▫️شهریور ۹۱ بود؛ اجلاس نم در تهران
🍂🍁 آمده بود که فقط ریاست اجلاس را به ایران بدهد و بازگردد؛ با درود و سلام بر «عمر، ابوبکر و عثمان» سخنش را آغاز کرد.
🍁شاید تصور می کرد ایرانیها را با این الفاظ عصبانی میکند. در سخنرانی کوتاهش، از مخالفان اسد حمایت کرد! برخلاف عرف، به دیدار رهبری مشرف نشد؛ تا زانوی تواضع پیش او بزند و از او بپرسد چه کنیم!
👈سرآخر هم در نهایت بیادبی، یک لیوان آب نخورد و تهران را ترک کرد.
🍂 می خواست به میزبان ضرب شصتی نشان دهد که «اخوان»، نیازی به حمایت انقلاب اسلامی ندارد.
🍁سعودی، پشتیبان ما هست؛ پشت او هم آمریکاست! همین برای «مرسی» بس است!
▫️در آن سو،
🔰بشار اسد، به رسم نیکوی پدرش، به انقلاب اسلامی اعتماد داشت. در همان آغاز غائله سوریه، متواضعانه به دیدار «ولی» شتافت.
🌴دستور گرفت که ایستادگی کند و بماند و به حرف احدی برای رفتن، توجه نکند!
🍃اسد تنها بود! تنهای تنهای تنها
پشتش به سعودی گرم نبود..
🍂آمریکا، اتحادیه اروپا، ناتو و همه کشورهای منطقه اراده کرده بودند او برود.
👌حتی در داخل ایران، نه رئیس جمهور وقت و نه مجمع، راضی به ماندن او در سوریه نبودند. یک جهان اراده کرد اسد برود؛
👌 تنها یک نفر گفت «نه»! ارادهی خودش را به همهی جهان تحمیل کرد؛ گفت اسد باید بماند و ماند..
📷
🔸«محمد مرسی» هم رفت؛ ... در قفس محاکمه با ذلت دنیا را ترک کرد.
پشت او به سعودی گرم بود .
🔸و «اسد»، قهرمان عرب همچنان مانده است..
👌 پشت اسد ، اما ؛ به امام خامنهای(ارواحنا له الفداه) گرم است که او هم اتکال به ذات لایزال الله (جل جلاله) دارد.
( فاعتبروا یا اولی الابصار )
#قرن_بیست_ویکم_قرن_امام_خامنه_ای
@Taha14