eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
16.2هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 جانم امام باقر علیه‌السلام ای همسفران دیده ی خود باز کنید. امروز به سوی مدینه پرواز کنید.. عشق و ادبِ خــود بــه امام باقــر(ع) بـــا یــک صلــواتِ نــاب ابــراز کنـــــــــــــید... 🌸 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ 🌸 آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹ولادت باسعادت 🌹 امام باقر(ع) مبارک @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
1_834043352.mp3
2.28M
‍ 🌺 دعای هر روز ماه 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ یامَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً اَعْطِنی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ خَیْرِالدُّنْیاوَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَة 🌹 وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْئَلَتی ایاک جَمیعَ شَر ِّالدُّنْیا وَ شَر ِّالاْخِرَهِ فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ و َزِدْنی مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ یا ذَاالْجَلالِ و َالاِْکْرامِ یا ذَا النَّعْماَّءِ و َالْجُودِ یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتی عَلَی النّارِ.. 🌸 آمین یا رب العالمین 🌺 حاجت روا باشید دوستان 🌺 التماس دعای خیر و فرج 🌸صوت دعا👆 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 🔹 وقتی در بهار وارد سواحل دل‌انگیز لب دریای شمال شد، چنان نسیم و بادی طرب‌انگیزی از دریا بسویش وزیدن کرد که سرشار از لذت شد طوری که می‌خواست پرواز کند، انگار در فضا است و غم‌هایش را فراموش کرد. شب از نیمه گذشته بود، ولی دل‌کندن از این نسیم برایش جانکاه بود و می‌خواست بیشتر صفا کند. 🔹 در برخی از زمان‌ها و باد معنوی و آرام‌بخشی به دستور خدا بر جان‌ها می‌وزد باید لحظه‌شناس خوب و ماهری باشیم تا ظرف قلبمان را در مسیر این وزش‌ها قرار دهیم تا سرشار از معنویت،نور و . 🔹 گوش و هوش دارید اوقات را؛؛ در ربایید این چنین نفحات را نفحه‌ای آمد و شما را دید و رفت؛؛ هر که را می‌خواست جان بخشید و رفت 👌انسانی که را با قلبش احساس کند، دیگر کینه، کدورت و حسادت از قلبش فرار می‌کند. 🌸 رسول مهربانی فرمودند: ‏ در برخی زمان‌ها نسیم‌هایی است، توجه کنید و خود را در معرض آنها قرار دهید. 📚 بحارالانوار، ج۶۸، ص221، باب۶۶. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 امام محمد باقر عليه السلام فرمودند : 🌸دنيا را چون منزلى بدان كه در آن فرود آمده اى و سپس از آن کوچ می کنی ؛ يا مانند مالى بدان كه در عالم خواب يافته اى و چون بيدار شوى خبرى از آن نيست . 🌸من اين را به عنوان مَثَل برايت گفتم ؛ زيرا دنيا در نظر خردمندان و خداشناسان همانند جابه جا شدن سايه هاست. 📚 الكافي : 2/133/16 . 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹میلاد امام پنجم ما شیعیان امام محمدباقر العلوم علیه‌السلام بر همگان مبارک باد . @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر کسی روز اول رجب را روزه‌ بگیرد .... اگر کسی دو روز اول رجب را روزه‌ بگیرد .... 👤 استاد محمد شجاعی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌿بابونه وتقویت معده ✍️ از جمله مهمترین خواص بابونه تقویت معده، درمان زخم معده و ورم معده است. بیشتر کسانی که درد و سوزش معده دارند، می توانند با خوردن چای غلیظ بابونه سلامتی خود را دوباره به دست بیاورند. 🔺بدین منظور روزانه به صورت ناشتا ۳ الی ۴ قاشق گیاه بابونه را در یک لیوان آب جوش به مدت ۱۰ دقیقه دم کرده و سپس بعد از ۱۵ دقیقه صبحانه را میل نمایید. خوردن چای غلیظ بابونه را به مدت ۲ هفته ادامه دهید تا تأثیر بسزای آن را بر معده مشاهده نمایید. 👇👇🏿👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَاالْباقِرُ بِعِلْمِ اللّهِ امروز گل سرخ باغ دین می آید فرزند امیرالمومنین می آید تبریک که ماه برج حکمت ، باقر در خانه زین العابدین می آید 🌹 میلاد با سعادت حضرت 🌹 باقرالعلوم علیه السلام مبارک @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
‍ ‍📚 رمان قسمت89 ‍ -بیا بریم...راه بیوفت دستش را دور شانه اش انداخت و او را با خودش برد .با گریه همراهش از دریا دور شد با پا محکم به در زد. در را حاج خانوم باز کرد و با دو موش آب کشیده رو برو شد.نیما که فاخته را بغل زده بود و به محض باز شدن در سریع به سمت پله ها رفت و وارد اتاق شد.باز هم با پا در را بست و روی زمین کنار بخاری نشست.شعله بخاری را زیاد کرد.نفس نفس می زد.در اتاق باز شد.تا مادرش را دید با صدایی گرفته رو به مادر کرد -مامان..بیزحمت از اون ساک لباس بیار.همه چی بیار روسری را از سرش کند و تند و تند لباسهای خیس را از تن فاخته در می آورد. نمی دانست باید از او ناراحت باشد و یا آشفتگی اش را درک کند.مثل مجسمه زل زده بود به نیما.او هم هنوز نفس نفس می زد و تند تند لباسهای فاخته را در می آورد. خودش هم خیس آب بود اما اهمیت نداد.لباس هایی را که مادرش گذاشته بود برداشت و یکی یکی تنش کرد.اشک مادر هم با دیدن فاخته در آمده بود.لباسهارا تنش کرد اما فاخته هنوز همینطور بی جان نیما را نگاه میکرد. از همانجا بلند داد زد -مامان حاج خانم که انگار هنوز پشت در بود آهسته در را باز کرد.نیما دست دور فاخته انداخت و آرام بلند ش کرد .نگاهی به مادرش انداخت که منتظر حرف او دم در ایستاده بود -اون شسوارو می یاری  بی زحمت سرش را تکان داد و خواست برود که نیما دوباره صدایش زد -مامان حاج خانم دوباره برگشت -بعدشم بیزحمت به چیز  داغ می یاری فاخته بخوره اینبار با اشک و آه سرش را تکان داد و رفت.حوله فاخته را برداشت و تا آمدن مادرش روی سرش انداخت.فاخته اما همینطور آرام نشسته بود.دو دست سردش را روی صورت فاخته گذاشت و به چشمان بی روحش خیره ماند -خوبی....بهت گفتم نامه رو نخون. ...ببین دوباره به چه حالی افتادی... اگه سرما بخوری چی دلش می خواست هیچ چیز نگوید و فقط نگاهش کند.دوباره بغضش گرفت.با اینکه از کارش ناراحت بود اما به رویش نمی زد...چرا...چون مریض بود...چون قرار بود بمیرد ملاحظه اش می کرد.این حس دردآور سربار بودن برای نیما، از خود سرطان کشنده تر بود. کاپشنش را در آورد و دستی به مو های خیسش کشید نمدار بود و حالت موهایش بیشتر شده بود.مادرش در زد و سشوار را به نیما داد -شانسی امروز سوپ درست کردم،الان می یارم مادر بیحال تشکر کردل -دستت درد نکنه مامان در را بست و سشوار را روشن کرد کار خشک کردن موهایش هم تمام شد.آرام درازش کرد و پتو را رویش کشید. -دراز بکش تا برگردم نگاهی به صورت رنگ پریده اش انداخت و از اتاق بیرون رفت.در را بست و از پله ها پایین رفت.داشت از خانه بیرون می رفت صدای مادرش را شنید -سوپ رو کشیدم مادر نگاه غمگینش را به مادر  داد -خودت زحمتش رو بکش،ببخشید سریع بیرون رفت و در را بست.وارد حیاط شد.هنوز هم باران نم نم می بارید.کاش می توانست با تمام بغض دردناک گلویش، مثل فاخته فریاد بزند،به زانو بیافتد و به خدا التماس کند فاخته را از او نگیرد.نفس عمیق کشید تا اشکش را مهار کند اما نشد.در دلش اندوه، زیادی تلمبار شده بود.باران از موهایش روی صورتش روان میشد. لباسش از خیسی به تنش چسبیده بود.آرام قدم بر می داشت تا به ماشینش برسد .به ماشین که رسید توان سوار شدن نداشت.دستش را به سقف ماشین زد.دستی روی شانه اش اش نشست. به سرعت برگشت و با قیافه آرام پدرش  رو به رو شد. دلش گریه می خواست، چه می شد مگر.اصلا هر چه می خواهند بگویند.چرت گفته اند که مرد گریه نمی کند،وقتی کوه غصه باشی ،اشکهای مرد بیشتر از زنها روان است.در مانده و نا توان در حالیکه آرام اشک میریخت به پدرش  نگاه کرد -آقا جون سرش که روی شانه های پدر گذاشته شد.شانه هایش از گریه لرزید.آنروز طاقت از دست داده بود -عیب نداره باباجان..گریه کن تا سبک بشی..خیلی سخته ولی باید خودت مرهم خودت بشی... فاخته دیگه خودش رو باخته....ازش توقع قوی بودن نداشته باش...اگه تو رو هم اینقدر در مونده ببینه ...از این هم که هست بدتر میشه سرش را از شانه پدر برداشت.حتی توان حرف زدن برایش نگذاشت بود بغض لعنتی -ولی اینطوری دووم نمی یاره بابا. ..دووم نمی یاره...زیادی ناامید و افسرده ست دوباره گریه اش گرفت و کنار ماشینش سر خورد و روی زمین نشست.سرش را بین دستانش گرفت و گریست.پدر کنارش زانو زد و دست روی شانه اش گذاشت. ادامه دارد... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان 🌸🌿🌸🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 گل آرید و گل ریزید که ماه آمد ..   انــــــــــــگار که بر باده خورانش طرب آمد گل بویید و گل جویید که باز هم  هنگامه غفران الهی « رجـــــــــــــب » آمد 🌹حلول ماه پربرکت رجب 🌹بر رجبیون مبارک باد . @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh