"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا فَما جَزاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كاذِبِينَ «74»
(مأموران يوسف) گفتند: پس اگر دروغ گفته باشيد، كيفرش چيست؟
جلد 4 - صفحه 255
نکته ها
به نظر مىرسد طراّح اين سؤال حضرت يوسف است، چون مىداند برادران طبق مقررات و قانون منطقه كنعان ونظر حضرت يعقوب اظهار نظر خواهند كرد.
پیام ها
1- وجدان مجرم را براى تعيين كيفرش، به قضاوت بخوانيد. فَما جَزاؤُهُ ..."
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷۴__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ «75»
گفتند: كيفرش چنين است كه هر كس پيمانه در بارش پيدا شود، خود او جزاى سرقت است (كه به عنوان گروگان يا برده در اختيار صاحب پيمانه قرار گيرد) ما (در منطقه كنعان) ظالم (سارق) را اينگونه كيفر مىدهيم.
پیام ها
1- مجازات سرقت در ميان بعضى اقوام گذشته، بردگى سارق بوده است. «فَهُوَ جَزاؤُهُ» به گفته تفسير مجمعالبيان، مجازات سرقت، بردگى به مدّت يك سال بوده است.
2- در قانون استثنا و تبعيض وجود ندارد، هركس سارق بود برده خواهد شد.
«مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ»
3- با تفهيم جرم و بيان قانون و عقوبت آن، اعتراض متّهم را به حداقل كاهش دهيد. جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ ...*
4- دلايل بايد به گونهاى باشد كه متهم نيز خود به راحتى اتهام را بپذيرد. مَنْ وُجِدَ ...*
5- وجود يك خلافكار در جمعى، دليل بر خلافكار بودن همه نيست. «مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ»*
6- كيفر خلافكار در كشور بيگانه مىتواند طبق قانون خود او باشد، نه كشور
جلد 4 - صفحه 256
ميزبان. «كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ»
7- سرقت، نمونهى بارز ستمكارى است. ( «ظالم» بجاى «سارق») «نَجْزِي الظَّالِمِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷۵__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخِيهِ كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ «76»
پس (از پذيرش كيفر، ماموران شروع به بازرسى كرده و) قبل از بارِ برادرش، به (بازرسى) بار ساير برادران پرداخت، سپس پيمانه را از بار برادرش بيرون آورد.
ما اينگونه براى يوسف تدبير كرديم، زيرا طبق قانون شاه مصر، يوسف نمىتوانست برادرش را بازداشت كند، مگر آنكه خدا بخواهد (كه كيفر سارق در كنعان را مقدّمه بازداشت اين برادر قرار مىدهد.) ما هر كس را كه بخواهيم (و لايق باشد) درجاتى بالا مىبريم و برتر از هر صاحب دانشى، دانشورى است.
نکته ها
«كَيْدَ» همه جا به معنى مذموم بكار نرفته است، «كَيْدَ» به معنى طرح و نقشه نيز استعمال شده است. «كِدْنا»
در موقع بازرسى، بنيامين چون از طرح و نقشه با خبر بود، آسوده خاطر بود، لذا در سراسر اين ماجرا هيچ اعتراضى از او نقل نشده است و براى اينكه طرح مخفى بماند و موجب سوءظن نشود، بازرسى را از بار ديگران شروع كردند تا نوبت به بنيامين رسيد و چون در بار او پيدا شد، طبق قرار قبلى بايد او در مصر مىماند. اين طرح و نقشه الهى بود، چون يوسف با قوانين جارى مصر نمىتوانست سارق را به عنوان گروگان نگهدارد.
پیام ها
1- مأمورين اطلاعاتى بايد به نوعى عمل كنند كه موجب شك و ظن به آنها نشود.
«فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ» (در بازرسى، اوّل به سراغ بار بنيامين نرفتند، بلكه از ديگر
جلد 4 - صفحه 257
برادران ديگر شروع نمودند.)
2- عملكرد كاركنان به عهده مسئولان گذاشته مىشود. «فَبَدَأَ» (به حسب ظاهر يوسف شخصاً بازرسى نكرده، ولى قرآن مىفرمايد: او بازرسى را آغاز كرد.)
3- بازرسى اموال متّهمان از سوى حاكم، مجاز است. «فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ»
4- فكر و ابتكار و چارهجويى، از امدادهاى غيبى است. «كِدْنا»
5- طرحهاى يوسف، الهامات الهى بود. «كِدْنا لِيُوسُفَ»
6- حضور بنيامين نزد يوسف، به سود يوسف بود. «كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ»
7- احترام ومراعات قوانين، حتّى در نظامهاى غير الهى لازم است. «ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ»
8- سردمداران نيز بايستى به قانون وفادار و از آن تخلّف نكنند. (يوسف به قانون مصر پايبند بود، لذا برادر را نگهداشت) «لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ»
9- مقامهاى معنوى، درجات وسلسله مراتب دارد. نَرْفَعُ دَرَجاتٍ ...
10- علم و آگاهى، مايهى برترى است. نَرْفَعُ دَرَجاتٍ ... وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ
11- دانش بشرى محدود است. «فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷۶__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ «77»
(برادران) گفتند: اگر او سرقت كند (جاى تعجب نيست، زيرا) پيش از اين نيز برادر او دزدى كرده بود. يوسف (اين تهمت را) در دل خود پنهان داشت و (با آنكه ناراحت شده بود) به روى آنان نياورد. (ولى) گفت: موقعيّت شما بدتر (از او) ست و خداوند به آنچه توصيف مىكنيد داناتر است.
پیام ها
1- متّهم، يا انكار مىكند و مىگويد: من دزد نيستم؛ «ما كُنَّا سارِقِينَ» يا كار خود را توجيه مىكند و مىگويد: دزد بسيار است. «فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ»
جلد 4 - صفحه 258
2- حسود، حتّى بعد از دهها سال ضربه مىزند. «فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ»
3- اخلاق برادر، در برادر اثر مىگذارد. «أَخٌ لَهُ» (اخلاق مادر، در فرزند اثر دارد.
بنيامين و يوسف از يك مادر بودند)
4- آنجا كه صفا نيست، اتّهام افراد زود پذيرفته مىشود. إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ ... (بيرون آمدن پيمانه از بار او، دليل بر سرقت نيست، ولى برادران چون علاقهاى به بنيامين نداشتند، كلمه سرقت را بكار گرفته و مسئله را مسلّم پنداشتند.)
5- آنجا كه صفا نيست، خلاف جزيى را كلى قلمداد مىكنند. ( «يَسْرِقْ» بجاى «سرق» يعنى او هميشه اينكاره بوده است.)
6- براى رسيدن به هدف بايد نيشهايى را تحمل كرد. «سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ»
7- گاهى براى حفظ آبروى خود، به ديگران تهمت مىزنند. «سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ»
8- جوانمردى و سعهصدر، رمز رهبرى است. «فَأَسَرَّها يُوسُفُ»
9- رازها را فداى احساسات نكنيم. (يوسف از برادران نسبت دزدى مىشنيد، ولى به خاطر مصلحت وحفظ رازش چيزى نگفت) «فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ»
10- افشاگرى هميشه ارزش نيست. «وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ»
11- حسد در حقّ برادر، دروغگويى و اتّهام بى مورد از جمله دلايل يوسف براى گفتنِ «شَرٌّ مَكاناً» به برادران بود.
12- برادران يوسف، بر فرضِ سرقت پيمانه از سوى بنيامين، از او بدتر بودند، چون آنان برادر خود را دزديده بودند. «أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷۷__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبِيراً فَخُذْ أَحَدَنا مَكانَهُ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ «78»
(برادران) گفتند: اى عزيز! همانا براى او پدرى است پير و سالخورده، پس يكى از ما را به جاى او بگير (و او را رها كن)، همانا ترا از نيكوكاران مىبينيم.
جلد 4 - صفحه 259
نکته ها
وقتى برادران يوسف ديدند نگاهداشتن بنيامين قطعى شد، با توجّه به تعهّدى كه به پدر سپرده بودند و سابقهاى كه درباره يوسف نزد پدر داشتند، و احساس كردند برگشتن بدون بنيامين بسيار تلخ است، تقاضاى خود را با روانشناسى خاصى مطرح نمودند وشروع به التماس كردند و با بيانهاى عاطفى و محرك همچون، تو عزيز و قدرتمندى، تو از نيكوكارانى، او پدرى پير و سالخورده دارد، هر كدام از ما را خواستى به جاى او بگير، درصدد جلب بخشش او بر آمدند.
پیام ها
1- مقدرات الهى، هر سنگدل و ستمگرى را روزى به خاك مذلّت مىنشاند.
آهنگ التماس در جمله؛ يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ ....
2- تقوا پيشگانى كه هواپرستان آنها را خوار كنند خداوند آنان را عزّت خواهد بخشيد. «يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ»*
3- يوسف حتّى در زمان اقتدارش، نيكوكارى در رفتار و منش او نمايان بود.
«نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»
4- فراز و نشيب و حالات مختلف روزگار، سختى و آسانى، ضعف و قدرت، تغييرى در احوال محسنان ايجاد نمىكند. (يوسف در همه جا و همهى شرايط، نيكوكار توصيف شد) «إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷۸__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As