یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
ایران زنده است
انقلاب زنده است
مُرده، جامعه ایست که آرمان ندارد. جامعه که آرزو و ایده آل و اسطوره ای ندارد جامعه ای که سودایی در سر نمی پرورد جامعه ای که آماده جانفشانی برای فتح قله ای بلند نیست جامعه ای که برای اینجا و اکنون زندگی می کند محکوم به درجا زدن، خمودگی و افول است؛
قد و قواره ملت ها و ملیت ها به اندازه بلندی همین آرمان ها و همین افق هایی است که در طول تاریخ چشم به آن ها دوخته است
از مهمترین نشانه های دیگر جوامع زنده این است که همواره خود را رصد، دائم به چپ و راستش نگاه می کند به پشت سر و پیش رویش می نگرد خود را با دیگران مقایسه می کند دائم آزمون و خطا می کند آزمایش می کند می سنجد و مدام وضعیت بالفعل خود را با شکل ایده آلش چک می کند. دقیقا مانند یک مجسمه ساز جامعه زنده مدام از خودش می پرسد: به کجا می رویم؟!
جامعه زنده، خلاّق است متحرک است پویاست اهل نوآوری است تجزیه می کند و ترکیب جدید می سازد جامعه زنده، زاینده است، زایش دارد رویش دارد
جامعه زنده اشتباه می کند
جامعه زنده نگاهش به آینده است، امیدوار است، از تصور رسیدن به قله ها لذت می برد و بعضا با موفقیت های معمولی هم شاد میشود و انرژی می گیرد.
جامعه زنده نقد می کند، انتظارات گوناگون دارد ، مطالبه می کند، فریاد می زند، نهی از منکر می کند، هشدار می دهد، عکس العمل های معنادار و هوشمندانه از خود نشان می دهد
جامعه زنده حواسش به همه بخش ها و اندام ها و همه قطعات پازل خوش هست؛ رشدش تک بعدی نیست رشد تک بعدی یعنی حیات تک بعدی، محدود و موقت؛ جامعه زنده کم و بیش به شکل متوازن رشد می کند دقیقا مانند اندام های مختلف یک جسم زنده.
جامعه زنده حواسش به ریشه های خود هست تاریخش را گم نمی کند در تصمیم های جدید تجربه های انباشته تاریخی خود را به کار میگیرد جامعه زنده تاریخ گذشته خود را دوباره زندگی نمی کند عبرت های تجربه شده را دوباره تجربه نمی کند
بلکه ریشه ها و پیوندهای ملی خود را تقویت می کند
معتقدم جامعه ایرانی و انقلاب اسلامی با همه فراز و فرود ها و نقص و کاستی هایش زنده است
انقلاب زنده است چون بخش قابل توجهی از جامعه ایران معاصر، وضعیت فعلی خود را با ایده آل ها، اهداف، آرمانها و شعار های انقلاب ۵۷ می سنجند و مقایسه می کنند.
انقلاب روزی تمام خواهد شد که آرمان هایش دیگر مطالبه مردم و سنجه قضاوت آنها نباشد
چنین مباد.
#انقلاب #اسطوره #عبرت #تاریخ #زنده #ایران #آرمان
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند: زن زندگی زیبایی (۱)
(۱۰ نکته درباره زنانگی و ریحانگی)
نکته اول: زن مظهر جمال و منشاء انتشار رحامت (رَحم و رحِم) است نحوه خلقت جسمی و روانی زن نیز همین کارکرد را پشتیبانی میکند؛ بر این اساس، کار اصلی زن در زندگی زناشویی در یک کلمه «زیباسازی زندگی» و «تکثیر رحامت و محبت» است که این همان معنای «ریحانگی» است و مصادیق گسترده ای را دربر می گیرد از سلیقه ورزی و خلق جلوه های متنوع زیبایی در فضای خانواده و عرصه زناشویی تا گرمابخشی به پیوندهای عاطفی خانوادگی و فامیلی (استاد مطهری در جایی اشاره می کنند که نفقه، حق زینت بخشی زن به زندگی است) اگرچه کار منزل وظیفه حقوقی زن نیست بلکه وظیفه اخلاقی همه اعضای خانواده (از جمله زن) است اما خانه داری(مدیریت خانه) می تواند از مهمترین ابزارهای زن برای زیباسازی، مدیریت پیوندها و گرمابخشی به خانواده باشد در واقع خانه داری یک فعالیت فرهنگی موثّر و ارزشمند از جانب زن است تعبیر غلط پخت و پز و شستشو و... برای خانه داری؛ سطحی نگری است تفاوت غذای خانه و بیرون را همه درک می کنیم، تربیت دینی و بسط معنویت نیز نوعی خلق زیبایی است که مادر نقش تعیین کنندهای در آن دارد. زنی که از مهارت زیباسازی زندگی بی بهره است کدبانوی کاملی نیست البته تامین مواد خام لازم جهت زیباسازی زندگی و نیز محبت اولیه ای که باید زن آن را پرورده و تکثیر کند بیشتر با مرد است مانند نطفه ای که مرد به ظرف «رحامت» زن می سپارد و زن به آن حیات و جمال میدهد. در همه این ها اختلال؛ گاهی ناشی از ظرف است گاهی از مظروف
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند: زن زندگی زیبایی (۲)
(۱۰ نکته درباره زنانگی و ریحانگی)
نکته دوم: فعالیت اجتماعی و حتی اشتغال منافاتی با زنانگی و ریحانگی ندارد اما اولا اثرگذاری اجتماعی (که امری ضروری است و زن و مرد ندارد) صرفا معادل اشتغال نیست و دامنه وسیعی دارد و ثانیا اشتغال نباید اولویت اصلی زن در زندگی زناشویی باشد چون زن محور فرهنگی و عاطفی خانواده است نه مرد؛ نقش و کارویژه طبیعی زن در خانواده جایگزین ندارد و از سویی کسب درآمد برای زن به لحاظ شرعی و قانونی یک تکلیف نیست؛ ولع امروزی بخشی از زنان برای اشتغال به عنوان یک امر ضروری، یک ولع کاذب است که ریشه اش یا در جابجایی ارزش ها و اولویت هاست یا ناشی از برخی محدودیت های سنتی درگذشته است که به افراط امروزی منجر شده است.
اشتغال زنان با سه شرط می تواند مطلوب باشد:
۱. سنخ کار، خشن، مردانه و جسورانه نباشد و با روحیه لطیف زنانه منافات نداشته باشد
۲. ساعت کاری به اندازه ای نباشد که زن را از اولویت های مادری و همسری دور کند و یا کودک را از حق بهره مندی کافی از آغوش و تربیت مادر محروم کند. مادر و مادری جایگزین ندارد. کم کردن از کمیّت مادری و افزودن بر کیفیت آن هم فقط تا حدودی امکان پذیر است و در جایی که کودک یک نیاز زیستی مستمر به مادر دارد خیلی امکان پذیر نیست. ضمن اینکه کمیت زیاد؛ خواه ناخواه انرژی روحی و فکری مادر برای ارتقا کیفیت مادری را هم از او سلب می کند
۳. هدف «اصلی» زن از آن شغل، خودشکوفایی و مفید بودن باشد نه هدف اقتصادی (به گونه ای که یک پایه اصلی و غیرقابل حذف اقتصاد خانواده درآمد زن باشد)
البته به لحاظ اجتماعی حضور زنان در برخی مشاغل، ضروری است (مثل تعلیم و تربیت و پزشکی) و در برخی با لحاظ شرایط سهگانه فوق، مطلوب است (مثل انواع کارهای هنری یا برخی امور اداری) و در برخی نه ممدوح و مطلوب است نه ضروری (مثل کارهای سنگین، خطرناک، نظامی، پر چالش یا پراسترس)
در سیاست گذاری فرهنگی و اجتماعی باید قواعد و اولویتهای مذکور را دید و با استفاده از مزیت های تکنولوژی اموری چون کارهای خانگی یا پاره وقت را برای زنان تسهیل کرده و توسعه داد و در بخش قانون گذاری هم باید قوانین «متفاوت» و البته عادلانه ای برای اشتغال زنان طراحی کرد. یکسان بودن ضوابط قانونی کار برای زنان و مردان ظلم به زنان و جامعه و خانواده است
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند: زن زندگی زیبایی (۳)
(۱۰ نکته درباره زنانگی و ریحانگی)
نکته سوم: زن به لحاظ جنسیتی هیچ صفت فرودستی ندارد اما تفاوت های جنسیتی در مرد و زن بدون خودسازی می توانند زمینه برخی آفت های اخلاقی را در یک جنس بیشتر از جنس دیگر فراهم کند بخشی از مشکلات روحی؛ فکری و رفتاری زنان ناشی از جامعه و مردان است و بخشی هم ناشی از خودشان. همان طور که مردان به لحاظ جنسیتی بیشتر از زنان در معرض برخی آفت ها چون خشونت، تحکّم و لغزش های جنسی هستند زنان هم بیش از مردان در معرض اموری چون تجمّل خواهی، غر زدن، حسادت، خودنمایی و... هستند این ها ذاتیِ زنانگی نیست اما لزوما معلول رفتار مردان هم نیست اگرچه هم رفتار مردان و هم رفتار زنان می تواند آسیب های احتمالی و بالقوه در جنس مقابل را تشدید کند. تمایزات جنسیتی فرصت هایی هستند که می توانند به تهدید تبدیل شوند. به طور کلی تمام قابلیت ها و گرایشاتی که در طبع و غریزه آدمی وجود دارد از کودکی تا بزرگسالی یک کارکرد درست و مشخص برای ارتقاء و رشد انسان دارد به شرطی که آن قابلیت یا کشش مهمل نماند یا برای غایتی که برای آن نیست به کار گرفته نشود. جریان آب را باید به پای درخت میوه دار کشاند و از میوه اش بهره برد اگرنه هم آب هدر می رود (یا بخار می شود یا از رُکودش تعفّن می زاید) و هم درخت خشک می ماند درحالی که مشکل، نه از آب است نه از درخت. قدرت پرورش کلام و سخن در زنان اگر به کار پرورش درخت تربیت و هنر و انس و ... نیاید به پرحرفی ملال آوری منتهی می شود که به سطحی شدن دامن میزند. هدف اقتدار، تامین کنندگی است نه تحکّم؛ هدف جمال و لطافت، زیبا سازی و گرمابخشی است نه تجمّل و خودنمایی و فریبندگی
نکته چهارم: انسان رشد یافته مزیتهای جنسی و جنسیتی خود را می شناسند، به آن افتخار می کند و آن ها را سکّوی رشد و مکملیت قرار می دهد انسان نابالغ از مزیت های جنسی و جنسیتی خود سوءاستفاده می کند و ضمن تباه کردن آنها مانع رشد خود و دیگران می شود و نهایتاً هم به عدم رضایت از جنسیت می رسد. ریشه سوءظن به جنسیت، غلبه ارزش های مدرن و تغییر اولویت ها، القائات محیط، تربیت های غلط و تحقیر یک جنسیت، و البته یکی از مهمترین آنها: نشناختن کارکرد مزیت های جنسیتی و عدم جایابی و بهرهبرداری درست از آنهاست که به نوعی مهمل انگاری ویژگیهای جنسیتی منتهی می شود (مانند استعدادی که شناخته نشود یا معرفی نشود یا برای کار مفیدی استفاده نشود)
https://eitaa.com/taherrahimi