eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
شخصی ﺑﺎ یک ﺟﻤﻠﻪ همسرش را ﺭﻧﺠﺎند و سپس ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ. اﺯ ﺭاﻩ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝهمسرش ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ. اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: برای ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ دهی؛ﺟﻮاﻥ ﺑﺎﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ: اﻣﺸﺐ ﺑﺎلشتی اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ ،ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳﻚ ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭا ﻛﺮﺩی ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭا ﺑﻪ آن کار ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯ ﺳﺮﻣﺎی ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮد تا بالاخره کار تمام شد. ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩی ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺣﺎﻻ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ. اﻭ ﺑﺎ ﺳﺮاسیمگی ﮔﻔﺖ: اﻳﻦ ﻏﻴﺮ ممکن اﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭی اﺯ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺑﺎﺩ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ. ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ نمیشود ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ! ﻛﻠﻤﺎتی ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میکنی ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻫﺎیی ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺸﺖ...ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭﺑﺮاﺑﺮ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩاﺭی دقت کن! ✅مواظب باشیم با حرفمامون دلی رو نشکنیم @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
شکار میمون شكار ميمون زنده بخاطر چابكي و سرعت عمل جانور بسيار مشكل است. يكي از روشهاي شكار ميمون در آفريقا اين است كه شكارچي به محل اقامت ميمونها مي رود و بدون توجه به آنها در سوراخ كوچكي در يك سنگ بزرگ مقداري خوراكي مي ريزد و دور مي شود. ميمونهاي گرسنه و كنجكاو دستشان را به درون سوراخ مي برند و خوراكيها را در مشت خود مي ريزند اما دهانه سوراخ كوچكتر از آن است كه مشت ميمون از آن خارج شود. ميمون وحشت زده مي شود و تقلا مي كند تا خسته شود اما هرگز مشت بسته خود را باز نمي كند تا رها شود. ذهن انسان هم گاه مانند مشت بسته ميمون است، در مواجهه با مشکلی وحشت زده می شود، تقلا مي كند و بي تاب مي شود و روي آن مسئله قفل مي شود. در حالي كه بهترین و آسان ترین راه چاره در رها كردن آن و آزادي ذهن از قيد و بندهاي آن مشکل است. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
پدر من به بهشت رسیده است...!! ثروتمندزاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او فقیرزاده اى كه او هم در كنار قبر پدرش بود. ثروتمندزاده با فقیرزاده مناظره مى كرد و مى گفت: صندوق گور پدرم سنگى است و نوشته روى سنگ رنگین است. مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در میان قبر، خشت فیروزه به كار رفته است، ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك، درست شده، این كجا و آن كجا؟ فقیرزاده در پاسخ گفت: تا پدرت از زیر آن سنگ هاى سنگین بجنبد، پدر من به بهشت رسیده است...!! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
اقدام زیرکانه و جالب از شهید چمران با قوطی کنسرو !! وقتی کنسروها را پخش می کرد، گفت "دکتر گفته قوطی ها شو سالم نگه دارین. منم پرسیدم آخه قوطی خالی کنسرو به چه درد میخوره!! بعد خود شهید چمران پیداش شد، با کلی شمع. توی هر قوطی یک شمع گذاشتیم و محکمش کردیم که نیفتد. شب قوطی ها را فرستادیم روی رودخانه اروند. عراقی ها فکر کرده بودند غواص است، تا صبح آتش می ریختند! شهید مصطفی چمران @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
گويند حضرت عيسى بن مريم (ع) نشسته بود و نگاه مى كرد به مرد زارعى كه بيل در دست داشت و مشغول كندن زمين بود. حضرت عرض كرد: خدايا آرزو و اميد را از زارع دور گردان . ناگهان زارع بيل را به يك سو انداخت و در گوشه اى نشست . عيسى عليه السلام عرض كرد: خدايا آرزو را به او بازگردان . زارع حركت كرد و مشغول زارع شد. عيسى عليه السلام از زارع سؤ ال نمود: چرا چنين كردى ؟ گفت: با خود گفتم تو مردى هستى كه عمرت به پايان رسيده ، تا به كى بكار كردن مشغولى ، بيل را به يك طرف انداخته و در گوشه اى نشستم . بعد از لحظاتى با خود گفتم : چرا كار نمى كنى و حال آنكه هنوز جان دارى و به معاش نيازمندى ، پس بكار مشغول شدم. 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
گفتن بر سر (ص) فرمودند: هرگاه پهن مى شود، فرشته در اطراف آن حضور پیدا می کنند. چون بنده بگويد: « » فرشتگان مى گويند: «، به غذايتان بركت دهد!» سپس به مى گويند: «اى فاسق! بيرون شو. تو بر آنان، راه تسلّط ندارى». 📚 كافى ج۶ ، ص۲۹۲ ، ح۱ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔻سگی که از قصاب خانه پاچه بدزدد، نان خودش را بریده است بیان کننده آن است ،کسی که از کسی نیکی دیده، باید از او سپاسگزار باشد. واگر به جای سپاسگزاری رفتاری ناپسند داشته باشد. خودش را از او محروم ساخته است. 📚شکر از شکر شیرین تر است/ص۳۷ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دراین عصر قشنگ.... درقورے دوستے چاے دم ڪنید با قند مھربانی نوش جان ڪنید و با عشق .... با هم بودن را جشن بگیرید ☕️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎امام حسن مجتبي عليه السلام می فرمایند : خوشرفتارى با مردم، رأس خرد است. رَأسُ العَقلِ مُعاشَرَةُ النّاسِ بِالجَميلِ؛ 📖ميزان الحكمة، حدیث 13703 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ 💎امام حسین علیه السلام؛ کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد دیرتر به آرزویش میرسد و زودتر به آنچه که می ترسد گرفتار می شود. 📗بحارالانوار ج ۳ ص ۳۹۷ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
سوالات شرعی بانوان: ⁉️پوشش بدن برای بانوان باید چگونه باشد؟ ● همهٔ (به جز آیت‌الله صافی): زن باید تمام بدن و موی خود را (به جز گردی صورت و دست‌ها تا مچ) در برابر بپوشانند. ● آیت‌الله صافی: زن باید تمام بدن و موی خود را در برابر نامحرم بپوشاند و بنابر ، باید دست و صورت را نیز بپوشاند. سوالات بانوان📖 ⁉️آیا پوشاندن پشت و روی پا در مقابل نامحرم واجب است؟ ● همهٔ مراجع (به جز آیت‌الله تبریزی و آیت‌الله مکارم): آری، باید آن را از نامحرم بپوشاند. آیت‌الله مکارم: خیر، واجب نیست؛ ولی بهتر آن است که بپوشاند. ● آیت‌الله تبریزی: پوشاندن زیر چانه واجب است؛ امّا پوشاندن روی پا تا مچ بنابر احتیاط واجب است. ● تبصره: لازم نیست پشت و روی پا به وسیله جوراب پوشانده شود؛ بلکه اگر به وسیلهٔ و مانند آن نیز پوشانده شود، کافی است. سوالات بانوان📖 ⁉️پوشیدن جوراب نازک چه حکمی دارد؟ 📚 همهٔ مراجع: ✏️اگر ظاهر پا در آن پیدا باشد، پوشیدن آن جایز نیست. سوالات بانوان📖 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
إِنَّ إِلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ ﴿۴﴾ ✨كه قطعا معبود شما يگانه است (۴) ✨رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ✨وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ ﴿۵﴾ ✨پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است ✨و پروردگار خاورها (۵) 📚سوره مبارکه الصافات ✍آیات ۴و ۵ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
‍ ‍ ‍ کوتاه در زمان‌هاي‌ دور، مردي در بازارچه شهر حجره اي داشت و پارچه مي فروخت . شاگرد او پسر خوب و مودبي بود وليکن کمي خجالتي بود. مرد تاجر همسري کدبانو داشت که دستپخت خوبي داشت و آش هاي خوشمزه او دهان هر کسي را آب مي‌انداخت. روزي مرد بيمار شد و نتوانست به دکانش برود. شاگرد در دکان را باز کرده بود و جلوي آنرا آب و جاروب کرده بود ولي هر چه منتظر ماند از تاجر خبري نشد. قبل از ظهر به او خبر رسيد که حال تاجر خوب نيست و بايد دنبال دکتر برود. پسرک در دکان را بست و دنبال دکتر رفت . دکتر به منزل تاجر رفت و او را معاينه کرد و برايش دارو نوشت . پسر بيرون رفت و دارو را خريد وقتي به خانه برگشت ، ديگر ظهر شده بود. پسرک خواست دارو را بدهد و برود ، ولي همسر تاجر خيلي اصرار کرد و او را براي ناهار به خانه آورد . همسر تاجر براي ناهار آش پخته بود سفره را انداختند و کاسه هاي آش را گذاشتند . تاجر براي شستن دستهايش به حياط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق‌ها را بياورد . پسرک خيلي خجالت مي‌کشيد و فکر کرد تا بهانه‌اي بياورد و ناهار را آنجا نخورد . فکر کرد بهتر است بگويد دندانش درد مي کند. دستش را روي دهانش گذاشت . تاجر به اتاق برگشت و ديد پسرک دستش را جلوي دهانش گذاشته به او گفت : دهانت سوخت؟ حالا چرا اينقدر عجله کردي ، صبر مي کردي تا آش سرد شود آن وقت مي خوردي ! زن تاجر که با قاشق‌ها از راه رسيده بود به تاجر گفت : اين چه حرفي است که مي زني ؟ آش نخورده و دهان سوخته ؟ من که تازه قاشق ها را آوردم. تاجر تازه متوجه شد که چه اشتباهي کرده است. از آن‌ پس، وقتي‌ کسي‌ را متهم به گناهي کنند ولي آن فرد گناهي نکرده باشد، گفته‌ مي‌شود: ! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فلفل دلمه عوارض شیمیایی داروها را ازبین میبردوکودک راآرام میکند. فلفل دلمه زردخوراک تقویت چشم وضدآرتروز وبیماریهای التهابی است. فلفل دلمه منبع ویتامینC واشتهاآورست! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ هوای یکدیگر را داشته باشید دل نشکنید قضاوت نکنید هنجارهای زندگی کسی را مسخره نکنید به غم کسی نخندید به راحتی ازیکدیگر گذر نکنید آدم ها !!دنیا دو روز است هوای دلتان راداشته باشید.... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
‌ 📚داستان کوتاه به همسرم گفتم: «همیشه برای من سوال بوده که چرا تو همیشه ابتدا سر و ته سوسیس را با چاقو می‌زنی، بعد آن را داخل ماهیتابه می‌اندازی!» او گفت: «علتش را نمی‌دانم، این چیزی است که وقتی بچه بودم، از مادرم یاد گرفتم.» چند هفته بعد وقتی خانواده همسرم را دیدم، از مادرش پرسیدم که چرا سر و ته سوسیس را قبل از تفت دادن، صاف می‌کند. او گفت: «خودم هم دلیل خاصی برایش نداشتم هیچ‌وقت، اما چون دیدم مادرم این کار را می‌کند، خودم هم همیشه همان را انجام دادم.» طاقتم تمام شد و با مادربزرگ همسرم تماس گرفتم تا بفهمم که چرا سر و ته سوسیس را می‌زده، او وقتی قضیه را فهمید، خندید و گفت: «در سال‌های دوری که از آن حرف می‌زنی، من در آشپزخانه فقط یک ماهیتابه کوچک داشتم و چون سوسیس داخلش جا نمی‌شد، مجبور بودم سر و ته آن را بزنم تا کوتاه‌تر شود...همین!» ما گاهی به چیزهایی آداب و رسوم می‌گوییم که ریشه‌ی آن اتفاقی مانند این داستان است. •✾📚 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
ماجرای عجیب دعوای سگ و جوان در قبر 🍃این جریان از عجیب‌ترین اتفاقاتیست که در قبرستان تخت فولاد اصفهان اتفاق افتاده است که شیخ بهایی در کشکول خود به آن اشاره کرده شیخ_بهایی نقل می‌کند: روزی در تخت فولاد اصفهان از مرد عارفی که اهل ریاضت بود پرسیدم آیا خاطره ای داری که برای من نقل کنی او فکر و تامّلی کرد و بعد گفت : 🍃روزی همین جا نشسته بودم ، دیدم جمعیّتی جنازه ای را آوردند در آن گوشه قبرستان دفن کردند و رفتند. 💢 چندی نگذشته بود که احساس کردم بوی عطر خوشی به شامّه‌ام می‌رسد. به اطراف نگاه کردم دیدم جوانی خوش‌صورت و خوش لباس و خوشبو وارد قبرستان شد و فهمیدم این بوی خوش از اوست، آن جوان رفت کنار همان قبر و ناگهان دیدم آن قبر شکافته شد و آن جوان داخل قبر رفت و قبر به هم آمد. من غرق در تعجّب و حیرت شدم که خواب می‌بینم یا بیدارم. 🍃 در همین حال، احساس کردم بوی بد و نفرت‌انگیزی به شامّه‌ام می‌رسد، دیدم سگی وحشت‌انگیز ، بدقیافه و بدبو وارد قبرستان شد. با عجله رفت کنار همان قبر، قبر شکافته شد و او داخل قبر رفت و باز قبر به هم آمد. من تعجّب و حیرتم بیشتر شد که چه صحنه‌ای دارم می‌بینم. 🍃لحظاتی گذشت، دیدم باز آن قبر شکافته شد و آن جوان زیبا در حالی که سر و صورتش خونین و لباس‌هایش پاره و کثیف شده بود از قبر بیرون آمد؛ خواست از قبرستان بیرون برود من دویدم جلو و او را قسم دادم که بگو تو که هستی و جریان چیست ؟ 🍃 گفت : من اعمال نیک آن میّت هستم، مامور شدم پیش او بروم و تا روز قیامت با او باشم. آن سگ هم اعمال بد اوست که پس از من وارد قبر شد. ما با هم نمیتوانستیم بسازیم، با هم گلاویز شدیم و او چون از من قوی‌تر بود بر من غلبه کرد و با این وضع از قبر بیرونم کرد. 🍃 حال آن سگ تا روز قیامت با او خواهد بود. شیخ بهایی بعد از نقل این حکایت گفت: این حکایت، عقیده شیعه مبنی بر تجسم اعمال را تأیید می‌نماید 📚خزینه الجواهر، ص 541 / ماه رمضان فصل شکوفایی انسان در پرتو قرآن، آیت الله سیدمحمد ضیاء‌آبادی، جلد 2 صفحه 19 الی 22 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔺 ⚡️هنگام سحر و اذان، در تاريک و روشن بامداد، مردي تنومند و بلند قامت از خانه اي بيرون آمد و قدم در کوچه اي تنگ نهاد. از ميان ديوارهاي کوتاه و بلند شهر گذشت و به مسجد آن شهر نزديک شد. صداي اذان صبح از گلدسته ها به گوش مي رسيد. پهلوان وضو ساخت و با خداي خود، به راز و نياز پرداخت. هنوز چيزي نگذشته بود که از پشت يكي از ستون هاي مسجد، صداي گريه پيرزني را شنيد كه به درگاه خدا چنين التماس مي كند: خداوندا ! رو به درگاه تو آورده ام، نيازمندم و از تو حاجت مي طلبم، نا اميدم مکن. ⚡️مرد بي تاب شد، با خود انديشيد، حتماً اين زن تنگدست و نيازمند است. آرام به پيرزن نزديک شد. او را ديد كه بشقابي حلوا در دست دارد. با لحني سرشار از مهرباني پرسيد: چه حاجتي داري مادر؟ ⚡️چون پيرزن اندکي آرام شد، گفت: اي جوانمرد، التماس دعا دارم. براي من و پسرم دعا کن. مرد پرسيد مشکل تو و پسرت چيست؟ ⚡️پيرزن آهي سرد از دل برآورد و گفت: پسري دارم زورمند و دلاور که پهلوان هندوستان است و در شهر و ديار خود پرآوازه است. هر جا نام و نشان پهلواني را مي شنود، عزم کشتي گرفتن با وي مي كند. شکر خدا که تاکنون پيروز شده و تا امروز هيچکس نتوانسته پشت او را به خاک برساند. اكنون پهلواني از خوارزم به شهر ما وارد شده و قصد هماوردي با پسر من را دارد، مي ترسم پسرم مغلوب شود و روي بازگشت به شهر خود را نداشته باشد. اين پهلوان كه كسي جز پورياي ولي نبود، فهميد که رقيب هندي او، پسر اين پيرزن است. ⚡️پورياي ولي، طاقت ديدن اشک هاي آن مادر غمگين را نداشت. دلداريش داد و گفت : به لطف خدا اميدوار باش مادر، خداوند دعاي مادران دل شکسته را مستجاب مي كند. اين را گفت و با حالتي پريشان، از پيرزن دور شد و از مسجد بيرون رفت. ⚡️پس از آن پورياي ولي با خود فکر کرد که فردا چه بايد بکند، اگر قويتر از آن پهلوان باشد و بتواند او را به زمين بزند، آيا طعم شكست را به او بچشاند؟ يا باتوجه به تمناي مادر او، مقاومت جدي نكند و زمينه پيروزي حريف را فراهم نمايد. براي مدتي پورياي ولي، در شك و ترديد بود. ناگهان از دايره ترديد بيرون آمد، لبخندي زد و تصميمي قاطع گرفت. او مي دانست قهرمان واقعي کسي است که نفس سركش خود را مهار کند. او خواست كه غرور خود را بشكند و بقول مولوي ( شير آن است که خود را بشکند ) البته اين انتخاب، بسيار دشوار بود. ⚡️چون روز موعود فرا رسيد و پورياي ولي، پنجه در پنجه حريف افکند، خويشتن را بسيار قوي و حريف را دربرابر خود ضعيف ديد تا آنجا که مي توانست به آساني پشت او را به خاک برساند. اما عهد خود را بياد آورد. براي آنکه کسي متوجه نشود، مدتي با او دست و پنجه نرم کرد، اما طوري رفتار كرد كه ديگران احساس كنند حريف وي قويتر است. پس از لحظاتي، پورياي ولي، اين پهلوان نام آور بر زمين افتاد و حريف روي سينه اش نشست. در همان وقت به او احساس عجيبي دست داد. مثل اين بود كه درهاي حكمت به روي او گشوده شده و وي پاداش جهاد با نفس را مشاهده كرد. ⚡️دوستان پورياي ولي كه از توانايي بدني او به خوبي آگاه بودند، از شكست او در رقابت با پهلوان هندي در شگفت بودند. چند روز بعد از آن واقعه، سلطان جونه ( حاكم آن منطقه در هند) مجلسي ترتيب داد تا در آن از پهلوان پورياي ولي دلجويي کند. در آن هنگام، پهلوان هندي كه در مجلس حضور داشت، پيش آمد و خود را به پاي پورياي ولي افكند و بازوبند پهلواني را به او تقديم كرد. او گفت من در ضمن مسابقه، متوجه گذشت و جوانمردي تو شدم. پوريا از اينكه رازش برملا شده بود، متاثر و پريشان شد اما دوستان او خوشحال شدند و ماجراي اين فداکاري بزرگ در همه شهرها پيچيد. از آن پس، از پورياي ولي به عنوان يكي از جوانمردان و اولياي خدا ياد مي شود. ⚡️پورياي ولي اضافه بر قدرت پهلواني و نيرومندي بدن، صفات آشکار و پسنديده اي داشته که او را از ديگر پهلوانان، متمايز مي ساخته است. پهلوانان و ورزشکاران با ياد او، جوانمردي را پاس مي دارند. پوریای ولی گفت که صیدم به کمند است از همت داوود نبی بخت بلند است افتادگی آموز گر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است!!!!!!!!!! http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💥پادشاهی قصری زرنگار بنا کرد و سپس حکیمان و ندیمان را فرا خواند و گفت: آیا در این بنا عیبی می بینید؟ ✨همگان زبان به تحسین گشودند و از بی عیب بودن آن کاخ گفتند، تا این که زاهدی برخاست و گفت: قصر نیکویی است اما حیف که رخنه ای در آن دیده می شود که اگر این رخنه نبود این کاخ با قصر فردوس برابر بود. 🤔شاه گفت: کدام رخنه، من رخنه ای نمی بینم. گفت: آن رخنه را فقط عزرائیل می بیند و این رخنه برای عبور او و گرفتن جان شما ساخته شده است. گرچه این قصر است خرم چون بهشت مرگ بر چشم تو خواهد کرد زشت 📚برگرفته از منطق الطیر http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🟩به دست و پای کسی افتادن 🔹در نهایت عجز و خاکساری به کسی التماس کردن و توسل جستن . http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️چهار چیزو نخور موفقیت تضمینه 🌿حسرت گذشته 🌿حسرت زندگی دیگران 🌿حق دیگران 🌿فریب دیگران 💠دکتر انوشه ‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎 گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود، به دنبال کسی می‌گشت که آن را در آورد تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل گرگ مزدی به لک لک بدهد. لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد. گرگ به او گفت همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی برایت کافی است! وقتی به فرد نالایقی خدمت می‌کنی تنها انتظارت این باشد که گزندی از او نبینی. ↙️↙️↙️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
خود را بـہ خدا بسپار، وقتے ڪـہ دلت تنگ است وقتے ڪـہ صداقت ها آلودہ بـہ صد رنگ است خود را بـہ خدا بسپار چون اوست ڪـہ بےرنگ است ✨💫 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆