هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۳۳۱
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#مدیریت_اقتصادی
#فرزندآوری
من یه خانم ۲۲ ساله هستم که از وقتی خودم رو شناختم اکثر اطرافیان، همیشه میگفتن که خییلی از نظر چهره، شبیه عموی شهیدم هستم و همین باعث علاقه و درک بیشتر من به ایشون شد و من همیشه باایشون صحبت میکردم و واقعا هم خیییلی دست منو گرفتن، تا من باحجاب و با اعتقاد قوی شدم. جوری که فقط توی فامیل من اینجوری هستم.
دوست داشتم مثل خانم فاطمه زهرا س زود ازدواج کنم. و خیلی از خدا همسر مومن و خوب می خواستم. و همیشه به عموم میگفتم که شما باید همسر منو انتخاب کنی و بهم بفهمونی که این اون آقاس و همینطور هم شد.
همسرم منو سر مزار عموم دیده بودن و اومدن خواستگاری، من ۱۷ سالم بود. پدرم و برادرم مخالف بودن حتی پدرم قول داده بود اگر ازدواج نکنم و دانشگاه قبول بشم ماشین برام میخره اما من گفتم نه میخوام ازدواج کنم.
همسرم روزی که اومد خواستگاری، گفت من هیچی ندارم فقط خودمم و لباسام و در مغازه برادرم شاگردم و پول پیش خونه هم ندارم. باید با پدرم و مادرم زندگی کنیم و از اونا نگهداری کنیم.
من یه دختر تو یه خانواده با وضع مالی خوب، که هر چی میخواستم زود فراهم بود اما من معامله کرده بودم با خدا که با کسی ازدواج کنم که زندگیم فقط خدا باشه نه پول و دلیل اینکه من همسرم رو با اون شرایط قبول کردم این بود که خییلی مومن بودن، حتی روز خواستگاری روزه بودن که ماه شعبان بود و گفتن که ۳ ماه روزه هستن و من هم فقط یک چیز ازشون خواستم اونم اینکه قبل زن و شوهر بودن، رفیق هم باشیم.
خلاصه ما بعد یکسال عروسی کردیم که پول عروسی هم نداشتیم. شوهر خواهرشون دادند اما بعد با هدایای عروسی به لطف خدا هزینه عروسی جمع شد و برگردوندیم به ایشون و زندگی ما سال ۹۶ فقط با حقوقی معادل ۱۵۰ هزار تومن شروع شد.
من توی این چند سال خودم اقتصاد خونه رو دست گرفتم و همه چیز رو با حساب و دقیق میخریدیم و اصلا اسراف نداشتیم. اگه قرار بود مهمونی داشته باشیم از ۳ماه قبل تیکه تیکه پول کنار میذاشتیم و از هیچ کس هم کمک نگرفتیم. هر چند مادرشوهرم خییلی به ما لطف داشت و به بهانه عیدی تولد، سالگرد عروسی کمک میکرد بهمون،
یکسال بعد همسرمم مغازه خواربار فروشی زد که یکم وضع مون بهتر بشه اما نشد و بعد از ۵ ماه مجبور شد جمع کنه و باز توی مغازه برادرشون کار کنه منم از فرصت استفاده کردم و پیش یکی از دوستان خیاطی یاد گرفتم و دیگه هیچ لباسی از بیرون نمیخریم و خودم میدوزم.
واقعا خدا خودش خیلی میرسونه من اینو توجای جای زندگیم دیدم الانم حقوق همسرم ۸۰۰ تومنه و گاهی خودمون میمونیم چه جور آخر ماه شد و ما مهمونی داشتیم کلی خرج خونه داشتیم. ما به پول فکر نمیکنیم فقط از کنار هم بودن لدت میبریم.
یک بار شب همسرم اومد و گفت پاشو فردا بریم قم و با اتوبوس راه از شهرمون و با ۴۰ تومن رفتیم قم و برگشتیم. با این تفاوت که کل قم تا جمکران دیگه ماشین سوار نشدیم و کلا پیاده رفتیم و فقط شهر رو گشتیم اتفاقا خییلی هم خوش گذشت.
امسال هم بچه دار شدیم. با اینکه همه میگفتن چه طور میخوای زندگی کنی اما ما باز هم گفتیم خدا و الحمدلله دوران بارداری خوب و راحت و بدون دردسری داشتم.
اصلا حتی یک ذره هم، تا حالا حسرت پول کسی و خونه کسی رو نخوردیم. جاش کنار هم، از زندگی لذت می بریم.
الان هم همسرم خیییلی دنبال کار گشته اما هنوز پیدا نکرده و من اصلا هیچ بار غر نزدم و خییلی خرج ها مثل آرایشگاه رفتن و خرید عید و... گذاشتم کنار و با همون کم لذت میبریم. از لباسهامون انقدر استفاده میکنیم که هیچ کس باورش نمیشه این همونه. با خیاطی تبدیل به مدل های جدید میکنم.
اگر دو نفر بخوان کنار هم باشن با توکل به خدا با هر شرایطی میتونن به شرط اینکه توی این راه فقط خدا رو ببینن تو زندگی، نه بندش و با همدیگه رفیق باشن و با هر مسئله کوچیکی با هم نجنگن، زندگی خییلی قشنگ میشه. اگه یه خانم یه لباس رو ۱۰ بار هم تنش کنه هیچ اتفاقی نمیفته، جاش با پول همون ۱۰ تا مانتو که میتونسته بخره اما نخریده، میتونه یه غذا خوشمزه درست کنه و با همسرش بخوره و لذت ببره.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
🅾 روند نابودی ازدواج و جمعیت ایران با دانشگاه رفتن دخترها:
🔹دختر ۴ سال میره دانشگاه
توقع و خواستههاش بالا میره
زمان تحصیل هم که خواستگار قبول نمیکنه
چون در حال شکافتن هستهی اتم در دانشگاهه و نیاز به تمرکز داره
بعد دیگه خواستگار زیر فوق لیسانس و دکتری قبول نمیکنه
🔸بعد پسره اگه بخواد فوق لیسانس بگیره و سربازی هم بره، کم کم ۲۶ سالش شده
حالا باید بره دنبال کار
۵,۶ سال کار کنه تا بتونه به یه حداقل برسه
حالا دختره تو این فاصله بیکار نمیمونه که، میره ارشدش رو هم میگیره
اگه یه کار هم پیدا کنه که دیگه تمام
چند سالی با کار سرگرم میشه
🔹حالا یه دختر داریم که ۲۷,۸ سالش شده
شاد و خوشحاله
سرکار میره
احتمالا ماشین خریده
فوق لیسانس داره
و دیگه الان به کمتر از پادشاه ورامین راضی نیست
و یه پسر ۳۲ ساله داریم که احتمالا ۶,۷ سال زندگیش تو دانشگاه تباه شده و هستهی اتم رو نتونسته بشکافه تو دانشگاه
با بدبختی رفته سربازی
🔸چند سالی درگیر کار بوده تا خودش رو پیدا کنه
تازه به زور ماشین یا موتور خریده
نمیتونه سرویس طلا بخره
نمیتونه چند صد میلیون پول عروسی بده
و کت و شلوار دامادیش رو هم به زور میخره
البته که افسرده هم هست و میلی به تشکیل خانواده نداره، چون خودش رو در یک رقابت کاملا نابرابر میبینه
🔹این پسر هیچ وقت به اون دختر با اون توقعات نخواهد رسید
دختر در توهم اینکه بالاخره یه کسی شده برا خودش دونه دونه خواستگارها رو رد میکنه و کمکم وارد ۳۰ سالگی میشه
انتخابها محدود میشه
کمتر پسری رغبت میکنه با یک خانم ۳۲,۳۳ ساله ازدواج کنه
و این چرخهی باطل برای جوونهامون تکرار میشه
🔻افزایش سن ازدواج
🔻 شیوع فساد و فحشای عظیم ناشی از عدم ازدواج
🔻ایجاد توقعات فضایی و افزایش آمار طلاق
🔻پیری جمعیت
🔻بحران جمعیت
🔻بحران اقتصادی ناشی از پیری جمعیت
🔸تنها گوشهای از نتایج اتخاذ سیاستهای غلط توسط دولتها و پذیرفتن فرهنگهای غلط توسط مردم ماست؛ چوب رو خوردیم بدم خوردیم، ولی فعلا داغیم دردش رو نمیفهمیم
#دانشگاه_اسراف_عمر
#ازدواج_در_وقت_نیاز
🇵🇸✌️🇮🇷جنبش مردمی
📳