بخوای آدم خوبی بشی ،تصمیم بگیری عوض بشی ، مومن بشی ،شیطان بهت حمله میکنه..
🔸 و در ادامه آیه آمده که:
شیطان میگه از چهار جهت حمله میکنم و تو بیشتر آنها را #شاکر نخواهی یافت..
🌹 #شکر واکسن انسان در برابر همه حمله های چهار گانس
#شکر یعنی اظهار خوبی ها و دارایی ها
☝ به اون چیزی که نداری فکر نکن
به اون چیزی که دست خداست بیشتر اعتماد کنیم
👌️ بزرگترین اسلحه ای که خدا به انسان داده
برای از بین بردن غصه ها ذکر « لا حول ولا قوه الا بالله العظیم» هست.
👤 #استاد_محمد_شجاعی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
آراستگی هر چیزی
در گرو چیز دیگری است:
آراستگی ثروت
در انفاق و بخشیدن است...
آراستگی شجاعت
در گذشت و بخشش است...
آراستگی اصل و نسب
به ادب است...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
💟 #شیر_بادام ( مزاج معتدل)😋
✴️•⇦ بهترین معجون تقویتی برای مغز جلوگیری ازپوکی استخوان وآلزایمر
✅ مواد لازم
🔰 مغزبادام: ۱۵ عددمتوسط
🔰 آب:یک لیوان
🔰 عسل یاخرما: ۱ قاشق غذاخوری عسل یا ۲ عددخرما
✅ طرز تهیه
🔸 بادام هارامیتوانیم ازشب قبل درمقداری آب خیس کنیم و بعدپوست آن راجداکنیم و یا میتوانیم بادام هارا درآب درحال جوش بریزیم یک قل که زد ازروی حرارت برداریم بعدازولرم شدن پوستشان راجداکنیم ""بهتراست بادام هاباپوست استفاده شود"". بادام هارا با آب وعسل یاخرمادرمخلوط کن میریزیم وآماده میکنیم.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سه چیز زیباست
🍀بی خبر دعایت کنند
🌸نبینی نگاهت کنند
🍀ندانی یادت کنند
🌸در این آدینه آبانماه
🌸دعاتون میکنم به خیر
🍀نگاهتون میکنم به پاکی
🌸یادتون میکنم به خوبی
🍀تقدیم به شما
🌸آدینه آبان ماهتون مبارک
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
تزریق انرژی مثبت➕
تکرارکنیم❤️
«امروز باران عشق و فراوانی می بارد
و چشمان من بازست برای دیدن
و دستانم بازست برای بخشیدن
و دریافت کردن.»
خدایا سپاسگزارم❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انگیزشی
آدما رو بخاطر نقاط ضعفشون کنار نذارید!
نقاط ضعفشون رو جبران کنید ...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خوشبختی همین
در کنار هم بودن هاست
همین دوست داشتن هاست
🌸خوشبختی
همین لحظه های ماست
همین ثانیه هایی است
که در شتاب زندگی
سپري يشان مي كنيم
لحظه هاتون
را قدربدانيد بالبخند
در کنار عزیزانتون
عصر آدینه تون بخیر و شادی🍩☕️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_مهدوی
✍امام حسین (ع):
حضرت مهدى (ع) داراى غيبتى است كه گروهى در آن مرحله مُرتد مى شوند و گروهى ثابت قدم مى مانند و اظهار خشنودى مى كنند. افراد مرتد به آنها مى گويند: «اين وعده كى خواهد بود اگر راست میگویید؟»
كسى كه در زمان غيبت در مقابل اذيّت و آزار و تكذيب آنها صبور باشد، مجاهدى است كه با شمشير در كنار رسول خدا (ص) جهاد كرده است.
📚بحارالأنوار، ج 51، ص 133
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #آنتنماهواره
🔸آنتنهای ماهوارهای
❓سؤال: آیا خرید و نگهداری و استفاده از دستگاه گیرندهی برنامههای تلویزیونی از #ماهواره جایز است؟ و اگر دستگاه گیرنده مجانی به دست انسان برسد چه حکمی دارد؟
✅پاسخ: دستگاه #آنتن ماهوارهای از این جهت که صرفا وسیلهای برای دریافت برنامههای تلویزیونی است که هم برنامههای حلال دارد و هم برنامههای حرام، حکم آلات مشترک را دارد. لذا خرید و فروش و نگهداری آن برای استفاده در امور حرام، حرام است و برای استفادههای حلال جایز است. ولی چون این وسیله برای کسی که آن را در اختیار دارد زمینهی دریافت برنامههای حرام را کاملا فراهم میکند و گاهی نگهداری آن مفاسد دیگری را نیز در بردارد خرید و نگهداری آن جایز نیست مگر برای کسی که به خودش مطمئن است که استفادهی حرام از آن نمیکند و بر تهیّه و نگهداری آن در خانهاش مفسدهای مُترتّب نمیشود. ولی اگر قانونی در این مورد وجود داشته باشد باید مراعات گردد.
📚 استفتائات رهبری
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
🍃بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ
🍃إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۸۶﴾
🍃اگر مؤمن باشيد باقيمانده حلال خدا
🍃براى شما بهتر است (۸۶)
📚 سوره مبارکه هود
✍ آیه ۸۶
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
چوب در آستین کردن
در گذشته چوب توی آستین کردن یک نوع مجازات درجه دوم محسوب میشد . روش کار چنین بود که دو دست محکوم را به شکل افقی نگه میداشتند سپس چوب محکمی را به موازات دستان محکوم از آستین لباسش رد میکردند و از آستین دیگر بیرون میآوردند. بعد از آن مچ دستها و انتهای آستین محکوم را با طنابی محکم به آن چوب میبستند طوری که که دستها به حالت افقی باقی بماند و محکوم نتواند آن را به چپ و راست و بالا و پایین حرکت دهد.
محکوم را با توجه به خلافی که مرتکب شده بود مدتی به این شکل و در دید مردم نگاه میداشتند تا کلافه و رنجور شود .بعد از مدتی محکوم نالان و گریان فریاد میزد و التماس میکرد او را ببخشند. شاید فکر کنید این رسم دیگر ورافتاده است. اما ظاهراً این طور نیست. گاهی در شهرهای بزرگ با اوباش و اراذل این کار را میکنند.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
داستان همسر خزبیل
در زمان حکومت فرعون هر کس به حضرت موسی (ع) ایمان می آورد، حکم اعدامش صادر می شد، آن هم با سخت ترین شکنجه ها و زجرها.
یکی از زنان مستضعف که همسر خزبیل بود در پنهانی به حضرت موسی (ع) ایمان آورد و از ترس جانش ایمان خود را مخفی می کرد.
از قضای روزگار او در حرمسرا فرعون به عنوان مشاطگی (آرایشگی) دختر فرعون رفت و آمد می کرد، روزی به هنگام آرایش کردن موی دختر فرعون، شانه از دستش افتاد، از آنجا که زبانش به ذکر خدای بزرگ عادت کرده بود، ناگهان گفت:« به نام خدا» بلافاصله دختر فرعون از او پرسید: آیا منظورت از خدا پدرم فرعون است؟ گفت:نه، بلکه من کسی را می پرستم که پدر تو را آفریده و او را از بین خواهد برد! دختر فرعون همان لحظه نزد پدرش رفت و جریان را خبر داد، فرعون ناراحت شد و او را احضار کرد، و با خشونت به او گفت: تو مگر به خدایی من اعتراف نداری؟ زن در جواب گفت: هرگز من خدای حقیقی را رها نمی کنم تا تو را بپرستم.
فرعون از این سخن قاطع به قدری عصبانی شد و بی درنگ دستور داد تنوری را که از مس ساخته بود، بیفروزند و او و بچه هایش را در آتش بیندازند.
همسر خزبیل همچنان «احد، احد» می گفت و تسلیم زور و ستمگری فرعون نمی شد، جلادان فرزندانش را یکی یکی در آتش افکندند تا نوبت به طفل شیر خوارش رسید. طبیعی است که مادر به بچه شیر خوارش علاقه خاصی دارد، در اینجا صبر و قرار زن تمام شد، با عاطفه سوزناک شروع به اعتراض و گریه کرد، به مادر کودک گفتند اگر از آیین موسی بیزاری بجویی، بچه ات را به آتش نمی افکنیم، ناگهان فرزندش به قدرت خدا، فریاد زد:« مادر جان! شکیبا باش، تو بر حق هستی.» مادر صبر کرد، آن بچه را نیز در آتش انداختند و سوزاندند، سپس خودش را نیز در آتش افکندند و این زن صابر همچنان فریاد می کرد:«احد، احد»
در دم آخر، همسر خزبیل وصیتی کرد و گفت: « خاکستر من و فرزاندنم را در یک مکان دفن کنید!»
پیامبر اسلام (ص) می فرماید: در شب معراج در فضا در محلی بوی بسیار خوشی به مشامم رسید، از جبرئیل (ع) پرسیدم:« این بوی خوش بی نظیر چیست؟»
جبرئیل گفت:« یا رسول الله، بوی عطر همسر خزبیل و فرزندان اوست که همه جا را در برگرفته است. 1 »
📙زنان مرد آفرین تاریخ، ص53.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
روزی ناصرالدینشاه با امیرکبیر به مازندران می رفتند. شاه در نزدیکی مقصد سر از پنجره کالسکه بیرون کرد و دریا را دید. از کالسکهران پرسید، آن آب چیست؟
کالسکهران که چاپلوس محض بود، گفت: اعلیحضرت ، دریای خزر است که خدمت شما مشرف شده است!!
ناصرالدینشاه سری از خوشحالی و تشکر همراه تبسم تکان داد. و امیرکبیر سری از ناراحتی.
ناصرالدینشاه علت را پرسید، امیرکبیر گفت: بدبخت شد ولایتی که والی و مسئول آن به جای شنیدن مشکلات و حرف انتقاد ، عاشق شنیدن این همه دروغ و چاپلوسی و تملق شد.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
داستان همسر خزبیل
در زمان حکومت فرعون هر کس به حضرت موسی (ع) ایمان می آورد، حکم اعدامش صادر می شد، آن هم با سخت ترین شکنجه ها و زجرها.
یکی از زنان مستضعف که همسر خزبیل بود در پنهانی به حضرت موسی (ع) ایمان آورد و از ترس جانش ایمان خود را مخفی می کرد.
از قضای روزگار او در حرمسرا فرعون به عنوان مشاطگی (آرایشگی) دختر فرعون رفت و آمد می کرد، روزی به هنگام آرایش کردن موی دختر فرعون، شانه از دستش افتاد، از آنجا که زبانش به ذکر خدای بزرگ عادت کرده بود، ناگهان گفت:« به نام خدا» بلافاصله دختر فرعون از او پرسید: آیا منظورت از خدا پدرم فرعون است؟ گفت:نه، بلکه من کسی را می پرستم که پدر تو را آفریده و او را از بین خواهد برد! دختر فرعون همان لحظه نزد پدرش رفت و جریان را خبر داد، فرعون ناراحت شد و او را احضار کرد، و با خشونت به او گفت: تو مگر به خدایی من اعتراف نداری؟ زن در جواب گفت: هرگز من خدای حقیقی را رها نمی کنم تا تو را بپرستم.
فرعون از این سخن قاطع به قدری عصبانی شد و بی درنگ دستور داد تنوری را که از مس ساخته بود، بیفروزند و او و بچه هایش را در آتش بیندازند.
همسر خزبیل همچنان «احد، احد» می گفت و تسلیم زور و ستمگری فرعون نمی شد، جلادان فرزندانش را یکی یکی در آتش افکندند تا نوبت به طفل شیر خوارش رسید. طبیعی است که مادر به بچه شیر خوارش علاقه خاصی دارد، در اینجا صبر و قرار زن تمام شد، با عاطفه سوزناک شروع به اعتراض و گریه کرد، به مادر کودک گفتند اگر از آیین موسی بیزاری بجویی، بچه ات را به آتش نمی افکنیم، ناگهان فرزندش به قدرت خدا، فریاد زد:« مادر جان! شکیبا باش، تو بر حق هستی.» مادر صبر کرد، آن بچه را نیز در آتش انداختند و سوزاندند، سپس خودش را نیز در آتش افکندند و این زن صابر همچنان فریاد می کرد:«احد، احد»
در دم آخر، همسر خزبیل وصیتی کرد و گفت: « خاکستر من و فرزاندنم را در یک مکان دفن کنید!»
پیامبر اسلام (ص) می فرماید: در شب معراج در فضا در محلی بوی بسیار خوشی به مشامم رسید، از جبرئیل (ع) پرسیدم:« این بوی خوش بی نظیر چیست؟»
جبرئیل گفت:« یا رسول الله، بوی عطر همسر خزبیل و فرزندان اوست که همه جا را در برگرفته است. 1 »
📙زنان مرد آفرین تاریخ، ص53.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
اساطرون
یکی از سلاطین به نام «اساطرون» در شهری کنار فرات سلطنت می کرد. شاپور در فکر تسخیر شهر اساطرون افتاد، سپاهی مجهز حرکت داد و گرداگرد شهر را گرفت، ولی بواسطه استحکام حصار، شاپور از فتح آن مایوس گردید و پیوسته در قسمت خارجی شهر راه می رفت تا شاید چاره ای برای اینکار پیدا کند.
روزی دختر اساطرون بالای حصار شهر آمده لشکر دشمن را تماشا می کرد ناگاه چشمش بقامت مردانه شاپور افتاد، با همین یک نگاه فریفته او شد، نهانی نامه ای نوشت اگر مرا به ازدواج خود در آوری وسیله تسخیر شهر را فراهم می کند. شاپور نیز تقاضا دختر را پذیرفت دختر با تدبر شبانه وسائل ورود لشگریان را فراهم نمود، شاپور با سپاه خویش وارد شهر شد آنجا را فتح کرد و اساطرون را کشت، دستور داد سرش را بر نیزه ای نهاد به مردم جهت عبرت نشان دهند.
⚜مردم وقتی که چنین صحنه را مشاهده کردن از شاپور اطاعت کردند، شهریار ایران به پیمان خود وفا نمود، با دختر ازدواج کرد مدتی با هم زندگی کردند، شب چشم شاپور بر پشت دختر افتاد که بر اثر خراشیدگی خون آلود شده بود، پرسید این زخم از چیست؟ گفت شب گذشته در محل استراحت من(برگ مرده ای) بوده که بر اثر تماس بدنم به آن برگ خراش برداشته است.
شاپور گفت پدرت تو را چه اندازه به ناز و نعمت پرورده که پوستی با این لطیفی پیدا کردی؟
او در جواب گفت پدرم با بهترین وسائل استراحت پرورش می داد، غذایم را مغز سر گوسفند زرده تخم مرغ و عسل قرار داده بود! شاپور از شنیدن این حرف متعجب شد سر به زیر انداخت و مدتی در تفکر و اندیشه بود، پس از مدتی سربرداشت و گفت تو با پدری چنین مهربان این طور بی وفائی کردی آیا با من پایداری خواهی کرد؟
امر کرد گیسوان او را بر دم اسبی بسته در میان خارستانی کشیدند تا هلاک شد
پیر پیمان کش ما که روانش خوش باد گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان.
🆔@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
🔴#استدلال_رضوی_علیه_السلام
روزی مردی از خوارج با چاقویی آغشته به زهر در دست، به یارانش گفت: «قسم به خدا، نزد این کسی که می پندارد فرزند رسول خداست و وارد در دستگاه طاغوت زمان شده، می روم و از دلایل اینکارش می پرسم؛ اگر جواب قانع کننده ای ندهد، مردم را از وجودش راحت می کنم.»
وقتی نزد امام رضا علیه السلام رفت، حضرت فرمود: «به شرط اینکه بعد از پذیرفتن جواب، چاقویی را که در جیب گذارده ای شکسته و به کنار بیاندازی، و پاسخ سؤالت را می دهم.»
او از این بیان امام رضا علیه السلام شگفت زده شد و چاقو را در آورد و شکست و پرسید: «با اینکه دستگاه طاغوت زمان نزد شما کافرند، چرا وارد
دستگاه حکومتی ایشان شدی؟ تو پسر رسول خدا هستی.»
امام رضا علیه السلام فرمود: «نزد تو اینها کافرترند یا عزیز مصر و مردمش؟ به هر حال اینها به گمان خودشان یکتا پرست می باشند و لیکن آنها نه خداوند یکتا را پرستیده و نه او را می شناختند. یوسف که خود پیغمبر و فرزند نبی بود، به عزیز مصر که کافر بود فرمود: " از آنجا که من دانا به امور و امانتدار هستم، مرا سرپرست گنج ها و معادن بگردان. " یوسف همنشین فراعنه بود و حال آنکه من فرزندی از فرزندان رسول خدا هستم؛ مأمون با اجبار و زور مرا به اینجا کشاند. به نظر شما چکار می کردم؟»
آن مرد گفت: «من گواهی می دهم که تو فرزند رسول خدا و راستگو و درست کرداری.»
مردان علم در میدان عمل، ج 1، ص 404
بدرقه ی یار،ص۲۴۳
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌴 #حکایت_وصل_مهدی_عج🌴
⚫️ عنایت حضرت مهدی عج ⚫️
آقا سید عبدالرحیم خادم مسجد جمکران می گوید:
« در سال وبا (سال 1322) بعد از گذشتن مرض، روزی به مسجد جمکران رفتم. دیدم مرد غریبی در آن جا نشسته است. احوال او را پرسیدم.
گفت: من ساکن تهران می باشم و اسمم مشهدی علی اکبر است. در تهران کاسبی و خرید و فروش دخانیات داشتم؛ اما پس از مدتی سرمایه ام تمام شد؛ چون به مردم نسیه داده بودم و وقتی وبا آمد آنها از بین رفتند و دست من خالی شد؛ لذا به قم آمدم. در آن جا اوصاف این مسجد را شنیدم.
من هم آمدم که این جا بمانم، تا شاید حضرت ولی عصر ارواحنا فداه نظری بفرمایند و حاجتم را عنایت کنند.
سید عبدالرحیم می گوید: مشهدی علی اکبر سه ماه در مسجد جمکران ماند و مشغول عبادت شد. ریاضتهای بسیاری کشید، از قبیل: گرسنگی و عبادت و گریه کردن.
روزی به من گفت: قدری کارم اصلاح شده؛ اما هنوز به اتمام نرسیده است. به کربلا می روم. یک روز از شهر به طرف مسجد جمکران می رفتم. در بین راه دیدم، او پیاده به کربلا می رود.
شش ماه سفر او طول کشید. بعد از شش ماه، باز روزی در بین راه، ایشان را که از کربلا برگشته بود، در همان محلی که قبلاً دیده بودم، مشاهده کردم.
با هم تعارف کردیم و سر صحبت باز شد. او گفت: در کربلا برایم این طور معلوم شد که حاجتم در همین مسجد جمکران داده می شود؛ لذا برگشتم.
این بار هم مشهدی علی اکبر دو سه ماه ماند و مشغول ریاضت کشیدن و عبادت بود.
تا آن که پنجم یا ششم ماه مبارک رمضان شد. دیدم می خواهد به تهران برود. او را به منزل بردم و شب را آن جا ماند. در اثنای صحبت گفت: حاجتم برآورده شد.
گفتم: چطور؟
گفت: چون تو خادم مسجدی برایت نقل می کنم و حال آن که برای هیچ کس نقل نکرده ام. من با یکی از اهالی روستای جمکران قرار گذاشته بودم که روزی یک نان جو به من بدهد و وقتی جمع شد پولش را بدهم.
روزی برای گرفتن نان رفتم. گفت: دیگر به تو نان نمی دهم.
من این مسأله را به کسی نگفتم و تا چهار روز چیزی نداشتم که بخورم مگر آن که از علف کنار جوی می خوردم، به طوری که مبتلا به اسهال شدم. این باعث شد که من بی حال شوم و دیگر قدرت برخاستن را نداشتم، مگر برای عبادت که قدری به حال می آمدم.
نصف شبی که وقت عبادتم بود فرا رسید. دیدم سمت کوه « دوبرادران » ( نام دو کوه در اطراف مسجد جمکران ) روشن است و نوری از آن جا ساطع می شود، بحدی که تمام بیابان منور شد.
ناگهان کسی را پشت در اتاقم که یکی از حجرات بیرون مسجد بود دیدم، مثل این که در را می کوبید. سیدی را با جلالت و عظمت پشت در دیدم. به ایشان سلام کردم؛ اما هیبت ایشان مرا گرفت و نتوانستم حرفی بزنم. تا آن که آمده و نزد من نشستند و بنای صحبت کردن را گذاشتند، و فرمودند:
« جده ام فاطمه علیها السلام نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شفاعت کرده که ایشان حاجتت را برآورند.
جدم نیز به من حواله نموده اند. برو به وطن که کار تو خوب می شود. و پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرموده اند: برخیز برو که اهل و عیالت منتظر می باشند و بر آنها سخت می گذرد. »
من پیش خود خیال کردم که باید این بزرگوار حضرت حجت علیه السلام باشد؛ لذا عرض کردم: سید عبدالرحیم خادم این مسجد نابینا شده است شفا شفایش بدهید.
فرمودند:
« صلاح او همان است که نابینا بماند. بعد فرمودند: بیا برویم و در مسجد نماز بخوانیم. »
برخاستم و با حضرت بیرون آمدیم، تا به جاهی که نزدیک درب مسجد می باشد، رسیدیم. دیدم شخصی از چاه بیرون آمد و حضرت با او صحبتی کردند که من آن را نفهمیدم. بعد از آن به صحن مسجد رفتیم که دیدم، شخصی از مسجد خارج شد. ظرف آبی در دستش بود که آن را به حضرت داد.
ایشان وضو گرفتند و به من هم فرمودند: با این آب وضو بگیر. من از آن آب وضو گرفتم و داخل مسجد شدیم.
عرض کردم: یابن رسول الله چه وقت ظهور می کنید؟
حضرت با تندی فرمودند: تو چه کار به این سؤالها داری؟
عرض کردم: می خواهم از یاوران شما باشم.
فرمودند: هستی؛ اما تو را نمی رسد که از این مطالب سؤال کنی و ناگهان از نظرم غایب شدند؛ اما صدای حضرت را از میان چاهی که پای قدمگاه در صفه ای که در و پنجره چوبی دارد و داخل مسجد است، شنیدم که فرمودند:
برو به وطن که اهل و عیالت منتظر می باشند.
در این جا مشهدی علی اکبر اظهار داشت که عیالم علویه (سید) می باشد. »
#تشرفات #ویژه_جمعه_ها
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
👈رنگ ارغوانى چغندربه دلیل وجودترکیبى به نام بتاسیانین است
👈که خاصیت ضدسرطانى داشته و از بروزسرطانها بهخصوص سرطان کولون جلوگیرى مى کند.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
✅۱۰چیز۱۰چیزدیگررامےخورد
نیکی بدی را
تکبرعلم را
توبه گناه را
دروغ رزق را
عدل ظلم را
غم عمررا
صدقه بلارا
خشم عقل را
پشیمانی سخاوت را
غیبت حسن عمل را
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh