eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
16.1هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹همه ی موجودات میگن ولی تفاوتشون در اینه که با چه ارتعاشی میگن 🔹یکی با ارتعاش ناامیدی میگه 🔹یکی با ارتعاش طمع میگه 🔹یکی با ارتعاش امید و یقین میگه 🔹یکی با ارتعاش خشم میگه 🔹یکی با عشق میگه 🔹مهم گفتن نیست مهم اینه که با چه ارتعاشی صداش می کنیم چون جوابی که دریافت می کنیم مطابق با همون ارتعاشیه که فرستادیم. 🌹خدا را باید با عشق و امید و یقین صدا بزنیم 💫✨ 💫✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
11.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
! یک سنگ ریزه از اسمش پیداست، یعنی ریز است، ناچیز است. اما اگر همین سنگ در جوراب یا کفشت باشد. تو را از رفتن و حرکت باز می دارد.بعضی چیزها ریز است نا چیز است. اما انسان را از حرکت در راه و به سمت خوبی ها باز می دارد. یکی ازآنها نامهربانی نسبت به پدرومادراست، هرچند کم باشد و درحد گفتن اُف باشد. این حرف خداست که فرمود: 🌸 لا تَقُل لَهُما اُفٍ؛ به پدر و مادر خود، اف هم نگو. 📚سی تدبر،سی تلنگر،محمدرضا رنجبر 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ 🌸 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 👌 برای تحول زندگیت به پدر و مادرت احترام بگذار 👤 دکتر حسین اقبالی نسب @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ 🌼امیر نگاهت باش تا اسیر گناهت نشوی ✍در بنی‌اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به آلوده می‌شد! درب خانه‌اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به می‌کشید، هرکس به نزد او می‌آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می‌داد! عابدی از آنجا می‌گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه‌ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که‌ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی‌هایم از بین خواهد رفت! رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می‌ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند. گفت: ای زن! من از خدا می‌ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می‌خورد و سخت می‌گریست! زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می‌خواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال‌هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال کرد و در را بست و جامه کهنه‌ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می‌دهم، شاید با من کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد. بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین شدند!! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی، ج 13، نوشته استاد حسین انصاریان ↶به ما بپیوندید @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
مارتین لوترکینگ، مبارز بزرگ آمریکایی در کتاب خاطراتش ﻣﻰنویسد: روزی در بدترين حالت روحی بودم، فشارها و سختىﻫﺎ جانم را به تنگ آورده بود. سردرگم و درمانده بودم. مستأصل و نگران، با حالتی غريب و روحى ﺑﻰجان و ﺑﻰتوان به زندگی خود ادامه ﻣﻰدادم... همسرم مرا ديد، به من نگاه کرد و از من دور شد. چند دقيقه بعد با لباس سر تا پا سياه روی سکوى خانه نشست. دعا خواند و سوگوارى کرد! با تعجب پرسيدم: چرا سياه پوشيدهﺍی؟ چرا سوگواری ﻣﻰکنی؟ همسرم گفت: مگر ﻧﻤﻰدانی او مُرده است؟ پرسيدم: چه کسی؟ همسرم گفت: ... خدا مُرده است! با تعجب پرسيدم: مگر خدا هم ﻣﻰمیرد؟ اين چه حرفی است که ﻣﻰزنی؟! همسرم گفت: رفتار امروزت به من گفت که خدا مُرده و من چقدر غصه دارم، حيف از آرزوهايم... اگر نمُرده پس تو چرا اينقدر غمگين و ناراحتی؟؟! او در ادامه ﻣﻰنويسد: در آن لحظه بود که به زانو درآمدم ... راست ﻣﻰگفت، گويا خدای درون دلم مُرده بود. بلند شدم و براى ناامیدیﺍم از خدا طلب بخشش کردم. خدا هرگز ﻧﻤﻰميرد! در تمام سختی‌ها دستش را بگیرید. او همه جا هست ... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
مارتین لوترکینگ، مبارز بزرگ آمریکایی در کتاب خاطراتش ﻣﻰنویسد: روزی در بدترين حالت روحی بودم، فشارها و سختىﻫﺎ جانم را به تنگ آورده بود. سردرگم و درمانده بودم. مستأصل و نگران، با حالتی غريب و روحى ﺑﻰجان و ﺑﻰتوان به زندگی خود ادامه ﻣﻰدادم... همسرم مرا ديد، به من نگاه کرد و از من دور شد. چند دقيقه بعد با لباس سر تا پا سياه روی سکوى خانه نشست. دعا خواند و سوگوارى کرد! با تعجب پرسيدم: چرا سياه پوشيدهﺍی؟ چرا سوگواری ﻣﻰکنی؟ همسرم گفت: مگر ﻧﻤﻰدانی او مُرده است؟ پرسيدم: چه کسی؟ همسرم گفت: ... خدا مُرده است! با تعجب پرسيدم: مگر خدا هم ﻣﻰمیرد؟ اين چه حرفی است که ﻣﻰزنی؟! همسرم گفت: رفتار امروزت به من گفت که خدا مُرده و من چقدر غصه دارم، حيف از آرزوهايم... اگر نمُرده پس تو چرا اينقدر غمگين و ناراحتی؟؟! او در ادامه ﻣﻰنويسد: در آن لحظه بود که به زانو درآمدم ... راست ﻣﻰگفت، گويا خدای درون دلم مُرده بود. بلند شدم و براى ناامیدیﺍم از خدا طلب بخشش کردم. خدا هرگز ﻧﻤﻰميرد! در تمام سختی‌ها دستش را بگیرید. او همه جا هست ... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
5.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋غمگین نشو وقتی که کسی تو را درک نمی‌کند وقتی کسی تلاشت را نمی بیند وقتی کسی به وجودت اهمیتی نمی‌دهد تو فکر میکنی دیده نمیشی اما پیش چشم خیلی بزرگی تو فکر میکنی تنها هستی اما نگه دار همه ما خداست❤️🌿 گاهی باید بی دلیل شاد باشی گاهی باید در هجوم سختی ها آرام ترین فرد زمین باشی سختی بخشی گذرا از زندگی است اما به خدا همیشه هست 🌺🌿 وَلَا تَيْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ 🌿 ﻭ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﺄﻳﻮﺱ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺟﺰ ﻣﺮﺩم ﻛﺎﻓﺮ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﺄﻳﻮﺱ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻧﺪ . 📖سوره یوسف (٨٧) @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
* زن کنار تخت پسرش در بیمارستان نشسته بود و می گریست. فرشته ایی فرود آمد و رو به زن گفت: ای زن من از جانب خدا آمده ام خدا برآن است که تنها یکی از تو را برآورده سازد, بگو از خدا چه می خواهی؟ زن رو به فرشته کرد و گفت: از خدا می خوام پسرم رو بده. فرشته گفت: پشیمان نمی شوی؟ زن پاسخ داد: نه! فرشته گفت: پسرت اینک شفا یافت ولی تو می توانستی بینایی چشمان خود را از خدا بخواهی! زن لبخندی زد و گفت: تو درک نمی کنی! سالها گذشت و پسر بزرگ شد. او آدم موفقی شده بود و مادر های فرزندش را با عشق می گرفت. پسر ازدواج کرد و همسرش را بسیار دوست داشت. روزی رو به مادرش کرد و گفت: مادر نمی دونم چطور بهت بگم ولی زنم نمی تونه با شما یه جا کنه می خوام یه خونه برات بگیرم تا شما برید اونجا. مادر رو به پسرش گفت: نه پسرم من می خوام برم خونه ی سالمندان زندگی کنم , آخه اونجا با هم سن و سالای خودم زندگی می کنم و راحت ترم. و زن از خانه بیرون آمد , کناری نشست و مشغول شد. فرشته بار دیگر فرود آمد و گفت: ای زن دیدی پسرت با تو چه کرد؟ حال پشیمان شده ایی؟ می خواهی او را نفرین کنی؟ گفت: نه پشیمانم و نه نفرینش می کنم. آخه تو چی می دونی؟ فرشته گفت: ولی باز هم شامل حال تو شده است و می توانی بکنی. حال بگو؟ می دانم که بینایی چشمانت را از خدا می خواهی , درست است؟ زن با اطمینان پاسخ داد: نه! فرشته با تعجب بسیار پرسید: پس چه؟ زن جواب داد: از خدا می خوام عروسم زن خوب و مادر مهربونی باشه و بتونه پسرم رو کنه آخه من دیگه نیستم تا پسرم باشم. اشک از چشمان فرشته سرازیر شد و از اشک هایش دو قطره در چشمان زن ریخت و زن بینا شد. هنگامی که زن اشک های فرشته را دید از او پرسید: تو گریه کردی؟ مگه فرشته ها هم گریه می کنن؟ فرشته گفت: بله , ولی تنها زمانی اشک می ریزیم که گریسته باشد! زن پرسید: مگه خدا هم گریه می کنه؟! فرشته پاسخ داد: خدا اینک از آفرینش موجودی به نام " " در حال گریستن است❤️ ✨🌹 باذکرصلوات بزن روی لینک عضوشوید 👇 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📚موسی (ع) و درویش در بیان حکایتی می گوید: موسی علیه السلام ، درویشی را دید از به ریگ اندر شده. گفت:ای موسی ! کن تا عزوجل مرا کفافی دهد که از بی طاقتی به جان آمدم. موسی دعا کرد و برفت. پس از چند روز که از باز آمد، مرد را دید گرفتار و خلقی انبوه برو گرد آمده. گفت:این چه حالت است؟ گفتند: خورده و کرده و کسی را کشته. اکنون به فرموده اند. «وَلَوْ بَسَطَ اللّه ُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوَ فِی الاَْرْضِ؛ اگر خداوند درِ هر نوع را بر بندگانش می گشود، در زمین ستم پیشه می کردند». (شورا:27) موسی علیه السلام ، به جهان آفرین اقرار کرد و از تجاسر خویش . @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📚ترجیح دنیا بر آخرت روزی حضرت (ع) در محلی عبور می کرد دید: مردی می کند و در درگاه می نالد . از آنجا گذشت، هنگام مراجعت نیز گذارش به همانجا افتاد، دید آن همچنان در درگاه خدا می نالد و می گرید . موسی متوجه خداوند شده عرض کرد: پروردگارا تو از تو می گرید (به او توجه فرما:) خطاب رسید ای پسر اگر او آنقدر بگرید که مغزش همراه چشمش به زمین بریزد و دستش را آنقدر به سوی بلند کند که ساقط شود او را نمی آمرزم و چرا که او دنیا را دارد و دوستی دنیا را بر دوستی آخرت ترجیح می دهد . 📚منبع : مجموعه ورام، ج 1، ص 134 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امید_به_خدا یعنی: دلیل محکم و قابل برای ادامه ی راه راهی که میدونی آخرش تموم میشه، چون داری به رحمتش به بخشش‌‌ به لطفش و مطمئنی هر چی پیش بیاد ناظر بر احوال توست چی بهتر از این؟ هیچ وقت نا امید نشو چون هر چه پیش بیاد و یا است. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸اگه خدا بخواد همه چی ممکنه 🌸غیر ممکنی برا وجود نداره 🌸فقط از خدا کمک بخواه @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh