eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
☝️📰 📰☝️ حکم کندن و جویدن پوست لب و سایر جاهای بدن 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 ﷽ ❓پرسش آيا گربه نجس است؟ 📝پاسخ بدن گربه نجس نیست ولی ادرار و مدفوعش نجس است و اگر موی آن در لباس باشد نماز باطل است. لطفا حداقل به یک نفر بفرستین☝️
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ ✨الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ ✨الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ ✨سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۲۳﴾ ✨اوست‏ خدايى كه جز او معبودى نيست ✨همان فرمانرواى پاك سلامت بخش و ✨مؤمن به حقيقت‏ حقه خود كه ✨نگهبان عزيز جبار و متكبر است ✨پاك است‏ خدا از آنچه با ✨او شريك مى‏ گردانند (۲۳) 📚سوره مبارکه الحشر ✍آیه۲۳
‍ ‍ ✍ اصطلاح "بوق سگ" چیست؟ 🔹 اینکه گفته می شود از صبح تا بوق سگ سر کارم!! در قدیم بازارها دارای چهار مدخل بودند که شبانگاهان انان را با درهای بزرگ می بستنذ. وتمامی دکانها نیز به همین طریق قفل می شدند .از انجا که همیشه احتمال خطر میرفت،نگهبانانی نیز شب در بازار پاسبانی میدادند. به دلیل اینکه نمی توانستندتمامی بازار را کنترل کنند ، سگهای وحشی به همراه داشتند که به جز خودشان به ** دیگری رحم نمی کردند. پاسبانان شب، در ساعت معینی از شب، در بوق بزرگی که ازشاخ قوچ بود ، با فاصله زمان معینی می دمیدند . بدین معنا که عنقریب سگها را دربازار رها خواهیم کرد . دکانداران نیز سریع محل کسب خود را ترک کرده وبه مشتریان خود میگفتند دیر وقت است وبوق سگ را نواختند. از ان زمان بوق سگ اصطلاح دیر بودن معنا گرفته ! ✍به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکان‌های شهر سر زد و ماست خواست. ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی می‌خواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه ! وی شگفت‌زده از این دو گونه ماست پرسید. ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر می‌گیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه می‌فروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان می‌بینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته می‌فروشیم. تو از کدام می‌خواهی؟! مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگه‌های تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آب‌هایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد! چون دیگر فروشنده‌ها از این داستان آگاه شدند، همگی ماست‌ها را کیسه کردند!!! وقتى ميگن فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين... 🔹اگه جالب بود فورواردكنيد براي دوستانتون تا اونها هم لذت ببرن فوروارد👆
🔴بازنجبیل باسرماخوردگی خداحافظی کنید! اگرمی‌خواهید تمام زمستان را درگیرآنفلوانزا نباشید زنجبیل رادریابید. به عقیده‌ی محققان این گیاه درمان طبیعی مشکلات زمستانی است
🌺هیچ شبے ♥️پایان زندگے نیست 🌺از وراے هر شب دوبارہ ♥️خورشید طلوع میڪند 🌺و بشارت صبحے دیگر میدهد ♥️این یعنے امید هرگز نمےمیرد 🌹شبتون غرق در عطر گـــل🌹
❣ 🌱اگرسلام به نبود 🍂آفتاب هر 🥀به چه 🍁سر در آسمان می کشید 🌱باسلام به امام 🍂روزمان را پربرکت کنیم 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹
ادامه درس 👆 🌺🌸🌺🌸🌺 🌸🌺🌸🌺 🌺🌸🌺 🌸🌺 🌺 👇👇👇 🌺برای جمع آوری و نوشتن مطالب و ها وقت گذاشته می شود درس 🌸کأنّه هر سوره‏ ای در داخل یک قرار گرفته است، از این جهت به آن «سوره» می‌گویند. 🌺 را خود سوره سوره کرده است نه این که بعد آن را سوره سوره کرده باشند. از ابتدا که قرآن نازل شد، به صورت سوره نازل شد 🌸اهمیت مسائل مربوط به ‏آیه اول مخصوصاً با تعبیر «سورَةٌ انْزَلْناها» و بعد هم با کلمه «فَرَضْناها» این مطلب را می‌فهماند که مربوط به مسائلی بسیار جدی است؛ 🌺 یعنی درست در جهت عکس آنچه بشر امروز فکر می‌کند که در جهت کردن و کردن و ناچیز شمردن جنسی حرکت می‌کند و به غلط اسمش را می‌گذارد و به اصطلاح در جهت «آزادی جنسی» گام برمی‏ دارد، 🌸قرآن برعکس، آنچه تحت عنوان عفاف مطرح می‌کند و آنچه تحت عنوان بی‏ عفتی بیان می‌کند و آنچه تحت عنوان لکه ‏دار کردن که عفیفه ‏اند و به دروغ متهم می‌شوند بیان می‌کند و 🌺آنچه در باب به ازدواج بیان می‌کند و بالأخره هرچه در باب مسائل مربوط به گفته است، می‌خواهد بگوید 🌸 اینها مسائل بسیار بسیار جدی و «فرض» است و نمی‌شود اینها را کوچک شمرد 🌺و یکی از دنیای امروز تحقیر کردن اصول و تقوای در امور جنسی است، که درباره اینها بحث می‌کنیم. 🌸«سورَةٌ انْزَلْناها» سوره ‏ای است که فرود آورده‌ایم و رعایت مقررات این سوره را فرض و حتم کرده‌ایم، یعنی می‌شماریم، کوچک" نمی شماریم ( ادامه دارد 👆 ) 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
👆۰۰ 🌍اوقات شرعی به افق تهران 28 آبان ماه 99🌍 🌞اذان صبح:05:17 🌝اذان ظهر:11:50 🌖اذان مغرب: 17:15 ☀️طلوع آفتاب:06:44 🌑غروب آفتاب:16:55 🌓نیمه شب شرعی:23:06
🌺 چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه 🌼اى زنده ، اى پاينده 🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم 🌼این ذکر موجب عزت دائمی میشود ۴شنبہ ✍هرڪس این نماز را روز 4 شنبه بخواند خداوند توبه او را از هر گناهے باشد مے‌پذیرد 4 رکعتست درهر رکعت بعد از حمد 1 توحید و1 قدر 📚مفاتیح الجنان ღـگشا⬆
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ⚠️ غیبت خیلی تاریک می‎کند 🌷 مرحوم حاج اسماعیل دولابی: 🔸 دو نوع غیبت داریم که هر دو گناه است؛ یکی اینکه حواس و دلت با امامان نیست و حاضر نیستی، دیگری اینکه پشت سر مؤمنی حرف بیهوده‎ای می‎زنی که او راضی نیست. 🔸 غیبت آتشی است که همه جا را به آتش می‎کشد. غیبت باعث دوری از همه و به خصوص از خدا می‎شود. 🔸غیبت خیلی تاریک می‎کند و راه باطل را به روی غیبت کننده باز می‎کند. کسی که غیبت نکند، راه امیرالمؤمنین علیه السّلام به روی او باز می‎شود. 🌸 حضرت ادریس علیه السّلام فرمود: اگر کسی در بدو ورود به مجلسی بگوید بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، در آن مجلس غیبت نمی‎شود؛ خدا از این ذکر، ملکی می‎آفریند که اگر کسی بخواهد غیبت کند، او را منصرف می‎کند. 📚 مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
هر رنگ فلفل1خاصیت👇 فلفل سیاه👈 ضدبلغم،ضدبرونشیت وادرارآور فلفل قرمز👈 مفیدبرای کمردرد،دیابت وتقویت لثه‌ها فلفل سبز👈 حافظ جوانی کاهنده کلسترول وضدپیری پوست
در امان ماندن از ویروس کرونا برای هر کس که دوستش دارید بفرستید 💠 دستورالعمل‌هایی برای رفع بلایا 💎 ۱- برای رفع بلایا و هنگام شیوع بیماری‌ها و به‌خصوص امراض واگیردار هر روز بعد از نماز صبح آیات زیر را با وضو بخوانید: بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرَّحیمِ ☀️ قل لَّن یُصِیبَنَا إِلّا مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. ☀️ وإِن یَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلّا هُوَ وَإِن یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ☀️ ومَا مِن دَابَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلّا عَلَى اللهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ☀️ وکَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ. ☀️ ما یَفْتَحِ اللهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. ☀️ قلْ أَفَرَاَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ. ☀️ حسْبِیَ اللهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ. 🦋مفاتیح الجنان
🔅 : 🔸 لا تَستَکثِرُوا کَثیرَ الخَیرِ، وَ لا تَستَقِلّوا قَلیلَ الذُّنوبِ، فَاِنَّ قَلیلَ الذُّنُوبِ یَجتَمِعُ حَتّی یَکُونَ کَثیرًا؛ 🔹 کار نیک بسیار را زیاد مشمارید، و گناهان کم را هم اندک به حساب نیاورید؛ چرا که گناهان اندک جمع می شوند، تا آن که گناه بزرگ و بسیار می گردند. 📚 الامالی، ص۱۵۷ ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 🔅 : 🔸 أَوَّلُ عِبادَةِ اللّهِ مَعرِفَتُهُ . 🔹« نخستين گام در خداپرستى، شناخت اوست ..» . التوحيد : ص ٣٤ ح ٢ ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 🔅 : 🔸 من أطاعَ هَواهُ أعطى عَدُوَّهُ مُناهُ. 🔹 آن كه از هوسش پيروى كند ، آرزوى دشمنش را برآورد. 📚 اعلام الدین، ص۹۰۳ ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 🔅 : 🔸 «مَن جَمَعَ لَكَ وُدَّهُ و رَأيَهُ فَاجمَع لَهُ طاعَتَكَ .» 🔹 «هر كه تمامت دوستى خود را براى تو فراهم آورْد ، تو نيز تمامت توانایی خود را برايش فرآهم آور .» 📚 تحف العقول ، ص ۴۸۳
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هفتم ✍ بخش دوم 🌸دکتر منو معاینه کرد و با شک به من نگاه کرد و گفت : تو خودت به چیزی شک نداری ؟ گفتم: گفتم مثلا به چی؟؟ پرسید حامله نیستی ؟ گفتم : نه آقای دکتر من قرص می خورم …گفت هر شب می خوری ؟ گفتم بله ….. بازم شکم منو معاینه کرد و رفت و نشست و یک آزمایش نوشت و گفت شما بلند نشین میگم بیان همین جا ازتون خون بگیرن این طوری خیالمون راحت تره …. 🌸عمه پرسید چیزی شده آقای دکتر ؟ گفت : نه خبر خوبیه فکر می کنم ایشون نزدیک چهار ماهه بارداره بچه داره تکون می خوره … تعجب می کنم چطور نفهمیدید …… منو عمه شوکه شدیم گفتم ولی آقای دکتر من قرص می خورم چطور ممکنه ؟… .گفت پیش میاد ، شاید یک وقت پس و پیش خوردین یا …. به هر حال شما حامله اید من یقین دارم چیز دیگه ای نیست ، فکر نمی کنم ….. حالا آزمایش نشون میده اگر نباشین باید برین بیمارستان …… 🌸ایرج بیرون بود و عمه بالای سرم ….نمی دونستم الان چیکار کنم خوشحال باشم یا ناراحت … یک بچه بطور ناگهانی اومد تو زندگی من در حالیکه اصلا آمادگی نداشتم و حتی فکرشو هم نمی کردم ….ولی می دونستم ایرج خیلی خوشحال میشه ….آهسته دستمو گذاشتم روی شکمم و تازه متوجه شدم که کاملا برجسته شده و خودم بچه رو احساس کردم … دلم لرزید ای خدا یعنی این واقعا یک بچه اس که توی شکم منه …. بچه ی منه؟؟ 🌸عمه که از خوشحالی رفت ایرج رو خبر کنه….. یک حسی خیلی عجیب ، یک شوق لذت بخش تو دلم افتاد و فکر کردم هیچ چیز و هیچ کس مهم تر از این کوچولو نیست… این کوچولو که مال منه از خونِ منه …. ایرج و عمه از راه رسیدن ……مرد گنده مثل بچه ها گریه می کرد بدون ملاحظه منو بغل کرد و بوسید …. و گفت : رویا باورم نمیشه … یعنی امکان داره؟ اشتباه نکرده باشه؟ …آزمایش بدیم … 🌸گفتم منتظر جوابش هستیم ؟ هنوز معلوم نیست صبر کن ….. ایرج و عمه داشتن تلاش می کردن که منو راضی کنن ، ایرج می گفت به خدا خودم مراقبش هستم …. گفتم عزیزم اگر قهر بودی چی میشه ؟ گفت نه دیگه چشم قول میدم دیگه هیچ وقت قهر نمی کنم اصلا غلط کردم ، لطفا خوشحال باش ….. عمه گفت : نگران نباش براش پرستار می گیریم اصلا به عروس مرضیه میگیم بیاد و بهت کمک کنه …… ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
⬆️ ⭕️ وظیفه کسی که چند سال مرجع تقلید نداشته چیست؟ ☑️سوال حکم کسی که حق الناس بر گردنش هست چیست؟ ــــــــــــــــــــــ ✅پاسخ اگر صاحبان آنها را می شناسید باید مال یا بدهی خود را به آنها اداء کنید و اگر نمی شناسید یا دسترسی ندارید با اجازه مرجع تقلید تان یا نماینده ایشان، از طرف صاحبش صدقه بدهید. ⬅️ ❃به مابپیوندید☝️
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هفتم✍ بخش سوم 🌸من اونا رو نگاه می کردم هر دو اونقدر خوشحال بودن که احتیاجی به رضایت من نداشتن … بالاخره جواب آزمایش اومد ….دکتر اونو نگاه کرد و به ایرج گفت: شما بابا شدی !!!! تبریک میگم ولی حتما باید برای چک کردن برین پیش دکتر زنان ….. 🌸ایرج و عمه داشتن از خوشحالی بالا و پایین می پریدن ولی من سعی کردم خودم رو کنترل کنم نمی خواستم به این زودی ایرج رو ببخشم ….. وقتی تو ماشین نشستیم عمه گفت : خیلی خوشحالم عمه جون نگران هیچی نباش اخمتو باز کن … حالا وقت خوشحالیه خدا رو شکر کن عمه جون ، خودم کمکت می کنم …(رو کرد به ایرج )خوب امروز سر چی بحث می کردین که گفتی تو اذیتش کردی؟ …….. من جواب دادم سر بچه دیدم خیلی دلش می خواد ، کارای خوبی هم کرده من یک دفعه یک چهار ماهه براش آوردم …. 🌸ایرج ذوق زده گفت : تو رو خدا چهار ماهشه … الهی من فدات بشم ….. گفتم ولی ایرج جان مامانش همون زن خطا کار بی ملاحظه اس یادته …. عمه گفت کی اینو گفته ایرج ؟باور نمی کنم آره ایرج تو گفتی ؟ … اون که نمی تونست جلوی خندشو بگیره گفت : شوخی می کنه من هرگز اینو نگفتم و نخواهم گفت …………… 🌸وقتی رسیدیم عمو منتطر بود اون دیده بود که ما رفتیم دکتر نگران شده بود عمه خودشو از ماشین انداخت بیرون و دوید و مژده رو به اون داد …… شاید بگم تا اون روز من عمو رو به این خوشحالی ندیده بودم چیزی نمونده بود که برقصه و ایرج اولین کاری که کرد به حمیرا زنگ زد ….. اون که خیلی دل تنگ ما بود از خوشحالی گریه می کرد شادی اونا رو می دیدم و از اینکه باعث این شادی شدم رضایت خاطری بهم دست داد ….. 🌸ایرج زود برای من آبمیوه گرفت و لوسم می کرد حتی عمو هم زیادی از حد بهم محبت می کرد…….. که تورج از راه رسید ایرج خودش اول از همه رفت جلو و گفت تورج خان عمو شدی … 🌸چنان این بچه خوشحال شد و اشک توی چشمش جمع شد که من پاکی وجودش رو احساس کردم ….. طفلک به من گفت رویا تو باعث شادی و روشنی این خونه شدی …… 🌸من به جای اینکه جواب محبت اونو بدم سرم رو پایین انداختم و اشک توی چشمم جمع شد …. فردا با عمه رفتم دکتر …و اونم گفت که چهار ماهت تموم شده و داری میری تو پنج ماه و تاریخ به دنیا اومدن بچه رو اواخرا اردیبهشت تعین کرد …. باور کردنی نبود ..خیلی زود بچه دار شده بودم ….. وقتی رسیدیم خونه دیدم ایرج یک کیک گذاشته و جشن گرفته و برای منم یک گردنبد خیلی زیبا خریده بود …. شب که تنها شدیم ….ایرج اومد حرفی بزنه .. گفتم: صبر کن اول من یک کم باید با شما صحبت کنم لطفا گوش کن …. 🌸گفت: بگو عزیزم گوشم با توست ……نشستم روی تخت گفتم :ایرج جان تو این بار سومت بود که این تهمت رو به من می زدی و به خلوص من شک می کردی …ولی خواهشا دفعه ی آخر باشه لطفا……. بار اول گفتم حق با توس من اشتباه کردم …. بار دوم گفتم سوءتفاهم شده بود گناهی نداری ، این بار هیچ دلیلی براش پیدا نمی کنم تو هم منو می شناسی و هم تورج رو چطور به خودت اجازه میدی که همچین حرفی بزنی … ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
✨قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي ✨وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا ﴿۲۰﴾ ✨بگو من تنها پروردگار خود را ✨مى‏ خوانم و كسى را با او ✨شريك نمى‏ گردانم (۲۰) 📚سوره مبارکه الجن ✍آیه ۲۰
🔹امیرالمومنین امام على ع 🔸شتاب درکاری پیش ازتوانایی 🔹یافتن برآن وسُستی ودرنگ 🔸بعدازبه دست آوردن فرصت 🔹نشانه نابخردی است 📚حکمت363
📚داســــتان کــــوتاه📚 ⚡️چهار برادر⚡️ چهار برادر خانه شان را به قصد تحصیل ترک کردند و آدم های موفقی شدند. چند سال بعد، بعد از میهمانی شامی که با هم داشتند در مورد هدایایی برای مادر پیرشان که دور از آنها در شهر دیگری زندگی می کرد، صحبت میکردند. اولی گفت : من خانه بزرگی برای مادرم ساختم. دومی گفت : من یک سالن سینمای یکصد هزار دلاری در خانه ساختم. سومی گفت : من ماشین مرسدس با راننده تهیه کردم که مادرم به سفر بره. چهارمی گفت : همه تون میدونید که مادر چه قدر خواندن کتاب مقدس را دوست داشت و می دونین که دیگر هیچ وقت نمی تونه بخونه، چون چشمهاش خوب نمیبینه. من راهبی رو دیدم که به من گفت یه طوطی هست که می تونه تمام کتاب مقدس رو از حفظ بخونه. این طوطی با کمک بیست راهب و در طول دوازده سال اینو یاد گرفته. من تعهد کردم برای این طوطی به مدت بیست سال، هر سال صدهزار دلار به کلیسا بپردازم. مادر فقط باید اسم فصل ها و آیه ها رو بگه و طوطی از حفظ براش می خونه. برادران دیگر تحت تاثیر سخنان برادر چهارم قرار گرفتند... پس از تعطیلات، مادر یادداشت تشکری فرستاد. اون نوشت: میلتون(اولی) عزیز، خانه ای که برایم ساختی خیلی بزرگه... من فقط تو یک اتاق زندگی می کنم ولی مجبورم تمام خانه رو تمیز کنم. به هر حال ممنونم. مایک (دومی) عزیز، تو برای من یک سینمای گرانقیمت با صدای دالبی ساختی که گنجایش 50 نفر رو دارد. ولی من همه دوستانمو از دست داده ام، همچنین شنواییم رو از دست دادم و تقریبا ناشنوام. هیچ وقت از آن استفاده نمیکنم، ولی از این کارت ممنون هستم. ماروین (سومی) عزیز، من خیلی پیرم که به سفر بروم. پس هیچ وقت از مرسدس استفاده نمی کنم. خیلی تند میره اما فکرت خوب بود ممنون هستم. ملوین (چهارمی) عزیزترینم، تو تنها پسری هستی که با فکر کوچیکت و با هدیه ات منو خوشحال کردی. جوجه ی خیلی خوشمزه ای بود! و من هیچ وقت مزه آن را فراموش نخواهم کرد.! 〰〰〰〰➰〰〰〰〰 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🍃🍂🌺🍂 🍂🌺🍂 🌺 یکی از صالحان دعا می‌کرد : « پروردگارا ، در روزی ام برکت ده » کسی پرسید : چرا نمی‌گویی روزی ام ده ؟ گفت : روزی را خداوند برای همگان ضمانت کرده است . اما من برکت را در رزق طلب می‌کنم . چیزی است که خدا به هر کس بخواهد می‌دهد ( نه به همگان ) . اگر در مال بیاید ، زیادش می‌کند . اگر در فرزند بیاید ، صالحش می‌کند . اگر در جسم بیاید ، قوی و سالمش می‌کند . و اگر در قلب بیاید ، خوشبختش می‌کند . 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺
ﭘﺴﺮﯼ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ شام ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍنی ﺑﺮﺩ .. ﭘﺪﺭ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺩ ﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺮرﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ.. ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺍﺭﻥ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ، ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩ و در عوض غذا را به دهان پدر میگذاشت.. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻏﺬﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﺮﺩ، ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﺯﺩ ﻭ ﻋﯿﻨﮏﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ .. ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ!! ﭘﺴﺮ ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﺭب ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺷﺪ . ﺩﺭ این هنگام ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ ﺣﺎﺿﺮﯾﻦ بلند شد و ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ؛ . ﭘﺴﺮ.. ﺁﯾﺎ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑني ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ؟! . ﭘﺴﺮ ﭘﺎﺳﺦ داﺩ؛ خیر ﺟﻨﺎﺏ . ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ . ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﮔﻔﺖ : ﺑﻠﻪ، ﭘﺴﺮم. ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ . ﺩﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﭘﺴﺮﺍﻥ.. ﻭ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺪﺭﺍﻥ.. و ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ.. کاش سوره ای به نام "پدر" بود که این گونه آغاز میشد: قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد و قسم بر چشمان همیشه نگرانت... • قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند و قسم بر غربتت، وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست.... (زنده باد همه ی پدران در قید حیات و شاد باد روح تمامی پدران از دنیا رفته) 🔰🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
‌❌♨️ شرط عجیب پیرزن برای اجاره خانه اش به سه پسر دانشجوی جوان ! سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم همخونه بشیم. خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا . می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!! گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم که خیلی عالی بود . فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید. واقعا عجب شرطی هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود. پس از کمی مشورت قبول کردیم. پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید. خلاصه وسایل خو مونو بردیم توی خونه ی پیرزن.شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم. هممون خندیدیم. شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم. برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید. به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم. شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد. واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی. کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت برامون جالب بود. بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند. واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم. تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد. نماز خون شده بودم اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت.هرسه تامون تغییر کرده بودیم.بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم. تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم. چقدر عالی بود. بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود. خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی🌷 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
زبانت معمـار است ... وحرفهایت، خشت خام ... مبادا کج بچینی! دیوارسخن، ! که فــرو خواهــد ریخــت ، بنـای "شخصیتت....
🍊 پرتقال بهترین واکسن ، آنتی بیوتیک و درمان برای انواع بیماری هاست . 🍊پرتقال را با پوست ، آبگیری کنید ؛ بیشتر خواصّ پرتقال ، در پوست آن ذخیره شده است . سپس به همان مقدار ، آب جوش داغ به آن اضافه و میل کنید ، نیم ساعت دراز بکشید تا کاملاً جذب بدن شود . این را اگر به آدم تب دار بدهید از جا بلند می شود . 🌺 🍊 : تا پرتقال هست ، این دستور را انجام دهید ( سه روز مانده به ایّام عادت ماهیانه تا دو روز بعد از شروع آن ، یعنی جمعاً پنج روز ، یک زرده ی تخم مرغ خام را در نصف لیوان آب پرتقال طبیعی - یا آب لیموشیرین - به اضافه ی کمی شکر ، مخلوط و میل کنید ) یک عمر ، سالم ، با یائسگی به موقع و به دور از عوارض سخت ( همچون گرگرفتگی ) زندگی خواهید کرد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این شب زیبا✨ من دعایتان میکنم به خیر نگاهتان میکنم به پاکی یادتان میکنم به خوبی✨ هر جا هستید بهترین‌ها رو برایتان آرزو دارم✨ قلـبــتـون پـر از عشق خــــداوند مهربان✨ ⭐️شبـ🌙ـتون منور به نور الهی⭐️