eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
16.2هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
@jomalate10rishteri👈 ❌⭕️⛔️ مردی وارد خانه شد و دید همسرش گریه می کند. ازاو علت را جویا شد، همسرش گفت گنجشک‌هایی که بالای درخت هستند وقتی بی‌حجابم به من نگاه می کنند و شاید این امر معصیت باشد! مرد بخاطر عفت و خداترسی همسرش پیشانیش را بوسید و تبری آورد و درخت را قطع کرد. پس از یک هفته روزی زود از کارش برگشت و همسرش را در آغوش فاسقش آرمیده یافت! شوهر زن فقط وسایل مورد نیازش را برداشت و از آن شهر گریخت... به شهر دوری رسید که مردم آن شهر در جلوی کاخ پادشاه جمع شده بودند. وقتی از آنها علت را جویا شد، گفتند؛ از گنجینه پادشاه دزدی شده! در این میان مردی که بر پنجه ی پا راه میرفت از آنجا عبور کرد.مرد پرسید او کیست؟ گفتند: این شیخ شهر است و برای اینکه خدای نکرده مورچه‌ای را زیر پا له نکند، روی پنجه ی پا راه می رود! آن مرد گفت بخدا دزد را پیدا کردم مرا پیش پادشاه ببرید. او به پادشاه گفت؛ شیخ همان کسی است که گنجینه تورا دزدیده است! شیخ پس از بازجویی به دزدی اعتراف کرد پادشاه از مرد پرسید: چطور فهمیدی که او دزد است؟ مرد گفت: «تجربه به من آموخت وقتی در احتیاط افراط شود و در بیان فضیلت زیاده روی شود بدان که این سرپوشی است برای یک جرم!» http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
✨﷽✨ 🌷شیخ رجبعلے خیاط تعریف میکرد : ✨در نیمه شبے سرد زمستانے در حالے که برف شدید میبارید و تمام کوچه و خیابان ها را سفید پوش کرده بود ؛ از ابتداے کوچه دیدم که در انتهاے کوچه کسے سر به دیوار گذاشته و روے سرش برف نشسته است! ✨باخود گفتم شاید معتادے دوره گرد است که سنگ کوب کرده! جلو رفتم دیدم او یک جوان است! او را تکانے دادم! بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنے ! گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستے ! برف، برف ! روے سرت برف نشسته! ظاهرا مدت هاست که اینجایے خداے ناکرده مے میرے!!! ✨جوان که گویے سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره اے به روبرو کرد! دیدم او زل زده به پنجره خانه اے! فهمیدم " عاشــــق " شده! ✨نشستم و با تمام وجود گریستم !!! جوان تعجب کرد ! کنارم نشست ! گفت تو را چه شده اے پیرمرد! آیا تو هم عاشـــــق شدے؟! ✨گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشـــــقم! " عاشـــق مـــهدے فاطـــمه " ✨ولے اکنون که تو را دیدم چگونه براے رسیدن به عشقت از خود بے خود شدے فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایے بیش نبوده ! ✨مگر عاشق میتواند لحظه اے به یاد معشوقش نباشد!!! ↶【به ما بپیوندید 】↷
(برای بیان این معنا که فریب و نیرنگی در کار است از این ضرب المثل استفاده می شود) در گذشته که وسایل خنک کننده و نگاه دارنده مانند یخچال و فریزر و فلاکس و یخدان وجود نداشت، مردم خوراکی های فاسد شدنی را در کاسه می ریختند و کاسه ها را در سردابه ها و زیرزمین ها، دور از دسترس ساکنان خانه و به ویژه کودکان می گذاشتند. آن گاه کاسه ها و قدح های بزرگی را وارونه بر روی آن ها قرار می دادند تا از خس و خاشاک و گرد و غبار و حشرات و حیوانات موذی مانند موش و گربه محفوظ بمانند. کاسه ی بزرگ در جاهای صاف و مسطح زیر زمین چنان کاسه های کوچک تر و نیم کاسه ها را می پوشاند که گرمای محتویات آن ها تا مدتی به همان درجه و میزان اولیه باقی می ماند. ولی در آشپزحانه ها کاسه ها و قدح های بزرگ را وارونه قرار نمی دهند و آن ها را در جاهای مخصوص پهلوی یکدیگر می گذارند و کاسه های کوچک و کوچک تر را یکی پس از دیگری در درون آن ها جای می دهند. از این رو در گذشته اگر کسی می دید که کاسه ی بزرگی در آشپزخانه وارونه قرار گرفته است به قیاس کاسه های موجود در زیر زمین، گمان می کرد که در زیر آن نیز باید نیم کاسه ای وجود داشته باشد که به این شکل گذاشته شده است، ولی چون این کار در آشپزخانه معمول نبود و نیست، در این مورد مطمئن نبود و لذا این کار را حقه و فریبی می پنداشت و در صدد یافتن علت آن بر می آمد. بدین ترتیب رفته رفته عبارت "زیر کاسه نیم کاسه ای است" به معنای وجود نیرنگ و فریب در کار، در میان مردم به صورت ضرب المثل در آمده و در موارد وجود شبهه ای در کار مورد استفاده قرار گرفت... @tafakornab @shamimrezvan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم🌈 من سرشار از انرژی هستم.من در آرامش و سلامت کامل به سر میبرم و همه چیز عالی پیش میرود.من بهترینم و بهترین‌ها از آن من است. خدایا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan
🔺به داشته هایت که بیندیشی دیگر چشم نخواهی داشت 🔺به دست دیگری.... 🔺آرامش در دوست داشتن داشته هاست ... 🔺در بخشش بی منت... 🔺و در دعا برای دیگران... 🔺خداوندا 🔺مگذار حسد راهی بیابد به قلبهایمان.. 🔺که بی شک هرجا که وارد شد 🔺خانه ای آراسته است زیبنده ی شیطان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به سُخره بگیرد به بهلول گفت:هیچ شباهتی بین من و تو هست؟ بهلول گفت:البته که هست مرد ثروتمند گفت:چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟ بگو بهلول جواب داد: دو چیز ما شبیه یکدیگر است، یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است ... 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_شبانه پروردگارا❣ دراین🌙شب✨ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﮐﻪ ﺣﺮﻣﺖﺩﻝﻫﺎﺭﺍﺍﺯﯾﺎﺩﻧﺒﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﺑﯿﺎﻣﻮﺯﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢﻭﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
بعد منتظر به چشمام نگاه کرد و گفت : تو حرفی نداری؟ گفتم : ممنون از لطفتون . اما من خودم الان پول دارم. می تونم برا خودم پارچه بخرم . همین که برام یه سرپناه امن تامین کردین و مقدمات درس خوندم رو فراهم می کنید به اندازه ی کافی من رو مدیون خودتون کردین . این سکه ها اونقدری هست که من بتونم به راحتی از پس مایحتاجم بربیام. تایماز خشمگین نگام می کرد . همین که ساکت شدم گفت : دیگه چی ؟ اینقدر بی غریت نشدم که دختری که به من پناه آورده ، دست تو جیبش کنه . اون سکه ها رو نگه دار برا خودت . من همیشه نیستم . معلوم نیست سرنوشت چه خوابهایی برامون دیده باشه . تا وقتی که اینجایی و تا وقتی که من هستم ، حق نداری به یه دونه از اونا دست بزنی . این حرفم رو دوباره تکرار نمی کنم و امیدوارم به خواستم احترام بذاری. اونقدر با صلابت این رو گفت که جایی برا اعتراض نبود. وقتی دید ساکتم ، از پشت میزش بلند شد و گفت : بریم شام بخوریم . حتما تو هم گرسنه ای!! منم بلند شدم و همراهش به اتاق ناهار خوری رفتیم. موقع غذا خوردن هر دو ساکت بودیم . غذا که تموم شد تایماز گفت : بهت چند تا کتاب می دم که بخونی تا وقتی که معلمت بیاد. گفتم : کتاب چی؟ با به شیطنت خاصی که از تایماز اخمو بعید بود گفت: داستان . البته از نوع عاشقانش. نمی دونم چی باعث شد خجالت بکشم . اون داستانها ربطی به من نداشتن . اما خجالت کشیدم . شاید هم از لحن تایماز بود که شرم کردم . به هر حال جلوی اتاقش توقف کرد و گفت : بیا تو بهت بدم . پشت سرش وارد اتاقش شدم. به طرف قفسه ی کتابها که به تو مرکز کمد دیواری تعبیه شد بود رفت و به چند تایی رو برداشت و نگاه کرد . دست آخر سه تا کتاب بهم داد و گفت : خوبن . سطح بالایی ندارن و داستانشون هم ملموسه . بخون تموم کردی بازم بهت می دم . تشکر کردم و گفتم : جبران محبت شما شاید برام غیر ممکن باشه . اما دعای خیرم پشت سرتونه خان زاده. کم کم احساس می کنم دارم آی پارای یوسف خان می شم . موقع ادای این جمله چشمام نمناک شد که از چشم تیز بین تایماز دور نموند. این تایماز مهربون و آقا برام تازگی داشت انگار روح دیگه ای تو کالبد تایماز رفته بود . تایماز بهم نزدیک شد و این نزدیکی باعث شد سرم رو بندازم پایین. سرم پایین بود و داشتم با گوشه ی لچکم اشکم رو پاک می کردم که دستاش رو بازوهام حس کردم . محکم بازومو گرفت و گفت : گریه می کنی ؟ آی پارای مغرور يوسف خان که چاقو کشید رو پسر یکی یدونه میزا تقی خان ، نباید گریه کنه!!! سرم رو بلند کردم و خیره شدم به چشماش. چقدر چشماش قشنگ بود وقتی با محبت نگاه می کرد. نمی دونم چقدر خيره نگاهش کردم که دستاش از دور بازوهام شل شد و کلافه ازم دور شد . خودم از خودم بدم اومد . چرا من اینجوری کردم ؟ با دستپاچگی گفتم : من می رم اینا رو بخونم، ممنون و سریع از اتاقش اومدم بیرون. انگار نفس کم آورده بودم. رفتم تو اتاقم و در رو قفل کردم و شروع کردم به در آوردن لباسام. همش رو کندم و دورم پخش و پلا کردم. گرمم بود . خیلی هم گرمم بود . :👇👇 من وا دادم . باید اعتراف می کردم در برابر معصومیت ، بزرگی و شخصیت این دختر وا دادم. باید حداقل به خودم راستش رو می گفتم . باید با خودم روراست می بودم . من از کمند زیبا و چشمهای وحشی دختری که با قصاوت چاقو رو فرو کرد تو پهلوم خوشم اومده بود . باید اعتراف می کردم از اون همه نزدیکی بهش وقتی آختای رو براش بردم ، همه موهای تنم سیخ شده بود . باید اعتراف می کردم تو اون کوچه باغ دلم میخواست به جای اون حرفهای زهرآگین ، عاشقانه می بوسیدمش. اما از همون روز اول لج کردم . ------------------- ••••●❥JOiN👇🏾 @tafakornab @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_شبانه پروردگارا❣ دراین🌙شب✨ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﮐﻪ ﺣﺮﻣﺖﺩﻝﻫﺎﺭﺍﺍﺯﯾﺎﺩﻧﺒﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﺑﯿﺎﻣﻮﺯﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢﻭﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از بنرها
اونقدرکه به دخترامون #ظرف_شستن #غذا_پختن یادمیدیم، سیاست یادنمیدیم بعدمیرن #بی_تجربگی میکنن وبه مشکل میخورن! بیا اینجا هم تجربه هم سیاست هم آموزش زناشویی رو یاد بگیر👇👇 http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 #کانال_آموزش_خانواده_بهشتی 👆
هدایت شده از بنرها
دعایی قوی برای خرید خانه 🏡 به استناد ایه های قرآن شما هم امتحان کنید .ان شا الله صاحبخونه بشید🙏 من که امتحان کردم جواب گرفتم😘☺️ 🌸❖جهت خواندن ذکر روے لینک ڪلیڪ کنید👇👇همه ذکرها اینجاست بعد ورود سرچ کنید😍 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 #ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️ #آیه_های_تجربه_شده_برای_خونه_دار #شدن #آیه_های_مهر_و_محبت😍 #رزق_و_روزی 💸
هدایت شده از بنرها
دلتنگ حرمی ؟ دلت میخواد بری کربلا؟ دنبال جایی میگردی بوی کربلا بگیری ؟ میخوای حرم به شکل انلاین ببینی ؟ حتما یه سر اینجا بزن ضرر نمیکنی دِلتَنٖگِ‌ڪَღـَرْبَلآیِیِ بیا گلچینی از بهترین مولودیهای روز اینجاس👇 ۴۰_ثانیه_فیلم_ازحرم دلتنگ کربلایی بیا اینجا حرم ببین بهترین نوحه ها در دلتنگ حرم زود جوین شو تا پاک نشده👇 http://eitaa.com/joinchat/1068105750Cf2670e35cc ڪـانـال تخصصے دلتنگ ڪــღــربــلا👆