❤️ بخشی از رمان پریدخت
بسم المعطّرٌ الحبیب
تصدقت گردم،
دردت به جانم،
من که مُردم و زنده شدم تا کاغذتان برسد، این فراقِ لاکردار هم مصیبتی شده، زن جماعت را کارِ خانه و طبخ و رُفت و روب و وردار و بگذار نکُشد، همین بیهمدمی و فراق میکُشد.
مرقوم فرموده بودید به حبس گرفتار بودید، در دلمان انار پاره شد.
پریدُخت تو را بمیرد که مَردش اسیر امنیهچیها بوده و او بیخبر، در اتاق شانهٔ نقره به زلف میکشیده!
حیّ لایموت به سر شاهد است که حال و احوال دل ما هم کم از غرفهٔ حبس شما نبوده است.
اوضاع مملکت خوب نیست؛
کوچه به کوچه مشروطهچی چنان نارنجهایی چروک و از شاخه جدا بر اشجار و الوار در شهر آویزانند و جواب آزادیخواهی، داغ و درفش است و تبعید و چوب و فلک!
دلمان این روزها به همین شیشهٔ عطری خوش است که از فرنگ مرسول داشتهاید و شب به شب بر گیس میمالیم!
سَیّدمحمودجان،
مادیان یاغی و طغیانگری شدهام که نه شلاق و توپ و تشر آقاجانمان راممان میکند و نه قند و نوازش بیگمباجی.
عرق همه را درآوردهام و رکاب نمیدهم، بماند که عرق خودم هم درآمده.
میدانید سَیّدجان،
زن جماعت بلوغاتی که شد، دلش باید به یک جا قُرص باشد، صاحب داشته باشد.
دلِ بیصاحاب، زود نخکش میشود،
چروک میشود،
بوی نا میگیرد،
بید میزند.
دلْ ابریشم است.
نه دست و دلم به دارچیننویسی روی حلوا و شُلهزرد میرود، نه شوق وَسمه و سرخاب و سفیدآب داریم.
دیروزِ روز بیگمباجی، ابروهایمان را گفت پاچهٔ بُز.
حق هم دارد، وقتی آن که باید باشد و نیست، چه فرق دارد، پاچهٔ بُز بالای چشممان باشد یا دُم موش و قیطانِ زر.
به قول آقاجانمان، دیده را فایده آن است که دلبر بیند.
شما که نیستید و خمرهٔ سکنجبین قزوینی که باب میلتان بود بماند در زیرزمین مطبخ و زهرماری نشود کار خداست.
چلّهها بر او گذشته،
بر دل ما نیز.
عمرم روی عمرتان آقا سَیّد،
به جدّتان که قصد جسارت و غُر زدن ندارم، ولی به واللّه بس است،
به گمانم آنقدری در فالکوتهٔ طب پاریس طبابت آموختهاید که به علاج بیماری فراق حاذق شده باشید، بس کنید.
به یزد مراجعت فرمایید و به داد دل ما برسید،
تیمارش کنید و بعد دوباره برگردید.
دلخوشکُنکِ ما همین مراسلات بود که مدّتی تأخیر افتاد و شیشهٔ عطری که رو به اتمام است.
زن را که میگویند ناقصالعقل است،
درست هم هست؛
عقل داشتیم که پیرهنتان را روی بالش نمیکشیدیم و گره از زلف واکنیم و بر آن بخُسبیم.
شما که مَردید،
شما که عقلتان اَتّم و اَکمل است،
شما که فرنگدیدهاید و درس طبابت خواندهاید،
مرسوله مرقوم دارید و بفرمایید این ضعیفهٔ ناقصالعقل چه کند؟
تصدّقت پریدُخت
بوسه به پیوست است.
این سطح
فهم و شعور و سیاست
عشق و محبت
تواضع و ادب
طنازی و زنانگی
کدبانویی و هنر
ادبیات و شعر
حدیث باوری و فقه دانی
واقعا که خیلی بیراهه رفته ایم
سلام روزتون بخیر
من از جمله خانوم هایی بودم که بعد از 15 سال زندگی خیلی برام سخت بود که شوهرم رو اینطور خطاب کنم و توی این چند روز خیلی با خودم کلنجار میرفتم
اما بالاخره امروز صبح با یک شیوه خاص این کار رو انجام دادم. و اون شیوه نوشتاری بود و البته نه به زبان فارسی بلکه به زبان انگلیسی نیازهای روزانه آشپزخانه رو نوشتم برای همسرم گذاشتم و بعد هم خودم رفتم خوابیدم
یعنی تا این حد برام سخت بود اما همسرم بعد از خوندن پیام وارد اتاق شد و با زبان انگلیسی جمله ای عاطفی گفت.
لطفا این پیام رو توی کانال بگذارید تا خانوم هایی که مشکلی شبیه به من رو داشتند استفاده کنند.
اجرتان با مولا علی علیه السلام
سلام،خدابه همتون اجربده بااین آرامشی که به دلامون هدیه دادین.وقتی توکانال خوندم ثواب غذای عیدغدیرورفتم مسجدمحلمون مطرح کردم،بهم گفتن نمیتونیم غذابدیم هزینش زیادمیشه،منم یه مقدارپول دادم گفتم توجشنتون استفاده کنین،ولی باخودم گفتم کاش میشدغذامیدادیم.رفتم خونه ی پدرم مطرح کردم باورتون نمیشه بین خواهراوبرادرام بااستقبال مواجه شد،قرارگذاشتیم هرکی هرچقدرمیتونه کمک کنه تاالان برا۶۰نفرتدارک گرفته شده.باورکنین ازوقتی طرحش ریخته شده،خبرای خوشه که میرسه،مشکلاتمون هم داره یکی یکی رفع میشه،الان ساعت یک نصف شبه ازذوق خبرخوشی که بهم دادن خوابم نبرد،گفتم اول به شماپیام بدم ازتون بخاطراین طرحهای ناب تشکرکنم.التماس دعا
تو لیست خرید برای همسرم نوشته بودم: یک و نیم کیلو سبزی خوردن.
همسرم آمد. بدوبدو خریدها را گذاشت خانه و رفت که به کارش برسد.
وسایل را که باز میکردم سبزیها را دیدم. یک و نیم کیلو نبود. از این بستههای کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمیداد. حسابی جا خوردم! چرا اینطوری گرفته خب؟! بعد با خودم حرف زدم که بیخیال کمتر میگذارم سر سفره.
سلفون رویش را که باز کردم بوی سبزی پلاسیده آمد.
بعله....
ترهها پلاسیده بود و آب زردش از سوراخ سلفون نایلون خرید را هم خیس کرده بود. در بهت و عصبانیت ماندم. از دست همسری که همه خریدهایش اینطوری است. به جای یک و نیم کیلو میرود سبزی سوپری میخرد و بوی پلاسیدگیاش را که نمیفهمد، از شکل سبزیها هم متوجه نمیشود!!
یک لحظه خواستم همان جا گوشی تلفن را بردارم زنگ بزنم به همسر که حالا وسط این کارها من از کجا بروم سبزی خوردن بخرم؟! و یک دعوای بزرگ راه بیاندازم...
بعد بیخیال شدم. توی ذهنم کمی جیغ و داد کردم و بعد همانطور که با خودم همه نمونههای خریدهای مشابه این را مرور میکردم، فکر کردم: شب که آمد یک تذکر درست و حسابی میدهم.
بعد به خودم گفتم: خوب شد زنگ نزدی! شب که آمد هم نرمتر صحبت کن.
رفتم سراغ بقیه کارها و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که اصلا اتفاق مهمی نیفتاده. ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش کنم. ارزش ندارد غرغر کنم. ارزش ندارد دربارهاش صحبت کنم...
حالا! مگر چه شده؟! یک خرید اشتباهی. همین.
دم غروب، همین منی که میخواست گوشی تلفن را بردارد و آسمان و زمین را به هم بریزد که چرا سبزی پلاسیده خریدی؟؟؟ آرام گفتم :
راستی، سبزیهاش پلاسیده بود. یادمون باشه از این به بعد خواستیم سبزی سوپری بخریم فقط تاریخ اون روز باشه...
تمام...
همسرم هم در ادامه گفت: آره عزیزم! میخواستم از سبزیفروشی بخرم، بعد گفتم تو امروز خیلی کار داری وخسته میشی، دیگه نخواد سبزی هم پاک کنی..!
آن شب سر سفره سبزی خوردن نگذاشتم و هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیفتاد.
مکث را تمرین کردم....
و ﺑﻪ همسرم عاشقانهتر نگاه میکردم و فهمیدم اگر اون موقع زنگ میزدم، امکان داشت روز قشنگم تبدیل بشه به یک هفته قهر.
ربطی نداره متاهلی یا مجرد، مکث را تمرین کن.
گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سختترش میکنیم...
گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش میکنیم...
گاهی خیلی چیزارو داریم، اما محو تماشای نداشتههامون میشیم...
گاهی حالمون خوبه، اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم...
گاهی میشه بخشید، اما با انتقام ادامهاش میدیم...
گاهی میشه ادامه داد، اما با اشتیاق انصراف میدیم...
گاهی باید انصراف داد، اما با حماقت ادامه میدیم...
و گاهی...
گاهی...
گاهی...
تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا نمیخوایم... بدونیم!
کاش بیشتر مراقب خودمون، تصمیماتمون و گاهی... گاهیهای زندگیمون باشیم...
سلام
من یکبار از تحولم توسط استاد #پناهیان اینجا گفتم
لطفا پیامم رو بزارید تا ببینند🙏
لطف خدا شاملم شد و با سخنرانی #راز_عبور_از_رنج های استاد پناهیان که اولین بارم بود پای منبر یک روحانی میشستم #متحول شدم
از یه دختری ک هیچی راجب دین و خدا نمیدونستم الان چادری و با تفکرات انقلابی شدم
استاد خیلی شرایطمون بخاطر اطرافیان و قضاوت ها مردم و حمله های شیطان سختته،خواهش میکنم دعامون کنید .
من همیشه برای شما که من رو نجات دادید دعا میکنم خدا خیرتون بده استاد🙏😭
سلام خدا قوت ببخشید من کتاب تنها مسیر او را رو خیلی ازش تعریف شنیدم خواستم کل کتابا رو سفارش بدم دیگ امام رضا نصیبم کرد اومدم مشهد و سه تاش رو خریدم و کتاب او را تقریبا بیشترش رو دیروز خوندم و دوست داشتم تو بیشتر صحن ها بخونم و یکمی دیگش مونده از وقتی که خوندم برای من این کتاب باعث شد یه ذره بیشتر به خودم ارزش بدم و اگه حجابم رو کامل میگیرم ترس از مسخره کردن کسی ندارم چون داستان جوری نوشته شده که میدونی هر چی بیشتر محجبه هستی بیشتر احساس غرور در برابر نامحرم داری خلاصه من از دیروز تا حالا هم حجابم بهتر شده هم سعی میکنم هر جا که نامحرم و میفهمم باعث میشه من ذهنم مشغول بشه نمیرم واقعا ممنونم ازتون
واقعا من که قانع نمیشدم که حجاب نداشتن و جلوه توجه کردن باعث چه چیزایی میشه کلا من خیلی سخت یه چیزی تو ذهنم میره ولی الان راحت تر پذیرفتم واقعا الهی شکر و یه چیز دیگهم که باعث میشه واقعا منطقی فکر کنم فقط یه چیز
اونم اینکه فکر کنید به نامحرم ازت خوشش اومد اصلا بهت نگاه کرد آخرش چی بهت میرسه مگه ؟؟؟و این قانع میکنه منو چون جز اینکه فکرم رو مشغول کنه هیچی به دست نمیارم که هیچ آرامش هم از دست میدم والا
نائب الزیاره شما در حرم امام رضا هستم
سلام. عید ولایت مبارک.
در رابطه با مبحث راحت طلبی سخنی داشتم.
من بچه م ۲۳ ماهشه، همیشه باید بغلم باشه حتی وقتی آشپزی میکنم، به همه هم میگفتم من دیگه بچه نمیخوام، این اولیش خیلی اذیتم کرده، ولی وقتی مباحث راحت طلبی رو خوندم، از ترس اینکه راحت طلب نشم و غرق راحتی های دنیا نشم، تصمیم گرفتم باردار بشم.
الانم خداروشکر باردارم.
از وقتی فهمیدم که باردارم صبرمو تحملمو بیشتر کردم. توو خونه فعال تر شدم.
هوای بچه و همسرمو بیشتر دارم، خلاصه ذهنمو آماده کردم برای مادر دوتا بچه بودن، و برای خستگی پایان ناپذیر مادر بودن.
دعا کنین فرزندانم جزو فرماندهان سپاه امام زمان علیه السلام باشن، بحق غدیر و آقا امیرالمومنین. ان شاءالله
(خلاصه زدم توو گوش راحت طلبی چون بچه م تازه از آب و گل در اومده به قولی.)
تجربه ها
سلام. عید ولایت مبارک. در رابطه با مبحث راحت طلبی سخنی داشتم. من بچه م ۲۳ ماهشه، همیشه باید بغلم باش
خوبه. این شد یه مبارزه با راحت طلبی خوب.👌
مبارزه با راحت طلبی فقط زمانی باعث رشد انسان میشه که واقعا ادم بخواد یه سختی اضافه بکشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارشی از کامران نجف زاده از امریکا که به دلایل نامعلومی از صداوسیما پخش نشد و توسط ایشان در اینترنت گذاشته شد.
لطفا پیام منم بذاريد داخل کانال
یک سلام گرم خدمت حاج آقا پناهيان عزیز
بنده در افغانستان زندگی میکنم و از ارادتمندان شما هستم
امشب وقتی دیدم شماهم وارد کانال شدید، به کانال پیوستم.
خواستم بگم شما اینجا هم کلی دوستدار دارید، ما همیشه ازطريق فضای مجازی از راهنمایی های شما سود میبریم.
بنده حتی بنرها و تبلیغات تنها مسیر را درگروه های مختلف به اشتراک میگذارم.
عمرتان دراز وپربرکت باد
یاعلی
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتفاقای قشنگی که سال ها قبل در خانواده های پر جمعیت می افتاد...
تنهامسیرآرامش
❤️ @IslamLifeStyles
سلام صبح به خیر🌺
حاج آقا باورتون میشه برای خانواده ما هنوز بسیاری از این اتفاقات میفته😍من خودم چهار تا فرزند دارم و دور و برمونم پره از بچه های ریز و درشت و همه هم سرخوش😱😂😂
(الحمدلله🙏😄 از بچه سه روزه تا ۲۸ ساله)
رو پشت همدیگه راه میرن وقتی کوفتگی دارن
چایی دورهمی همه روزه که چقدم می چسبه😋☕️☕️☕️☕️☕️☕️
بچه ها از چارچوب درا میرن بالا،از اون بالا میپرن پایین
گاهی می بینی بچه هااااا نشستن دارن به درز دیوارم میخندن بس که سرخوشن 😄😄
ما کلا تو زندگیمون سختگیری نداریم برا بچه ها،نه من و نه همسرم
واااای که چقد ما خوبیییم😎😍😎
بارها شده دسته جمعی دورهم نشستیم از خاطراتمون گفتیم و خندیدیم و همین خودش شده یه خاطره جدید !
هرچی بگم بازم کمه.....
سلام
تا حالا چندین بار کلیپ رو نگاه کردم.
چقدر رر برام لذت بخش هست.
من همه اینها رو در کودکی تجربه کردم.
تک تک اینها رو...
خیلی زیبا طراحی کردند.
تجربه زندگی ما مادر بزرگ
راه رفتن روی کمر پدر
سوار شدن پشت وانت و شادی و هیاهو
اون آنتن چرخوندنا...
جمعه ها پای تلوزیون نشستن و اون خستگی مادر که اون گوشه خوابش برده
خاله بازی ها...
دور همی داخل حیاط و تلوزیون داخل حیاط
سر خوردن رو تشک و حرص مامان..
روزایی که مامانم صبحها چرخ خیاطی میآورد داخل حیاط و خیاطی میکرد و من حس خیلی خوبی داشتم
فرش، شستنا و همکاری همه اعضا خانواده..
سر مزرعه رفتن و بستن تاب به درخت توت
آب ریختن رو علاء الدین صدای جییز جییز...
همه و همه من تجربه کردم و چه حس زیبایی
حتی حواشی هم همون حس و حال رو تداعی میکنه...
ما شیش تا خواهر و ی برادر بودیم...
الان بچه های ما در مقایسه با خودمون لذتی از عالم بچگی ندارن...
خدا ما رو ببخشه که ما ها هم مقصر بودیم...
سلام به همه همراهان تنها مسیری. من از میانبره وزیر دانا بودن تقریبا همیشه استفاده میکنم و تقریبا صد در صد جواب گرفتم.مثلا قراره بریم بیرون بچه ها همه نظر میدن ولی من میگم شما فقط می تونید پیشنهاد بدید نظر قطعی با باباس.بعد که حاضر شدیم همسرم از من می پرسه کجا بریم؟ منم مانند یک پیشنهاد دهنده نظرم رو میگم و در نهایت نظرم اجرا میشه😊😊😊
هدایت شده از عالَم سیاست || داود مدرسی یان
🔴 علوی، وزیر اطلاعات:
ما بر لبان منتقدین بوسه میزنیم!
❗️پ.ن: اما در زندان و به زور!
#حسن_عباسی
#آمدنیوز
✅ #داود_مدرسی_یان:
http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
سلام عرض تبریک اعیاد قربان و غدیر.
من تقریبا دوهفته هست که عضو کانال خوبتون شدم و مطالب کانال رااز اول تاکنون خوندم سالها با همسرم بخاطر راحت طلبیش مشکل داشتم مردی که حتی لیوان آب را باید دستش میدادم تا بقیه کارهای شخصیش .چند روز پیش حاج آقاحسینی فرمودن همسرانتون را سرور و پادشاه خطاب کنید اثرش را میبینید اول گفتم چه حرفا شوهر من خیلی سرسخته و با این حرفا گول نمیخوره ولی دیدم امتحانش ضرر نداره منکه همه راهها را رفتمو نتیجه ندیدم اینم یکیش.ولی با کمال ناباوری وقتی چند روز پیش صبح که بیدارشد گفتم سلام سرورم صبح زیبای تابستونی پادشاه من بخیر وشادی.اول نگام کرد و پوز خندی زد ولی فهمیدم ته دلش غنج رفت چندروزه بامحبت همین رویه تکرار شد هرلحظه بازخوردش بهتر میشد من بعلت بیماری چند وقته نمیتونم کارهای خونه را کامل انجام بدم.امروز در کمال ناباوری بعد از نماز صبح مشغول تمیز کردن خونه شدشستشو جارو پارو و ... کاری که بعد از حدود ۳۰ سال برا اولین بار انجام داد.منم حین کار همش تمجیدش میکردم میگفتم خداراشکر که هستی خیالم راحته اگه هرکس دیگه ای میومد نمیتونست بخوبی خودت انجام بده خیال منو راحت کردی
و....هربار که کمیگفتم انرژیش برا کار بیشتر میشد.به لطف خدا و راهکارهای حاج آقا حسینی چند روزه زندگی من روی آرامش رادیده وراضیم فقط ناراحتیم از اینه که ای کاش ۳۰ سال پیش اینارا میدونستمو از زندگیم لذت میبردم.خداراشاکرم که هنوزم دیر نشده.خدا حفظتون کنه و پایدارباشید دعای منو بچه هام همیشه همراهتون هست حاج آقا.ممنون.خواهش میکنم این تجربه منو تو کانالتون بگذارید تا خانمهایی که مثل من فکر میکنن متوجه بشن که همیشه روزنه امیدی هست و وقتی به مرد اقتدار بدی جون تازه ای میگیره و دربست در اختیار خانواده خصوصا همسرش میشه.من به همه دوستانم کانال خوب شمارامعرفی کردم و عضو شده اند و همه هم راضی و دعاگوتون هستند.ممنون از بزرگواریتون التماس دعا
سلام علیکم استاد...وقتتون بخیر...راستش دیدن این کلیپ بعد از یه سال من و هم وادار به نوشتن کرد....من و همسرم حدود ۱۱ سال هست که ازدواج کردیم اما از نظر علمی به هیچ عنوان امکان بچه دار شدن نداریم....تمام روشهای درمانی ممکن و منطبق با شرایطمون رو هم انجام دادم که الان فقط عوارض و ضربه های روحی شدید ازش برام باقی مونده...گاهی وقتها احساس میکنم چقدر قدرتهاو احساسات و تواناییهای مادر بودن در وجودم خفه میشوند....ولی چه کنم که فعلا دستور الهی بر این مبناست که مادر نباشم و از خدا میخواهم در همه حال حال تسلیم و رضا رو ازمون نگیره ...یبار هم پرورشگاه اقدام کردیم ولی بازم نشد....الان بعد از ۱۱ سال سردی و افسردگی رو تو زندگیمون به وضوح میبینم....تکرا و تکرار و تکرار....بچه واقعا نشاط تو زندگی میاره....حالا هر چقدر تعدادش زیاد باشه نشاطش و گرمیش هم بیشتره....خواستم به عنوان یه دوست به اون خانمهایی که میگن وقت نداریم و حوصله نداریم و توان نداریم بگم اخرش چی؟ میخوایین چیکار کنین پس؟ زن باید تا حد امکان مادری کنه...از نظر من خانمهایی که میگن یدونه بسه دارن راحت طلبی میکنن... نعمتی که خدا بهتون داده ازش به خوبی استفاده کنین...نزارین دور و برتون خلوت باشه...
با عرض سلام و خداقوت...
خیرمقدم خدمت استاد بزرگوار حاج اقای پناهیان...در کانال تجربه های تنها مسیر..
من یه دخترخانم ۳۱ساله هستم..
تقریبا ۸سالی هست با بیانات استاد آشنایی دارم و درواقع ایشون استاد اخلاق مابودند از راه دور البته...
وقتی با بیانات ایشون آشنا شدم خیلی برام حس قشنگی بود..یه جورایی احساس کردم از نون شب برام واجبتره که پای این بیانات بشینم و گوش بدم و عمل کنم...و بعداز۸سال خداروشکر خیلی تغییرات توخودم دیدم اول که برکت قرآن بود و دوم هم استاد محترم خیلی نقش مهمی داشتند...طوری که الان راحت میتونم دیگران رو درک کنم و بدونم مشکلاتشون از چیه و راه حل رو تاحدی میتونم بگم...مخصوصا تو خونواده خودم بی تاثیر نیستم...
من پدرومادر پیری دارم که فقط بنده پیششون هستم بقیه خواهروبرادرا ازدواج کردند...اوایل کمی بدخلقی میکردم و خودمم هم بعدش پشیمون میشدم و میدونستم اشتباه کردم...ولی بعد از صحبت های استاد پناهیان رفتم سمت طب اسلامی و مزاج شناسی که خیلی تاثیرخوبی داشت..باعث شد خودم رو بشناسم تاحدی و بتونم کنترل کنم...واینکه بامشکلاتی که تو زندگیم داشته باشم و مسوولیتها باهاشون کناربیام و بپذیرم آنچه خدابرام مقدر کرده...و شکرخدا الان هم پرستاری پدرومادرم میکنم و هم به فعالیت اجتماعی ام میرسم..
تشکر
سلام من ۳۳ سالمه و ۴ بچه دارم . سه دختر و یک پسر . دختر بزرگم ۱۰ سالشه و کوچیکه ۲ ساله واقعا من پا به پای بچه خودم رشد کردم و موفق تر بودم وقتی بچه اولم اومد حوزوی بودم تا کاردانی خوندم و ترجیح دادم باشم خونه به بچم برسم دختر دومم که بدنیا اومد ۵ روزش بود کنکور دادم و قبول شدم اما ترجیح دادم پیام نور بخونم تا پیش بچه هام باشم من مادر ۴ بچه هم دانشگاهم داره تموم میشه و برا ارشد میخوام شرکت کنم هم کلاس خیاطی میرم تا لباس خودمون رو خودم بدوزم هزینه هامون مدیریت بشه هم از چندین سال پیش با کلی اصرار همسرم رو فرستادم تا عضو فعال بسیج بشه و الان فرمانده بسیجه نمیگم کارام تو خونه زیاده آقام هم بشدت سرش شلوغه یا سرکاره یا بسیجه یا اردو جهادیه . از جهت مشکلات خانوادگی هم بشدت درگیر بودیم حتی تا فکر طلاق اما باهم خیلی صحبت کردیم و با رعایت زیاد ادب و و سعه صدر و چشم پوشی وصبر بسیار(البته بیشتر من بحکم زن بودنم) مشکلات به نحو احسن حل شد و میشه . وگاهی دوتامون فکر میکنیم چقدر امتحانات سختی را گذروندیم . هر موقع حاجی از مسایل و حواشی بسیج و کار و... گلایه میکنه بهش قوت قلب میدم که تو نگاه به خدا بکن باید برا اسلام دوندگی کنیم و سختی بکشیم و خدا از ما این تلاش و دوندگی رو میخواد . من از زندگیم راضیم . میخوام بگم واقعا از دامن زن نه تنها مرد بلکه کل خانواده به معراج میرود و لیاقت زن بودن رو خدا به هرکسی نمیده .خانوما خواهشا راحت طلبی و مقایسه رو بزارید کنار و باهدف و پرتلاش حرکت کنید ❤️❤️❤️
سلام خدا قوت
ممنون از مطالب خوب و آموزندتون
در این مورد که فرمودید که باید سختیهای خوب رو انتخاب کنیم تا در آینده دچار سختیهای بد نشیم خیلی جالب بود دوست دارم باز هم در این مورد بیشتر مطلب بزارید و بیشتر بدونم تا بتونیم تو زندگی انتخابهای درستی داشته باشیم
از وقتی که فرمودید باید اقدام به فرزندآوری کنیم تا برای آقاجون امام زمان سرباز تربیت کنیم با خودم خیلی کلنجار میرم که هم خودمو راضی کنم و هم بتونم همسرم رو مجاب کنم با این مطلب سختیهای خوب و بد کم کم به اون استدلال و منطقی که باید می رسیدم رسیدم واقعا این مطالب هر روز توزندگی قابل لمسه و میفهمم که چرا با از دست دادن چیزی یا به دست آوردن چیزای دیگه قراره چه اتفاقی بی افته باید ما بزرگ بشیم و رشد کنیم حالا دیگه میتونم بپذیرم که چرا مادر پدر های ما تو زندگی شون این همه سختی و مشقت رو متحمل شدند تا ما الان راحت با خواهر و برادر مون لذتشو ببریم و کیف کنیم
سلام خسته نباشید
اجرتون با امام زمان (عج)
در رابطه با بچه میخواستم بگم من ۲۹ سالمه پسر اولم ۷ساله و پسر دومم ۵و نیم سالشه.
تازه مشکلات بچه داریمون کم شده بود ک دوباره تصمیم گرفتیم بچه دار شیم😊 ک ب لطف خدا الان ی پسر ۴و نیم ماهه داریم
هر کی میفهمید باردارم باورش نمیشد خواسته باشه😄
هرکی پسرمو میبینه شیفته ش میشه
انقدر ک نازه 😍😍😍البته آفرینش خداست دیگه
الحمدلله🙏
تو فکر این هستیم ک ۴سال دیگه بازم اقدام کنیم💪 هرکسی ازم بپرسه سخت نیست؟ بهش میگم چرا ولی تو این دنیا باید سختی بکشیم چ بهتر ک سختی بزرگ کردن بچه باشه بعدش من واقعا ب این موضوع اعتقاد دارم ک هر بچه ی اثر هنریه ک پدرو مادر خلقش میکنن
ان شا الله ب لطف خدا بتونیم بهترین اثرها رو درست کنیم🙏
برای عاقبت ب خیری همه مون صلوات
هدایت شده از جنبش مردمی ساج
#رصد
🔸دولت جبل الطارق اعلام كرد ناخدا و سه خدمه نفتكش ايراني «گريس 1 » آزاد شدند.
@SajIRAN