eitaa logo
تجربیات خانوم خونه
23.4هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
11.8هزار ویدیو
170 فایل
سلام 😊 هرروز باکلی مطالب جديد #طب_سبک_زندگی__خانه_داری🏠 #ترفند_همسرداری👩‍❤️‍👨_آشپزی👩🏻‍🍳تربیت فرزند👨‍👩‍👧‍👧فرزند آوری 🤰🏻و..درخدمتتون هستیم مدیرکانال تبلیغات شبانه @yamahdeey8891 آیدی ادمین تبلیغات روزانه @Roza135 @SarbazeEemam
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام روزتون بخیر ممنونم از کانال خوبتون شاید بگم خیلی وقته عضوم و همیشه از مطااالب نابتون استفاده میکنم چند روز پیش که صوت درمورد رزق و توسل به امام‌جواد عليه السلام و گذاشته بودید چقدر دلم‌شکست و از اقا خواستم واقعا دستگیرمون باشن تو شرایط مالی بسیار بدی قرار داریم و وام و بدهی بسیار بالا و کمر شکن چند ماه دنبال وام بودیم بدهی ها پاس بشه جور نمیشد وام‌فرزندآوری گفته بودن ممکن چند ماه دیگه برید تو لیست و چقدر شرایط سختی و داریم همچنان من از همون روز که صوت و گذاشتید ذکر یا جوادالائمه ادرکنی و شروع کردم بعد نماز ها۱۴بار میگم دو روز نگذشته امروز صبح پیامک‌وام اومد برامون دیروز محل کار اقا بدهکار بودن به کارگرا قراره همین چند روز آینده بدن اینا همش از لطف و کرم اقا جوادالائمه اس که شامل حال زار و زندگی ما شده😭💔 قربونش برم دعا کنید شرمنده خلق نشیم و همه بدهی ها رو پاس کنیم و بازم‌به لطف و کرم‌خود اقا بلکه بعد چندیییین سال بتونیم بیایم‌ و زیارت گدایی امام رضا علیه السلام و خیلیییی برامون دعا کنید ممنونم ازتون خواستم‌از حال خوبمون بگم که شمام‌شریکید و دعامون بدرقه راهتون مسبب خیر میشید با اینجور مطالب مفید👏👏👏❤️❤️❤️ صلوات به نیت حاجت روایی خودتون التماس دعا ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/158072968C1561d2d553
سلام من یه خانم ۳۴ ساله هستم ۵سال پیش شرایط ازدواج برای من جور نبود ینی قسمت نمیشد هرروز حدیث کساء می‌خوندم و صلوات ضراب اصفهانی رو هم روزی ۵بار می‌خوندم تا اینکه با ذکر وتوسلات حاجتمو گرفتم و مقدمات ازدواج برام جور شد شما هم از توسلات غافل نشید و حدیث کسا و صلوات ضراب اصفهانی برای حاجت روایی و باز شدن گره مشکلات تون و بخت و اقبال دختر پسراتون خوبه بخونید به خدا ایمان داشته باشید حتما حاجت روا میشید انشاالله خداروشکر 🤲 شما عزیزان هم اگه تجربه حاجت روایی دارید برامون ارسال کنید من اینجام 👈@yamahdeey8891
سلام .وقتتون بخیر 😊 من مادری هستم ۴۲ ساله که دوسالهبا دختر ۱۰ ساله ام تنها زندگی میکنم البته از همین جدا نشدم. ولی به خاطر اعتیاد و رفیق بازی و هزار برنامه دیگه دیگه نتونستم وو تصمیم گرفتم .زندگی بدون تنش و دعوا رو ترجیح بدم . البته من خودم از خانواده روحانی و شهیدهستم .و اعتقادات و نماز مخصوصا برام خیلی مهم بود چند ماه قبل دخترم ..گوش درد شد اولش فکر کردم ...شابد بیشتر برای جلب توجه باشه.. ولی متوجه شدم ..سر کلاس معلمش میز جلو نشونده و ابن گوش درد واقعا جدیه بماند که چه کش مکشها و دردسرها رو گذروندم تا فقط برای اولین بار پدرش بچه رو دکتر ببره و تست شنوایی بده چون به هیچ وجه راضی به خرج کردن حتی ۵۰تومن نیست خودم بچه رو بردم دکتر ..معاینه کرد و گفت ...یه اصطلاح پزشکی که باید بچه عمل بشه .... خدااااا...شدم یک روح ..جسم نداشتم شاید تا خونه که ۵ دقیقه پیاده راه بود. خودم رو روی زمین کشیدم اشک ریختم که .‌خدایا خودت میدونی پولش نیست ..اگر هم باشه ..توانش نیست ...من ازم یه جسم مونده .نمیتونم رسیدیم خونه..فقط بهش گفتم ...دورکعت نماز .‌بعد از نماز عشا بخون و هدیه کن به امام زمان ..بگو آقا خودت گوشم رو خوب کن منم که روز بعد میخاست بره تست شنوایی وبرای پس فرداش بابد دکتر تست رو میدید عااااشق شهید آرمان علی وردی هستم خودم خواهر شهیدم رو کردم به عکس برادرم .گفتم ..حداقل روی من غیرت داشته باش ..تنهام حالا موندم دست به دامن کدوم عزیز بشم ..حضرت رقیه ..حضرت زهرا ..نمیدونم...که فرصت کمه و زودتر جواب بگیرم دورکعت هدیه کردم به شهید آرمان علی وردی گفتم من عاشق رهبرم ..همون که به خاطرش شهید شدی .. یه کاری کن برام و فقط اشک میریختم .مثل الان 😭 دو روز بعد تست رو بردم دکتر گفت .مشکلش چی بوده گفتم نمیدونم گفتین عمل بشه شاید حالا هی معاینه میکنه میگه کدوم گوش بود ..گفتم چپ گفت خانم الان که گوش چپ از راست سالم تره مشکلی نداره ...😳 والله که حاجتهای دنیایی رو به راحتی میشه از همین شهدا گرفت ... دیکه گوش درد دخترم تموم شد .. از همون شب ...دردی نبود باعث افتخار ماست خواهر شهیدوالامقام این پیام و حاجت روایی برامون ارسال کردند . ا ن شاءالله شهدا اون دنیا مارو شفاعت کنند 🤲 خداروبینهایت شکر🥺 🤲 شما عزیزان هم اگه تجربه حاجت روایی دارید برامون ارسال کنید من اینجام 👈@yamahdeey8891 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
سلام من یه جایی خوندم شهید صفری گفتن اگر بجای ایشون چهل مرتبه زیارت عاشورا بخوانی حاجتت رو از خدا میگیرم اگر این دنیا نشد اون دنیا... خلاصه کربلا رو خواستم باینکه سال گذشته اش رفتم سال بعدش یه درصدم امید نداشتم همسرم اجازه بده خوندم و‌شوهر مخالفم بدون ذره ای مخالفت و‌گله اجازه داد برم بعد تو راه سامرا بودم یهو چشممو خوتب برد که خواب دیدم تو همون ماشین ون تنها هستم دیدم رو بروم فقط یه آقا پشتش بهم رو به جاده یهو چرخید و بهم لبخند زدو گفت رفتی زیارت؟! منم مات بهش گفتم آره بعد یهو ماشین تکونم داد از خواب پریدم که فهمیدم اون آقا شهید صفری بود و حاجتمو کربلای رفتمو مدیون این بزرگوار هستم دوسه بار از ایشون حاجت گرفتم این نمونه اش خیلی جالب بود برام... الحمدالله 🤲 شما خوبان هم اگه تجربه حاجت روایی دارید برامون ارسال کنید من اینجام 👈@yamahdeey8891 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
 سلام یک شهید گمنام بزرگواری هم گلستان شهدای اصفهان هست ، من خیلی مقید به حجاب و چادر نبودم خانوادم مذهبی هستند من هم از عادت چادر سرم میکردم ، یکی از بچه های مدرسه قرار بود با بسیج اردویی شرکت کنه نتونست با من تماس گرفتند من تافته جدا بافته جمع بودم جو سنگینی بود (( از نظر زمانی با خاطره بالای همزمان شد )) واقعا باهم رفتیم گلستان شهدا و راوی شهدای زیادی رو معرفی کردند و بعد از نماز مغرب گفتند ۴۵ دقیقه وقت دارید برای خودتون سر میچرخوندم هرکسی سر خاک یک شهید بود و گریه می کرد . همینطور که حرکت میکردم میگفتم چرا من چنین حسی ندارم و داشتم خود خوری میکردم که یهو پاهام شل شد یه حسی منو کشوند زمین (( اولین ردیف شهید گمنام  یکی مونده به آخر))  همونجا بود که حجاب و ازشون هدیه گرفتم وقتی وارد گلستان شهاد شدم مقنعم وسط سرم بود اما از وقتی خارج شدم فقط قرص صورتم پیداس. برکات زیادی داشت ، هنوز هم هربار که خواستم تصمیم بگیرم و چادر. رو کنار بگذارم انرژی قوی تر از سختی ها و مشکلات چادری بودن مخصوصا شرایط کنونی جامعه مانع این میشه چادرم رو‌کنار بزارم .  من خیلیییییی سریع از این شهید نشونه دیدم  بسیار عالی👌 خدارو بینهایت شکر🤲 شما خواهران عزیز هم اگه تجربه حاجت روایی دارید برامون ارسال کنید من اینجام 👈@yamahdeey8891 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
سلام ، وقتتون به خیر چند سال پیش وقتی تازه پسرم را پیش دبستانی فرستاده بودیم و براش کتاب و لباس فرم گرفته بودیم و حسابی خوشحال بودیم از اینکه دیگه بزرگ شده برای یک مشکل خیلی کوچک به دکتر مراجعه کردیم اما در کمال ناباوری دکتر بهمون گفت باید پسرتون به مدت یک سال از یک کفش مخصوص که آهن هایی تا کمرش داره استفاده کنه و فعلا نمی‌تونه به راحتی بازی کنه و بدوه، خیلی خیلی ناراحت شدیم تازه پسرم با محیط پیش دبستانی آشنا شده بود و بازی‌های اونجا رو دوست داشت ولی فکر می‌کردیم دیگه نمی‌تونه از این بازی‌ها لذت ببره وقتی رفتیم تا اون کفش را سفارش بدیم مسئول اونجا بهمون گفت اگر دوست دارین از یه متخصص دیگه هم بپرسید تا اگر لازمه این کفش رو درست کنم و همونجا بهمون آدرس یه متخصص دیگه رو داد توی مسیر به شهید آرمان علی وردی که تازه به شهادت رسیده بودند متوسل شدیم و مدام برای ایشون صلوات فرستادیم و ازشون خواستیم تا به پسرم کمک کنند هم برای این مشکل هم این که در آینده مثل ایشون شجاع و مدافع ولایت باشند و توی مسیر از طرف ایشون صدقه هم دادیم به لطف خدا و توسل به شهدا و شهید بزرگوار آرمان علیوردی دکتر دوم بهمون گفت پسر شما هیچ مشکلی نداره و اصلاً نیازی به هیچ وسیله و هیچ دارویی هم نداره یادمه اون شب اونقدر خوشحال بودم که به همه زنگ زدم و ماجرا رو تعریف کردم مدام می‌گفتم شهید علی وردی خیلی بزرگوار هستند و خیلی پیش خدا آبرو دارند از این به بعد هر مشکلی داشتین از ایشون کمک بخواین خداروشکر 🤲 شما عزیزان هم اگه تجربه حاجت روایی دارین برامون ارسال کنید من اینجام 👈@yamahdeey8891 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
سلام من توهمین یک ماه پیش سه تاحاجت بزرگ ازیه شهید بزرگوار گرفتم امشب یکیشا براتون میگم من ازپارسال عید زیر نظر یه دکتر پنجه طلا بودم که به کارش همه ایمان دارن خلاصه بهم گفتن که باید رحمتا تخلیه کنی چون یه کیست مشکوک داری ویه پلیپ ویه میوم ومن میترسیدم یه شب همین یک ماه پیش متوسل شدم به شهید سیف الله شیعه زاده که یکی از شهدای گیلان هستش ودربهزیستی بزرگ شده بهش قول دادم خواهرش بشم وچهل تا زیارت عاشورا براش نذرکردم و گفتم خودت همه کارای منا درست کن وچون دکترخودم خیلی اهل حجاب نبود یکی یه خانم دکتر خیلی حاذقی بهم معرفی کرد ورفتم موضوعا بهش گفتم وایشون گفتن من اصلا سونو وسیتی وازمایشات قبلا قبول ندارم دوباره تکرار کن وبیا تاخودم اگه مشکلی بود رحمتا تخلیه میکنم خلاصه رفت انجام دادم وبردم به دکترنشون دادم ایشون تا دیدن متعجب نگاهم کردن گفتن خانم تواصلا مشکلی نداری براچی میخای رحمتا تخلیه کنی بلند شوبرو خونه پشت سرتم نگاه نکن من مونده بودم به خدااین مدارک قبلیمه منکه از خودم نمیگم گفت خانم تو هیچ مشکلی نداری بال دراورده بودم وفقط براهمه میگفتم که من معجزه راباچشمام دیدم ایشالاحاجتروایی کل گروه توسط این شهید بزرگوارباشه به حق مهدی فاطمه الحمدالله 🤲 شما عزیزان هم اگه تجربه حاجت روایی دارین برامون ارسال کنید من اینجام 👇@yamahdeey8891 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
سلام عزیز دلم خانم گلم منم از استان فارس خواهر شهید چندماهه تو ‌‌کانال شما هستم خوشحالم از کانال مطمعن و متنوع شما خلی دوستتون دارم خدا خیرتون بده دعا گویتان هستم عزیزید ❤️🌹😘🙏 منم خیلی زیاد اهل جلسه دعا و هیت رفتنم خیلی زیاد تو زندگی سختی های کشیدم ولی همیشه خداوند واهلبیت دستم و گرفتن خیلی وقت ها که فشار زندگی رو دوشم قرار می‌گرفت می نشینم کنار عکس برادرم یا کنار قبرش حاجت میخوام آرامش میگیرم گره هام باز میشه خیلی برام پیش اومده بسیار همیشه باش عهد کردم گفتم کمکم کن که هم خودت ازم راضی باشی هم خدا هرزگاهی خوابش میبینم بخدا این شهدا خیلی خاصند زنده هستن ان شاالله خواهر عزیزم شما هم حاجت روا باشید هروقت رفتی حرم آقا جانم امام رضای عزیزم من وبرادر شهیدم وپدرو مادر پیر و مریض احوالم دعا کن وبه جای ما به امام رضا سلام بده وسلام مارا خدمت آقا برسان🌷🙏🙏 برادرم اولین شهید شهر بودن خیلی خاص مومن این شهید خیلی سرگذشت بسیار زیبای داشتن انقلابی مومن ملاقات حضوری با امام خمینی داشتن چند بار اول انقلاب سواک می خواست ترور ش کنند. که ولی عاشقانه به جبهه رفت سال۲۴/۴/۶۱به درجه شهادت رسیددر خط مقدم تیربارچی بود این شهید داستان های فراوانی دارد خیلی حاجت میده من تو همه کارام با او مشورت میکنم بخدا من باش زندگی میکنم من بدون او نمیتونم طوری از نظر سواد پیشرفته بودن که معلمانشون عنوان میکردن که اگر تمام فرهنگیان و مهندسان استان فارس جمع میشدن نمیتوانستن از نظر سواد بیان به پای شهید حمزه برسن خواهر شهید والامقام شهیدحمزه قربان خوشحالم خداروبینهایت شکر🤲 از خانواده شهدا خواهران ومادران عزیز شهدا که نور چشمانمون هستند در کانال تجربیات حضور دارند ا ن شاءالله اون دنیا مورد شفاعت شهدا قرار بگیریم🤲 یادونامشان پررهرو وگرامی باد💐 شما عزیزان هم اگه تجربه حاجت روایی دارین برامون ارسال کنید من اینجام 👇 @yamahdeey8891 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 سلام و شب بخیر حاجت روایی من از شهدا مربوط به تیرماه یکسال پیش هست. ما ساکن یزد هستیم و فعلا مستاجر هستیم.اما خانه کوچکی در شهرستان داشتیم که سرپناه روزهای تعطیلی بود که به شهرستان خودمون می‌رفتیم. پارسال قبل از عید همسرم بخاطر بدهی که داشتن تصمیم گرفتند خانه را بفروشن. اما من مخالف بودم و میگفتم بگذارید این خانه کوچک رو داشته باشیم تا وقتی به شهرستان می‌آییم مزاحم کسی نباشیم.اما ایشان اصرار داشتن که باید بفروشند. اسم کوچه ما (کوچه شهید خسرو کارگر )بود . روزی من به بهشت زهرا رفتم و در گلزار شهدا دنبال قبر شهید خسرو کارگر می‌گشتم ،که ناگهان دیدم پایین قبر شهید ایستادم.همانجا نشستم فاتحه خواندم و به شهید خسرو کارگر گفتم: ما تو کوچه ای که بنام شما هست زندگی میکنیم ‌درسته که ما همسایه قابلی نیستیم اما نگذارید ما از همسایگی شما بریم. شما نگذارید همسرم خانه رو بفروشه و...‌ حدود دوماهی گذشت و از مشتری و ..خبری نشد و من خوشحال بودم که منزل ما بفروش نرفته‌ .تا اینکه روزی شنیدم همسرم به کسی میگفتن منزل شهرستان را فروختم. من خیییلی دلم از شهید گرفت و ناراحت شدم. دفعه بعد که به شهرستان رفتم دوباره رفتم گلزار شهدا وسر قبر شهید رفتم و گلایه کردم و گفتم من که قبول داشتم همسایه ناقابلی هستم ولی شما بازم مارو از کوچتون بیرون کردین؟؟؟؟ و به شهید گفتم اشکالی نداره ولی من دیگه مستاجری نمی‌رم. باید یه خونه بهتر قسمتم کنید. خلاصه همسرم بعد از فروش خانه دنبال اجاره منزل بودن ،که یکی از اقوام بمن گفت خانه ای نوساز در فلان محله دارم(که خیلی من دوست داشتم آنجا زندگی کنم ) ۴۰۰میلیون زیر قیمته میفروشم اگر خواستید شما بخرید. همسرم وقتی جریان رو بهشون گفتم دیدن خانه نوساز سه خوابه،شیک و همه چی تموم خیلی مناسبه.حیفه از دست بره ،پول جفت و جور کردن و خانه رو خریدن. من از خوشحالی سر از پا نمی‌شناختم و در دلم از شهید خسرو کارگر تشکر میکردم و دنبال فرصتی بودم تا سر قبرشون برم و تشکر کنم. اما قبل از اون هنگامی که برای بردن آینه و قرآن و نمک که رسم داریم قبل اثاث کشی به منزل جدید می‌بریم ،،رفته بودیم در کمال ناباوری دیدم : اسم این کوچه جدید هم «شهید خسرو کارگر » هست . من می‌دونم که شهید مارو از کوچه خودش بیرون نکرد. اون با فروش خونه بدهی ما رو تسویه کرد منو برد تو محله ای که دوست داشتم خانه منو بزرگ و نوساز کرد دست آخر دوباره همسایه خودش کرد. وقتی علت اینکه چرا در یک شهر دوکوچه به اسم یک شهید است را پرسیدم ،گفتن کوچه اولی که ما منزل داشتیم به احترام برادرش بوده که در اون کوچه زندگی می‌کرده. اما این کوچه که منزل نو را خریدیم کوچه ای هست که خود شهید در آن زندگی می‌کرده. شهید مارو آورد تو کوچه خودش 😭😭😭 حالا با شنیدن این موضوع اطرافیان من به شهید خسرو کارگر که اصلا شناختی نداشتن ،ارادت پیدا کردن و سر خاکش میرن و فاتحه میخونن خدایا شکرت 🤲 شما عزیزان هم اگه تجربه حاجت روایی دارین برامون ارسال کنید من اینجام 👇 @yamahdeey8891 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 سلام و شب بخیر حاجت روایی من از شهدا مربوط به تیرماه یکسال پیش هست. ما ساکن یزد هستیم و فعلا مستاجر هستیم.اما خانه کوچکی در شهرستان داشتیم که سرپناه روزهای تعطیلی بود که به شهرستان خودمون می‌رفتیم. پارسال قبل از عید همسرم بخاطر بدهی که داشتن تصمیم گرفتند خانه را بفروشن. اما من مخالف بودم و میگفتم بگذارید این خانه کوچک رو داشته باشیم تا وقتی به شهرستان می‌آییم مزاحم کسی نباشیم.اما ایشان اصرار داشتن که باید بفروشند. اسم کوچه ما (کوچه شهید خسرو کارگر )بود . روزی من به بهشت زهرا رفتم و در گلزار شهدا دنبال قبر شهید خسرو کارگر می‌گشتم ،که ناگهان دیدم پایین قبر شهید ایستادم.همانجا نشستم فاتحه خواندم و به شهید خسرو کارگر گفتم: ما تو کوچه ای که بنام شما هست زندگی میکنیم ‌درسته که ما همسایه قابلی نیستیم اما نگذارید ما از همسایگی شما بریم. شما نگذارید همسرم خانه رو بفروشه و...‌ حدود دوماهی گذشت و از مشتری و ..خبری نشد و من خوشحال بودم که منزل ما بفروش نرفته‌ .تا اینکه روزی شنیدم همسرم به کسی میگفتن منزل شهرستان را فروختم. من خیییلی دلم از شهید گرفت و ناراحت شدم. دفعه بعد که به شهرستان رفتم دوباره رفتم گلزار شهدا وسر قبر شهید رفتم و گلایه کردم و گفتم من که قبول داشتم همسایه ناقابلی هستم ولی شما بازم مارو از کوچتون بیرون کردین؟؟؟؟ و به شهید گفتم اشکالی نداره ولی من دیگه مستاجری نمی‌رم. باید یه خونه بهتر قسمتم کنید. خلاصه همسرم بعد از فروش خانه دنبال اجاره منزل بودن ،که یکی از اقوام بمن گفت خانه ای نوساز در فلان محله دارم(که خیلی من دوست داشتم آنجا زندگی کنم ) ۴۰۰میلیون زیر قیمته میفروشم اگر خواستید شما بخرید. همسرم وقتی جریان رو بهشون گفتم دیدن خانه نوساز سه خوابه،شیک و همه چی تموم خیلی مناسبه.حیفه از دست بره ،پول جفت و جور کردن و خانه رو خریدن. من از خوشحالی سر از پا نمی‌شناختم و در دلم از شهید خسرو کارگر تشکر میکردم و دنبال فرصتی بودم تا سر قبرشون برم و تشکر کنم. اما قبل از اون هنگامی که برای بردن آینه و قرآن و نمک که رسم داریم قبل اثاث کشی به منزل جدید می‌بریم ،،رفته بودیم در کمال ناباوری دیدم : اسم این کوچه جدید هم «شهید خسرو کارگر » هست . من می‌دونم که شهید مارو از کوچه خودش بیرون نکرد. اون با فروش خونه بدهی ما رو تسویه کرد منو برد تو محله ای که دوست داشتم خانه منو بزرگ و نوساز کرد دست آخر دوباره همسایه خودش کرد. وقتی علت اینکه چرا در یک شهر دوکوچه به اسم یک شهید است را پرسیدم ،گفتن کوچه اولی که ما منزل داشتیم به احترام برادرش بوده که در اون کوچه زندگی می‌کرده. اما این کوچه که منزل نو را خریدیم کوچه ای هست که خود شهید در آن زندگی می‌کرده. شهید مارو آورد تو کوچه خودش 😭😭😭 حالا با شنیدن این موضوع اطرافیان من به شهید خسرو کارگر که اصلا شناختی نداشتن ،ارادت پیدا کردن و سر خاکش میرن و فاتحه میخونن خدایا شکرت 🤲 شما عزیزان هم اگه تجربه حاجت روایی دارین برامون ارسال کنید من اینجام 👇 @yamahdeey8891 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
سلام منم خاطره ای درمورد شهید دارم بنده یه پسر بچه ی خیلی شلوغکارو پر هیاهو دارم که اصلا حرف حرف خودشه پارسال که پیش دبستانی می‌رفت هرروز بایه بدبختی می‌رفت هر موقع هم که میبردمش از در پیش دبستانی فرار میکرد می‌گفت من اینجا نمی‌مونم بچه ای هست که یک جا بند نمیشه حتی نیم ساعت . امسال کل تابستون رو با با خودم کلنجار میرفتم که این بچه رو چجوری بزارم سرکلاس اول .با خودم میگفتم اون که پیش دبستانی بود پراز وسیله بازی سرگرمی اینجا که کلاس اوله چجوری میخواد چهار ساعت تو کلاس تحمل کنه .روز اول مهر که با باباش بردیمش مدرسه دوساعت تمام گریه کرد و همش فرار میکرد من مدرسه نمی‌رم تا سه چهار روز بایه بدبختی و یک ساعت تاخیر فرستادمش مدرسه.خودمم باید تا زنگ آخر میموندم روز چهارمی چشمم به عکس چند شهید که توی سالن مدرسه بود افتاد یه فاتحه ای خواندم و قسمشون دادم که کمکم کنن بچم رو آروم کنن کمکش کنن توی مدرسه بمونه.روز بعد که بردمش مدرسه جلوی در مدرسه بهم گفت برو خونه من خودم میمونم از اون موقع دیگه خیلی کم اذیتم می‌کنه من مطمئنم که همون شهیدا توی مدرسه مواظبشن ارومش میکنن چون خواهرم خواب دیده بود من توی خواب بهش گفته بودم که میخام ببرمش یه جای خوب .من توی خواب برده بودمش جایی که پیکر چند شهید روی چند سکو گذاشته بودن وبه خواهرم گفته بودم اینا همین شهیدایی که مراقبمون هستن الحمدلله🤲 شما عزیزان هم اگه تجربه حاجت روایی دارین برامون ارسال کنید من اینجام 👇 @yamahdeey8891 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f