تحلیل استراتژیک سینما
آتابای داستان جا ماندن تو از زندگی است آنگونه که عمری بخاطر کینههای بیبنیان و ناشی از سوءتفاهم در تنهایی میگذرانی و باقیمانده را هر چقدر هم دواندوان طی کنی باز نمیرسی
آتابای فیلم سینمایی زندگی بیرنگ و بوی خیلی از مردان و زنان جامعهی ما است که از چهل سالگی گذشتهاند و هنوز ازدواج نکردهاند حالا به هر دلیل یا به هر بهانهای
کاظم که اسم خودش را آتابای یا بزرگمرد گذاشته است شخصیتی با کلکسیونی از شکستها و غمهای بیخود است که او را از زندگی شیرین متأهلی دور نگاه داشته اند و حالا دستانِ این کلکسیون رنگارنگِ غمها یکباره پوچ میشوند
آتابای از یکسو غم خواهر جوانمرگش را دارد که در نوجوانی به مردی پیر شوهرش دادهاند و او بخاطر ازدواج مجدد شوهرش خودسوزی کرده است و حالا معلوم میشود که خواهر آتابای بخاطر ازدواج دوستپسرش خودکشی کرده است
از سویی دیگر غم از دست دادن عشقی نافرجام در دوران دانشجویی آتابای را زمینگیر کرده است حالآنکه گویی او خود این عشق یکسویه را زنده نگاه داشته تا بتواند رفتار هوسبازانهی مجردیاش را در زیر چتر این غم مصنوعی توجیه کند
اکنون آتابای مانند خیلی از مردان و زنان مجرد دچار بحران چهلسالگی میشود و در اوج تنهایی خفهکننده تصمیم میگیرد تمام بهانههای تنهاییاش را مانند بادکنکهایی رنگی یکییکی بترکاند البته بدون تخریب شخصیت خودش و کاملاً حق به جانب
آتابای بعد از به اصطلاح بخشیدن بزرگوارانهی گناهان دوست و شوهرخواهر و پدر و دختر دوران دانشگاهش تصمیم به ازدواج با دختری از سرطان رهاشده میگیرد
ولی این تصمیم را چنان متکبرانه و بزرگمنشانه اعلام میکند که دخترک با احساسی شبیه به تنفر از او فرار میکند
آتابای در آخر قصه یواشیواش رو به سوی انجماد تنهایی پیش میرود بیآنکه بهانه برای ستیز با دیگران داشته باشد
شخصیتهای دیگری در فیلم نیز دچار تنهایی هستند که هر یک به نوعی خود را غرق فراموشی میکنند
همچون زن بدزبان صاحب هتلبومگردی که با تنفروشی تنهاییاش را پر میکند یا پدر آتابای که یواشکی تریاک میکشد و همه را جز خود دیوانه قلمداد میکند و یحیی که زنش تازه مرده و خود را با مشروب دستبهگریبان کرده است
#آتابای
#تحلیل_فیلم
#تحلیل_سینما
#نقد_فیلم
#نیکی_کریمی
#هادی_حجازی_فر
#جواد_عزتی
#سحر_دولتشاهی
#بحران_چهل_سالگی