#مبعث
#توسل
#تاریخ
🔺️توسل به رسول خدا (ص) پيش از خلقت او:
در تفسير آيه شريفه:
💠«وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ #يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ» بقره ۸۹
💠يعنى: «و هنگامى كه از جانب خدا كتابى به سويشان آمد كه تصديق كننده كتاب آنان است و آنها خود پيش از اين- به نام آورنده آن- بر كفار #پيروزى_میجستند حال كه همان شناساى ايشان به سويشان آمده به آن كافر شدند. پس لعنت خدا بر كافران باد.»
🔺️ محدثان و مفسران در تفسير اين آيه روايت كردهاند كه:
«يهود مدينه و خيبر پيش از #بعثت هرگاه با همسايگان عرب و مشرك خود از قبيله اوس و خزرج و غير ايشان میجنگيدند،
به نام #رسول_خدا (ص) كه در تورات يافته بودند بر آنان #پيروزى میجستند و پيروز میشدند و عليه كفار دعا میكردند و میگفتند:
🔸️ «پروردگارا! به حق نبى امّى از تو میخواهيم كه ما را بر آنها پيروز گردانى.»
يا میگفتند:
🔸️ «پروردگارا! به اسم نبيّت ما را بر آنهاپيروز بگردان ...».
❌ولى هنگامى كه كتاب قرآن كريم که تصديق كننده تورات و انجيل است به سویشان آمد
به همان كسى كه به خوبى او را میشناختند، يعنى
محمد (ص) كافر شدند؛ زيرا او از بنیاسرائيل نبود. !!!!
📚بازشناسى دومكتب ،
ترجمه معالم المدرستين،
ج1، ص: 51
نویسنده بزرگوار #علامه_عسکری
✅کانال #پندنامه
@taghriraterozaneh
http://eitaa.com/joinchat/2054750225Cbba925a3ed
⚫️ برکت وجود علامه عسکری از عنایت باب الحوائج امام #موسی_کاظم علیه السلام
💠 ماجرای بیماری علامه عسکری در کودکی
🔺حضرت علامه می فرمودند: در ایامی که در سامرا بودم به مرض حصبه مبتلا شدم و هرچه در آنجا معالجه نمودم مفید واقع نشد مادرم با برادرانم مرا از سامرّه به کاظمین برای معالجه آوردند و در آنجا نزدیک صحن مطهر یک اتاق در مسافرخانه تهیه و در آنجا به معالجه من پرداختند.
🔺این معالجات مؤثر واقع نشد و من بیهوش افتاده بودم. وقتی از معالجه اطبای کاظمین مایوس شدند یک روز به بغداد رفته و یک طبیب را برای من به کاظمین آوردند.
⛔️ همین که نزدیک بستر من آمد و می خواست مشغول معاینه شود من در اتاق #احساس_سنگینی کردم و بی اختیار چشمم را باز کردم دیدم خوکی بر سر من آمده است.
بی اختیار آب دهان خود را به صورتش پرتاب کردم.
🔺گفت چه می کنی چه میکنی من دکترم من دکترم!
نسخه ای را تهیه کرد که ابدا مؤثر واقع نشد و من 👈🏻 لحظات آخر عمرم را سپری می کردم.
🔺تا اینکه دیدم حضرت عزرائیل وارد شد.با لباس سفید و بسیار زیبا و خوش رو و خوش منظره و خوش قیافه پس از آن #پنج_تن علیهم السلام حضرت رسول اکرم و حضرت امیر المومنین و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهم السلام به ترتیب وارد شدند. و همه نشستند و به من تسکین دادند و من مشغول صحبت کردن با آنها شدم وآنها نیز مشغول گفتگو با هم بودند.
🔆 در این حال که من به صورت ظاهرا بیهوش افتاده بودم دیدم #مادرم پریشان شده و از پله های مسافرخانه بالای بام بالا رفته و رو به گنبد حضرت #موسی_بن_جعفر کرده و عرض کرد: یا موسی بن جعفر من به خاطر شما بچه ام را اینجا آوردم شما راضی هستید بچه ام را اینجا دفن کنند ومن تنها برگردم؟😭
حاشا و کلا (البته این مناظر را ایشان با چشم دل و ملکوتی می دیدند نه با چشم سر آنها به هم بسته وبدن افتاده وعازم ارتحال است.)
👈🏻همین که مادرم با حضرت موسی بن جعفر مشغول تکلم بود دیدم آن حضرت به اتاق ما تشریف آوردند. و به #رسول_خدا عرض کردند: خواهش میکنم تقاضای مادر این سید را بپذیرید.
🌺حضرت رسول الله رو کردند به جناب عزرائیل و فرمودند برو تا زمانی که خداوند مقرر فرماید.خداوند به واسطه #توسل_مادرش عمر او را تمدید کرده است ما هم می رویم ان شاءالله برای موقع دیگر.
💢 مادرم از پله ها پایین آمد و من نشستم و آنقدر از دست مادرم عصبانی بودم که حد نداشت و به مادرم گفتم: چرا این کار را کردی❗️
من داشتم با پیامبر امیرالمومنین و حضرت فاطمه و حسنین علیهم السلام می رفتم و تو آمدی جلوی ما را گرفتی نگذاشتی حرکت کنیم.
📘منبع:کتاب معاد شناسی علامه طهرانی ره ج 1
@Allameaskari