eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 صفحه ۱ 💠 به نیت فرج حضرت بقیة الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف )
👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 23 آبان ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:12 ☀️طلوع آفتاب: 06:39 🌝اذان ظهر: 11:49 🌑غروب آفتاب: 16:58 🌖اذان مغرب: 17:18 🌓نیمه شب شرعی: 23:05
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ♦ عملى به من بياموز كه مرا بهشتى كند: 🔹باديه نشينى به نزد رسول‏ خدا صلى الله  آمد و گفت: مرا به عملى راهنمايى فرما كه به وسيله آن، داخل بهشت شوم. 🌸 حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: گرسنه را طعام ده و تشنه را سيراب كن. امر به معروف و نهى از منكر كن پس زبانت را نگاه‏دار مگر از (گفتن) خير كه به يقين تو با آن بر شيطان غالب می ‏آيى. 📚 تنبيه الخواطر ص ۱۰۶ - ۱۰۵ 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و 🌸 آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
اللهم صل علی محمدوال محمد... ذکر روز جمعــه... صـد مرتبـه... 🍃 : ،،پس ازنمازظهرجمعه 🌺دورکعت نماز گذارد و درهر رکعت بعد از حمد ۷ توحید بخواند 🍃 ،100مرتبه 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🍃وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ این ذکر بهترین داروی ،معنوی است 📚 مفاتیح الجنان أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸   🔹در زمان «مالك دينار» جوانى از زمره اهل معصيت و طغيان از دنيا رفت. مردم به خاطر آلودگى او جنازه‏اش را تجهيز نكردند، بلكه در مكان پستى و محلّ پر از زباله‏اى انداختند و رفتند. 🔹 شبانه در عالم رؤيا از جانب حق تعالى به مالك دينار گفتند: بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و كفن در گورستان صالحان و پاكان دفن كن. عرضه داشت: او از گروه فاسقان و بدكاران است، چگونه و با چه وسيله مقرّب درگاه احديّت شد؟  🔹جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گريان گفت:  يا مَنْ لَهُ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَيْسَ لَهُ الدُّنيا وَ الآخرَةُ.  اى كه دنيا و آخرت از اوست، رحم كن به كسى كه نه دنيا دارد نه آخرت. 🔹 مالك، كدام دردمند به درگاه ما آمد كه دردش را درمان نكرديم؟ و كدام حاجتمند به پيشگاه ما ناليد كه حاجتش را برنياورديم؟» . 📚 كتاب انيس الليل 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
📣 🔺 👌ارائه مباحث آخرالزمانی کاربردی 🔸چقدر ظهور را نزدیک حس می کنید❓ 🔸آیا تا به حال از تقویم حوادث ۶ماه پایانی پیش از ظهور شنیده اید❓ 🔸بارش باران های شدید، زلزله و.... ارتباطی با ظهور دارد❓ 🔸از سفیانی، یمانی و نشانه ها و پرچم های آنان اطلاعی دارید❓ 🔸وضعیت ایران و جهان در آستانه ظهور چگونه است❓ 🔸آیا ما هم می توانیم در جبهه یاران امام زمان باشیم❓ 🚨مدعیان دروغین مهدویت را بشناسیم ✅پاسخ به پرسش ها و شبهات شما در زمینه مهدویت، آخرالزمان و علائم ظهور را از اینجا مشاهده بفرمایید 👇: 🆔https://eitaa.com/joinchat/1107361815C4a965d8ac7
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
توجه❗️ توجه❗️ 🔸آیا شیوع ویروس کرونا با حوادث و ابتلائات قبل ظهور ارتباطی دارد❓ 🔸آیا دو سوم مردم دنیا از بین خواهند رفت❓ 🔸آیا در آستانه ظهور کشتار وسیعی شکل خواهد گرفت❓ ⭕️ اگه میخوای بررسی دقیق و علمی را بدانی، بدو بیا قرارگاه تخصصی مهدویت:👇👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1107361815C4a965d8ac7
🅾️ افراد دارای درد سیاتیک در وعده های غذایی خود به ویژه وعده صبحانه یا میان وعده های صبح و عصر ازشیره انگور و مغز گردو که در گروه مواد غذایی باطبع گرم هستند، استفاده کنند. 👇👇
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
یکی از ‌طلبه‌ها زده تو کار ساعت‌مچی ، با قیمت های منصفانه (بسیار پایین تر از بازار) به سراسر کشور پست میکنه تنوع بالا ارسال رایگان جعبه و باتری رایگان گارانتی سلامت فیزیکی عضو شو یه روز به کارِت میاد...👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/4268556317Ca833371164
1.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 سلام آدینه تون بخیر و شادی امیدوارم امروز پنجره آرزوهاتون به سمت باغ اِجابت باز بشه و امیدوارم در سایه عنایت حق تعالی دلهاتون غرق در شادی بشه الهی آمین🤲 🌸 در کنار خانواده و عزیزان 🌸 آدینه تون شاد و پرخاطره 💖 تقدیم به شما خوبان 💐 💖 آدینه تون پر خیر و برکت
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و پنجم ✍ بخش سوم 🌸براش تعریف کردم … گفت : همین که گفتی حدس زدم می دونستم آخر کاره خودشو می کنه … خوب برام تعریف کن ببینم چی میگه ؟ …..من براش تعریف کردم حتی به ایرج گفتم که می خواد عمه و عمو رو از نیومدنش از انگلیس بترسونه ….. 🌸گفت : تو بهش قول دادی چیکار کنی ؟ گفتم خودمم نمی دونم هر چی تو بگی من همون کارو می کنم …. بیا با هم تصمیم بگیریم ….. ایرج مدتی تو فکر بود و من احساس کردم اوقاتش تلخه با منم زیاد حرف نزد و بعدم خوابید ولی متوجه بودم که از این دنده به اون دنده میشه و خوابش نمی بره …. تا از صدای در دستشویی فهمیدیم که تورج برگشته ….. 🌸ایرج فکر می کرد من خوابم آهسته بلند شد و لباس پوشید و رفت سراغ تورج ……. هر چی صبر کردم اون نیومد….دو ساعتی طول کشید ….. دیگه کلافه شده بودم ساعت از سه گذشته بود که بازم آهسته در باز کرد و اومد تو دید من نشستم ….گفت آخ ببخش عزیزم بیدارت کردم …. 🌸گفتم نگران نباش من اصلا نخوابیده بودم …. گفت : چرا تو صبح باید بری دانشگاه بخواب صبح حرف می زنیم دراز کشیدم پرسیدم عیب نداره من فردا پنجشنبه اس و ساعت یازده تعطیل میشم …. فقط بگو حالا تو نظرت چیه؟ ….. اونم اومد تو تخت و گفت : باید خودتو حاضر کنی برای اینکه مامان و بابا رو راضی کنیم دیگه راهی نداریم …… فردا تورج میاد بعد از نهار حرف بزنیم ..ببینیم چی میشه حالا …………… راستش دلم نمی خواست از دانشگاه برگردم خونه بیشتر از عمو از عمه می ترسیدم اون اصلا به این وصلت رضا نبود اگر هوا اونقدر سرد نبود می رفتم تو یک پارک تا حرفای اونا تموم بشه و بعد بیام خونه ……. 🌸اون روز ساعت دوم تشریح داشتیم؛؛؛ حالم خوب نبود و نمی دونستم چرا دارم می لرزم یعنی من اینقدر ضعیفم که نمی تونم تشریح یک حیوون رو تماشا کنم …. اونجا که خودمو کنترل می کردم ….چون همیشه اولین کسی بودم که مطالب رو می گرفت استاد مرتب به من نگاه می کرد نباید اون می فهمید من دارم می لرزم ….. کلاس که تموم شد … 🌸دلم نمی خواست از ساختمون دانشگاه برم بیرون و از سرما بدم میومد احساس می کردم از تو یخ زدم …. با هر زحمتی بود خودمو به اسماعیل رسوندم …. وقتی رسیدم خونه طبق معمول رفتم تو آشپز خونه تا عمه رو ببینم فورا رو یک صندلی نشستم پالتومو روی سینه ام جمع کردم عمه از بس دلش پر بود از دیدن من خوشحال شد و همین جور که برنج رو آبکش می کرد شروع کرد به قول خودش از بلایی که داشت سرش میومد حرف می زدن ولی یک غیضی تو وجودش بود… 🌸همه چیز رو بهم می کوبید و یا محکم می زد بهم انگار می خواست با این کار غیضشو خالی کنه و هر لحظه صداشو بیشتر می برد بالا ، به خدا رویا اگر تورج این دختر رو بگیره من نیستم بهت گفته باشم … بهش بگو تا آخر عمرم تو روش نیگاه نمی کنم آخه اونا رو چه به ما؟ یعنی به امام رضا قسم اون اصلا به تورج نمی خوره ، بهش بگو دختر یک نگاه تو آینه بکن بعد خودتو به تورج بچسبون … ببین کی بهت گفتم فردا تورج یکی دیگه بهتر پیدا می کنه و اینو ول می کنه؛ یا بهش خیانت می کنه …..به فاطمه ی زهرا … واسه ی خودشم میگم ……تو بهش بگو بره یکی هم سطح خودش پیدا کنه از نظر شکل ، حالا خانواده هیچی ……. 🌸وای تورج چی بهت بگم ، آخه اون چی داره که عاشقش شدی؟ خدا بگم چیکارت کنه بچه ؛؛حالا ببین کی بهت گفتم این کار آخر و عاقبت نداره امروز قراره بشینم حرف بزنیم ……… بعد زیر گاز رو کم کرد و به مرضیه گفت دست به جنبون الان میان . میز رو هم شروع کرد به چیدن و چشمش افتاد به من …با تعجب گفت: تو چته عمه ؟ گفتم هیچی سردمه … 🌸گفت اینجا که سرد نیست ببینم و دستشو گذاشت روی پیشونی منو گفت : تو تب داری … ای وای چرا نمیگی حالت خوب نیست؟ فکر کنم سرما خوردی الان بهت قرص میدم پا شو بریم تو اتاق من دراز بکش گفتم نه میرم بالا بهتره ….. گفت : نه نمیشه من هی نمی تونم از اون پله ها بیام بالا …… مرضیه برو یک لباس راحت براش بیار همین جا بخوابه …بعد دوتا قرص به من داد…. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○