eitaa logo
تحلیل استراتژیک سینما
85 دنبال‌کننده
158 عکس
26 ویدیو
5 فایل
در این کانال سینما مورد بررسی تحلیلی قرار می‌گیرد ارسال پیام @Choopanianma
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیل استراتژیک سینما
توصیف دقیق یک دبیرستان آمریکایی مملو از امکانات آموزشی که خروجی آن افراد قاتل و یا سرخورده و افسرده است ماجرای فیلم سینمایی فیل می‌باشد فیلم فیل که در سال دوهزار و سه بر اساس یک ماجرای واقعی ساخته شده است ماجرایی که در آن دو دانش آموز دبیرستانی در آمریکای فوق مدرن اقدام به کشتار انبوه همکلاسی‌ هایشان میکنند فیلم فیل میخواهد بگوید آنجا که بيشترين امکانات تحصیلی در اختیار نوجوانان آمریکا قرار گرفته همه چیز هست جز تحصیل علم فساد در این مدرسه نمونه بیداد میکند چنانچه در بخشی از فیلم ناظمی را میبینیم که به بهانه تنبیه نوجوانان دانش‌آموز را مورد سوء استفاده جنسی قرار می‌دهد فیلم فیل انتقادی دارد به اختلاط دختر و پسر در نظام آموزشی آمریکا آنجا که در گوشه گوشه آن دبیرستان مجهز روابط بی حد و مرز و آشفته‌ دخترپسرهای درس نخوان را به نمایش میگذارد طوری که مخاطب میپرسد اینها پس کی درس میخوانند فیلم فیل نمایی باز از سیستم آموزشی آمریکا است که نهایتاً منجر به خودفروپاشی از درون شده است همان سیستمی که قرار بود به بهانه اجرای سند بیست سی یونسکو در ایران هم اجرا شود خوشبختانه بدنه اصیل نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران این سند ضد آموزشی را برنتابید و اولین منتقدان سند بیست سی یونسکو همان معلمان متدین و دلسوز و وطن پرست بودند که شروع به سوت زنی و انتقاد کردند اگر طبق فیلم سینمایی واقع گرای فیل و صدها گزارش دیگر دبیرستان‌های آمریکا قاتل روانی تربیت میکند بالعکس نظام آموزشی ایران اسلامی به پروراندن شهدایی همچون محسن حججی و آرمان علی‌وردی به خود میبالد
تحلیل استراتژیک سینما
فیلم مونیخ اثری گمنام از کارگردان مشهور استیون اسپیلبرگ است که ماجرای یکی از جوخه های ترور موساد را بازگو می‌کند تا طی یک مأموریت تحت عنوان عملیات خشم خدا طراحان و مجریان فلسطینی گروگانگیری ورزشکاران اسرائیلی در المپیک مونیخ را ترور کند فیلم از انفکاک یک مامور موساد و در اختیار قرار دادن مبالغ هنگفت پول نقد به او شروع می شود و با تشکیل تیم مثلاً حرفه‌ای تروریستی و نمایش جزئیات تک‌تک ترور ها ادامه پیدا می‌کند شاید آنچه باعث گمنام شدن این فیلم شده است نمایش عاقبت نافرجام تیم ترور است که همگی با پوچی و افسردگی و یا خودکشی و قتل بدعاقبت میشوند استیون اسپیلبرگ در پایان فیلم مونیخ مامور اصلی موساد را که مدیریت این جوخه‌ ترور را به عهده گرفته فردی پشیمان عاجز و افسرده نشان می‌دهد که حتی حاضر نیست به زادگاهش اسرائیل جعلی بازگردد فیلم مونیخ نمایشی از استیصال رژیم آدمکش اسرائیل است که بدلیل عدم شهامت و قدرت برخورد رودررو از روش بزدلانه و ناجوانمردانه ترور استفاده می کند در برخی نقدهای سینمایی گفته می‌شود فیلم مونیخ توبه نامه یا برائت استیون اسپیلبرگ از فیلم قبلی وی یعنی فهرست شیندلر می باشد هرچند در هر دو فیلم شعار کارگردان نفی آدم کشی و ایجاد و صلح و تداوم زندگی بوده است اسپیلبرگ از آنجا که در فیلم صهیونیسم پسند فهرست شیندلر افسانه دروغین هلوکاست را به تصویر می‌کشد تلاش دارد در فیلم مونیخ برای جبران اشتباهش رژیم صهیونیستی اسرائیل را مجری هلوکاست های متعدد و گسترده در تمام جهان نشان دهد جوخه‌ های ترور موساد برای مردم شریف ایران که بهترین دانشمندان شان را به شهادت رساندند ناشناس نیستند دانشمندان مومن و تلاشگر هسته‌ای همچون شهید شهریاری و رضایی نژاد و شهید فخری زاده نمونه هایی از اقدامات تروریستی رژیم جعلی و آدمکش اسرائیل میباشد که فیلم مونیخ مواردی شبیه آنها را به نمایش گذاشته است البته ایران نیز بیکار ننشست و توانست ایلاک رون یکی از معروف‌ترین سرجوخه های ترور موساد را در اربیل عراق به وسیله پهپاد به درک واصل کند که در سریال تمام رخ به گونه‌ای دیگر به حذف وی اشاره شده است در پایان لازم به ذکر است که فیلم مونیخ پنج سال قبل از شروع ترورهای دانشمندان هسته ای ایران ساخته شده است
تحلیل استراتژیک سینما
فیلمهای دوگانه پلنگ سیاه که توسط شرکت آمریکایی مارول ساخته شده است چند نکته جالب توجه دارد آفریقا را مرکز تحول جهان در آخرالزمان معرفی میکند سازمان ملل را از آمریکا به وین اتریش یا ژنو منتقل میکند شاید هالیوود هم فهمیده که در انقلاب آخرالزمان آمریکایی وجود ندارد به آمریکا و کشورهای اروپایی چهره‌ای استعماری میدهد زانو زدن خفت بارانه سربازان آمریکایی در خلیج فارس را شبیه‌سازی کرده است از چهره‌ای شبیه شیخ زکزاکی رهبر شيعيان نیجریه به عنوان پادشاه کشور فرضی واکاندا استفاده کرده است شاید غرب فهميده است که انقلاب آخرالزمان از آنِ مستضعفان پابرهنه است شاید جریانهای ضد استعماری در سینمای هالیوود نفوذ کرده‌اند هرچه باشد باید با دقت و حوصله سینمای غرب و اختصاصاً آثار هالیوود را زیر ذره بین قرار داد چون با همین ابزار تصمیم به تحریف تاریخ و مصادره انقلابهای مردمی دارند
تحلیل استراتژیک سینما
نمایشی برای فرار ١ تحلیل فیلم پست در دهه هفتاد میلادی یکی از کارشناسان امنیتی جنگ ویتنام در آمریکا تصمیم می‌گیرد اطلاعات محرمانه مربوط به جنگ را افشا کند مدیر وقت واشنگتن پست که یک زن میانسال است با شجاعت دست به این کار زده و دادگستری آمریکا هم از کار این زن شجاع حمایت می‌کند در نهایت همه اینها ارتش آمریکا را زیر فشار افکار عمومی مجبور به خروج از ویتنام میکند شما فکر میکنید چرا بعد از چهل پنجاه سال چنین فیلم تبلیغاتی در آمریکا ساخته شود بگذارید روشنتان کنم این فیلم سه چهار سال مانده به خروج مفتضحانه آمریکا از افغانستان بعد از دو دهه قتل و جنایت و خونریزی ساخته شده است و زمینه را برای یک ترفند رسانه‌های دیگر ایجاد می‌کند مثلاً مدارکی افشار شود و رسانه ها آنها را منتشر کنند و همانند دوران استیصال آمریکا در باتلاق جنگ ویتنام به خاطر احترام به افکار عمومی از افغانستان خارج شود و تمام کاسه کوزه‌ها سر یک رئیس جمهور خود کامه شکسته شود سه سال قبل از خروج از افغانستان فیلم مثلاً تاریخی پست ساخته می شود و اسنادی هم جسته گریخته در ویکی لیکس و امثالهم افشا می‌شود ولی نه کارشناسی حال افشاگری گسترده دارد و نه رسانه ای در مرکز توجه مردم قرار می‌گیرد و نه اصلاً مردمی پرشور و حال و پرسشگر وجود دارند که بیایند خروج آمریکا از افغانستان یا همان ویتنام دوم مطالبه کند این بار سناریوی رسانه ای رهاسازی ویتنام در افغانستان جواب نمی‌دهد و ما می بینیم وقتی ارتش پوشالی آمریکا یک شبه از افغانستان خارج می شود این خارج شدن شبیه یک فرار نیمه شب می باشد و تمام رسانه های عالم تیتر میزنند خروج یک شبه آمریکا از افغانستان فیلم پست همچون آشی بسیار پر نمک و شور است و ما را متوجه این موضوع مشکوک می کند که نکند آن افشای اسناد محرمانه و فشار عصبی نیکسون همه و همه یک تئاتر سیاسی بوده برای فرار سریع ارتش آمریکا از باتلاق ویتنام بدون محکوم شدن به ناتوانی در نزد رقیب بزرگش در جهان یعنی روسیه فیلم پست اگر ساخته نمی‌شد شاید امروز کسی از نسل ما سراغ موضوع خروج شتابان آمریکا از ویتنام نمیرفت و آن را با اخراج آمریکا از منطقه خاورمیانه مقایسه نمی‌کرد
تحلیل استراتژیک سینما
نمایشی برای فرار ٢ تحلیل فیلم دادگاه شیکاگو هفت در سال‌های آخر دهه ۶۰ دقیقاً در زمانی که آمریکا در باتلاق ویتنام در حال غرق شدن بود جمعیت های مردمی ضد جنگ در آمریکا با تجمعاتی خیابانی دولت را تحت فشار می گذارند تا از جنگ ویتنام خارج شود فیلم دادگاه شیکاگو هفت ماجرای گزارش گونه محاکمه سران این جمعیت ها است که تظاهرات شان به خشونت کشیده شد روند خروج آمریکا از ویتنام در دهه هفتاد میلادی برای ما مردم ایران اکنون قابل لمس شده است چرا که این سالها شاهد گیرافتادن احمقانه آمریکا در دو باتلاق عراق و افغانستان بوده‌ایم فیلم دادگاه شیکاگو هفت و فیلم پست یا واشنگتن پست که قبلاً نقد آن تقدیم شد و دیگر فیلم های شبیه آنها تلاش می‌کنند خروج مفتضحانه آمریکا از کشورهای تحت اشغال را یک امر ناشی از خواست مردم در یک حکومت کاملاً دموکراسی جلوه دهند نکته دیگر اینکه فیلم مثلاً تاریخی دادگاه شیکاگو هفت نمایشی واضح از وضعیت متزلزل دولت مرکزی آمریکا در دهه هفتاد میلادی می باشد دقیقا همان زمانی است که فرصت مناسب برای پیروزی انقلاب مردمی در بزرگترین مستعمره آنروز آمریکا یعنی ایران به وجود می آید به نظر می رسد حکومت متزلزل آمریکا سالها بعد از دهه پرآشوب هفتاد میلادی با گسترش فساد و رخوت در جامعه ی جوان و انقلابی آن کشور به وسیله سینما و تلویزیون و صنایع پرفساد تفریحی از خطر سقوط حتمی نجات پیدا میکند در ابتدای قرن بیست و یکم اطمینان مردم آمریکا به رسانه های وحشت آفرین خبری به میزانی رشد می کند که نمایش ساختگی انهدام برج های دوقلوی نیویورک توسط مزدور های دسته چندم سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا باور پذیر میشود از این رو مردم فراموشکار این کشور را برآن می‌دارد که دیگربار جوانانشان را به قتلگاه هایی به نام افغانستان و عراق اعزام کنند باتلاق هایی که تجربه ویتنام را برای مردم رسانه زده آمریکا تکرار کرد
تحلیل استراتژیک سینما
جاهلیت مدرن تحلیل فیلم ایستگاه فروتویل و فیلم یهودا و مسیح سیاه فیلم ایستگاه فروتویل و فیلم یهودا و مسیح سیاه هردو به داستان کشتار شهروندان سیاهپوست آمریکا توسط پلیس این کشور اشاره می کنند فیلم یهودا و مسیح سیاه درباره ترور رهبر یکی از بزرگترین نهضت های سیاه پوستی آمریکا توسط اف‌بی‌آی می باشد و فیلم ایستگاه فروتویل نیز درباره قتل یک جوان سیاه پوست توسط پلیس شهری آمریکا در یک ایستگاه مترو می باشد وقتی دو فیلم را کنار هم می گذاریم متوجه می‌شویم گویا در آمریکا داشتن پوست سیاه جرم است و تو حق نداری سیاهپوست باشی و یک زندگی آرام داشته باشی تو حق نداری سیاهپوست باشی و در جهت محرومیت زدایی هم نژادی های خودت تلاش کنی این هردو فیلم ماجرای دو جوان سیاه پوست است که یکی تلاش می‌کند برای همسر و فرزندش زندگی مرفهی دست و پا کند و دیگری برای رفع محرومیت از خانواده های سیاه پوستی که در اوج فقر در آمریکا زندگی می کنند تلاش میکند هر دو سیاه پوست محکوم به مرگ می شوند چون نهاد قدرت آمریکا بر پایه جاهلیت بنا شده است که می گوید شرافت انسانها به رنگ پوستشان است همین جاهلیت نژادپرستانه در نگرش های اقتصادی لیبرالیسم نیز تاثیر گذاشته است آنجا که شرافت انسانها به رنگ و لعاب وسایل زندگی آنان سنجیده می‌شود لیبرالیسم که مذهب جامعه جاهل غرب شده است ارزش هایش را بر اساس دارایی ها تعریف می کند حتی اگر برای بقای این ارزش ها بسیاری از انسان ها زنده به گور شوند یعنی زندگیشان شبیه مردن بشود و ما این سوی دنیا پیرو پیامبری هستیم که هزار و چهارصد سال پیش مبعوث شد تا این جاهلیت بی اخلاق را ریشه‌کن کند شاید انقلابی جهانی از نوع انقلاب پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی صل اللّه علیه و آله و سلم لازم باشد تا سیستم برده داری مدرن و فرهنگ جاهلیت غربی از روی کره زمین برچیده شود
تحلیل استراتژیک سینما
فیلمی برای توجیه رابطه جنسی با کودکان نقد فیلم اخبار جهان مردی میانسال ناخواسته با دختر کی ده دوازده ساله که پدر و مادرش را از دست داده است همسفر می شود تا او را به اقوامش بازگرداند بالاخره مرد پس از سپردن دخترک به شهر خود برمی‌گردد ولی متوجه میشود همسرش بر اثر وبا فوت شده لذا بازمی‌گردد و دخترک را که او هم بیصبرانه چشم انتظار مرد میانسال است پس می‌گیرد کارگردان در تمام داستان فیلم تلاش می‌کند آهسته آهسته فاصله سنی بین دخترک خردسال و مرد میانسال را کم کند تا پیوند عاطفی و علاقه قلبی دخترک را به آن مرد و بالعکس را برای تماشاگر باورپذیر کند مرگ همسر مرد و بازگشت سریع وی برای پس گرفتن دخترک به وضوح این پیام را می‌رساند که دخترک قرار است جایگزین همسر مرد میانسال شود و نه فرزند خوانده وی البته کارگردان از نشانه های تصویری و روایی متعددی نیز برای القاء رابطه زن و شوهری بین دخترک و مرد میانسال استفاده کرده است مثلا آنجا که در انتهای فیلم دخترک به سوی آغوش مرد می‌رود ما در پس زمینه تصویر آن دو تصویر شلواری مردانه را آویزان بر بند رخت می بینیم و کمی آنسوتر لباس نازک زنانه ای نیز بر روی بند رخت در حال تکان خوردن توسط باد است یا آنجا که قهرمان میانسال فیلم پسری جوان را که تلاش میکند همسفر آنان شود طرد میکند تا با دخترک به تنهایی سفر کند اگرچه به مهارت هفت تیر کشی او برای امنیت خودش و دخترک نیاز دارد فیلم اخبار جهان داستان پر فراز و نشیبی را برای ایجاد پیوند عاطفی بین مرد میانسال و دخترک مو طلایی انتخاب کرده است تا نظریه عشق تدریجی را اثبات کند کارگردان می خواهد بگوید که اگر مردی میانسال مدتی دختری ده دوازده ساله را سرپرستی کند مهرش بر دل دخترک خواهد نشست و دخترک با علاقه قلبی و رضایت باطنی و البته با اجازه و رضایت اقوامش می تواند با او ازدواج کند نظریه عشق تدریجی به این شکل اگرچه ظاهراً انتقادی گل درشت به اعتراض های قبلی کشورهای غربی نسبت به ازدواج دختران در سنین پایین در کشورهای شرقی است ولی ظاهری مستهجن و باطنی پلید دارد باطن پلید این فیلم در دفاع از کودک همسری آنجا عیان می‌شود که این روزها زمزمه‌ هایی در رابطه با آزادی رابطه نامشروع جنسی با کودکان در رسانه های ریز و درشت غرب به گوشمان میرسد فیلم اخبار جهان بنا ندارد به بلوغ عقلی دخترانه در سنین پایین و همزمانی این بلوغ در آغاز دوران قاعدگی اعتراف کند بلکه تلاش می‌کند رابطه نامشروع با کودکان را قابل پذیرش و توجیه کند این نمونه از جاهلیت غرب وحشی آدم را یاد جاهلیت عرب بدوی قبل از اسلام می‌اندازد که دختران را زنده به گور میکردند و به راستی جهان با ظهور منجی آخرالزمان حضرت مهدی موعود عجل اللّه تعالی فرجه الشریف از بند و زنجیر بردگی ها و جهالتهایی گسترده آزاد خواهد شد در غرب وحشی
تحلیل استراتژیک سینما
بازنشر نقد فیلم مونیخ بمناسبت ترور شهید سید حسن نصرالله فیلم مونیخ اثری گمنام از کارگردان مشهور استیون اسپیلبرگ است که ماجرای یکی از جوخه های ترور موساد را بازگو می‌کند تا طی یک مأموریت تحت عنوان عملیات خشم خدا طراحان و مجریان فلسطینی گروگانگیری ورزشکاران اسرائیلی در المپیک مونیخ را ترور کند فیلم از انفکاک صوری یک مامور موساد و در اختیار قرار دادن مبالغ هنگفت پول نقد به او شروع می شود و با تشکیل تیم مثلاً حرفه‌ای تروریستی و نمایش جزئیات دقیق تک‌تک ترور ها ادامه پیدا می‌کند شاید آنچه باعث گمنامی این فیلم شده است نمایش عاقبت نافرجام تیم ترور است که همگی آنها با پوچی و افسردگی و یا خودکشی و قتل بدعاقبت میشوند استیون اسپیلبرگ در پایان فیلم مونیخ مامور اصلی موساد را که مدیریت این جوخه‌ ترور را به عهده دارد فردی پشیمان عاجز و افسرده نشان می‌دهد که حتی حاضر نیست به زادگاهش اسرائیل جعلی بازگردد فیلم مونیخ نمایشی از استیصال رژیم تروریست اسرائیل است که بدلیل عدم شهامت و قدرت برخورد رودررو از روش بزدلانه و ناجوانمردانه ترور استفاده می کند در برخی نقدهای سینمایی گفته می‌شود فیلم مونیخ توبه نامه یا برائت استیون اسپیلبرگ از فیلم قبلی وی یعنی فهرست شیندلر می باشد اسپیلبرگ از آنجا که در فیلم صهیونیسم پسند فهرست شیندلر افسانه دروغین هلوکاست را به تصویر می‌کشد تلاش دارد در فیلم مونیخ برای جبران اشتباهش رژیم صهیونیستی اسرائیل را مجری هلوکاست های متعدد و گسترده در تمام جهان نشان دهد جوخه‌ های ترور موساد برای مردم شریف ایران که بهترین دانشمندان‌شان را به شهادت رساند ناشناس نیست دانشمندان مومن و تلاشگر هسته‌ای همچون شهید شهریاری و رضایی نژاد و شهید فخری زاده نمونه هایی از اقدامات تروریستی رژیم جعلی و آدمکش اسرائیل میباشد که فیلم مونیخ مواردی شبیه آنها را به نمایش گذاشته است البته ایران نیز بیکار ننشست و توانست ایلاک رون یکی از معروف‌ترین سرجوخه های ترور موساد را در اربیل عراق به وسیله پهپاد به درک واصل کند که در سریال تمام رخ به گونه‌ای دیگر به حذف وی اشاره شده است در پایان لازم به ذکر است که فیلم مونیخ پنج سال قبل از شروع ترورهای دانشمندان هسته ای ایران ساخته شده است