eitaa logo
تحلیل سیاسی _ فرهنگی-اجتماعی
460 دنبال‌کننده
26هزار عکس
18.5هزار ویدیو
237 فایل
در این کانال اخبار تحلیلی و یا خط‌های خبری که بار تحلیلی دارند به صورت بازتابی بار گذاری میشود.سعی براین است که با بازتاب ابعاد گوناگون مسائل، دید مناسبی ارائه گردد. تحلیل‌های شما با نام شما قابلیت نشر در کانال را دارد. ارتباط با ادمین: @masoodabdi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 ✍ هرچه کنی به خود کنی 🔹زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد، صاحب‌کارش ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود. 🔸سرانجام صاحب‌کار در حالی که با تأسف با این درخواست موافقت می‌کرد، از او خواست تا به‌عنوان آخرین کار، ساخت خانه‌ای را به عهده بگیرد. 🔹نجار نیز چون دلش چندان به این کار راضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و با بی‌دقتی به ساختن خانه مشغول شد و کار را تمام کرد. 🔸زمان تحویل کلید، صاحب‌کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه‌ایست از طرف من به تو، به خاطر سال‌های همکاری! 🔹نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، در واقع اگر او می‌دانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن به‌کار می‌برد و تمام دقت خود را می‌کرد. 🔸این داستان زندگی ماست... 🔰گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هر روز می‌سازیم نداریم و در اثر یک اتفاق می‌فهمیم که مجبوریم در همین ساخته‌ها زندگی کنیم، اما فرصت‌ها از دست می‌روند و گاهی شاید، بازسازی آنچه ساخته‌ایم ممکن نباشد. ❇️ شما نجار زندگی خود هستید و روزها چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده می‌شوند... ☑️ @Masaf
🔆 ✍ پیام امام رضا علیه‌السلام به ما شیعیان 🔻شیخ مفید در کتاب خویش، پیام جامع، آموزنده و جالبی از امام رضا علیه‌السلام را آورده است. ▪️امام این پیام را به وسیله حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام به شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم‌السلام فرستاده‌اند. 🔻متن پیام به این شرح است: 🔅بسم الله الرحمن الرحیم ▪️ای عبدالعظیم! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو در دل‌های خویش برای شیطان راهی نگشایند. ▪️و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پر معنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی‌فایده فراخوان. ▪️و به صله‌رحم و رفت‌وآمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه باهم دعوت کن، چراکه این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیای اوست. ▪️دوستان ما نباید فرصت‌های گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند. ▪️من با خود عهد کرده‌ام که هرکس مرتکب این‌گونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند، از خدا بخواهم که او را به سخت‌ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز این‌گونه افراد از زیانکاران خواهند بود. ▪️به دوستان ما توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را جز آن‌هایی که بدو شرک ورزند یا یکی از دوستان ما را برنجانند یا در دل نسبت به آنان کینه بپرورند، همه را مورد عفو قرار خواهد داد. ▪️اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد. جز اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود. ▪️اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت نیز بی‌بهره خواهند بود و من از این لغزش‌ها به خدا پناه می‌برم. 📚اختصاص، شیخ مفید، صفحه ۲۴۱ ☑️ @Masaf
🔆 ✍ حفظ افراد ناشایست در قدرت 🔹فرمانده از افسر تک‌تیرانداز بالای برج پرسید: آیا تک‌تیرانداز دشمن در کارش مهارت دارد؟￸ 🔸افسر پاسخ داد: خیر قربان￸، در کارش خیلی هم ناشی است! 🔹فرمانده گفت: پس چرا تا حالا موفق به کشتن او نشده‌ای؟ 🔸افسر پاسخ داد: می‌ترسم او را بزنم، بعد یکی بهتر از او را بیاورند و همه ما را بکشد. به‌نظرم زنده بماند به‌نفع ماست قربان￸!! 🔹و این‌گونه است که کشورهای قدرتمند همواره از حضور افراد ناشایست در هدایت کشورهای ثروتمند و با غنی از منابع طبیعی شادمانند و حتی اگر در ظاهر بر طبل دشمنی می‌کوبند در باطن از ادامه حضورشان حمایت می‌کنند. 🆔 @Masaf
🔆 ✍ هیزم‌های اطراف 🔹سرخ‌پوستان از رئيس جديد می‌پرسند: آيا زمستان سختی در پيش است؟ 🔸رئيس جوان قبيله که نمی‌دانست چه جوابی بدهد، می‌گوید: برای احتياط برويد هيزم تهيه کنيد. 🔹سپس به سازمان هواشناسی کشور زنگ می‌زند و می‌پرسد: آقا امسال زمستان سردی در پيش است؟ 🔸و پاسخ می‌شنود: اين‌طور به نظر می‌آید. 🔹رئيس دستور می‌دهد که بيشتر هيزم جمع کنند و يک بار ديگر به سازمان هواشناسی زنگ می‌زند و می‌پرسد: شما نظر قبلی‌تان را تأييد می‌کنيد؟ 🔸پاسخ شنید: صد در صد! 🔹رئيس دستور می‌دهد که افراد تمام توانشان را برای جمع‌آوری هيزم بيشتر به‌کار ببرند. سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ می‌زند و می‌پرسد: آقا شما مطمئنيد که امسال زمستان سردی در پيش است؟ 🔸و پاسخ می‌شنود: بگذار اين‌طور بگویم؛ سردترين زمستان در تاريخ معاصر!!! 🔹رئيس پرسید: از کجا می‌دانيد؟ 🔸و پاسخ شنید: چون سرخ‌پوست‌ها ديوانه‌وار دارند هيزم جمع می‌کنند. 🔹خيلی وقت‌ها ما خودمان مسبب وقايع اطرافمان هستيم! 🔸حالا به‌نظر شما دلار و ماشین و گوشت و مرغ و... باز هم گران می‌شوند؟؟؟!!!! 🔹خواهشا کمتر هیزم جمع کنید. 💠به کانال نشر آثار استاد رائفی پور بپیوندید 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1707147264Cb54b6c0cea
🔆 ✍ الفبای حق‌کشی 🔹خانم "الف" به بانک می‌رود و نوبت می‌گیرد، شماره‌اش ۱۳۵ است. همان‌جا دوستش را می‌بیند که سه ساعت زودتر از او آمده و دو شماره در دستش دارد. یکی ۲۴ و یکی ۲۵. شماره ۲۵ را از او می‌گیرد و کارش را زودتر از ۱۱۰ نفر دیگر انجام می‌دهد و خوشحال بانک را ترک می‌کند. 🔸آقای "ب" راننده تاکسی است. هر روز دقایقی را فریاد می‌زند تا مسافرانش تکمیل شده و حرکت کند. امروز باران شدیدی می‌آمد. آقای "ب" کسی را سوار نمی‌کرد و می‌گفت که فقط دربست می‌رود. 🔹خانم "پ" پنجره را باز می‌کند و زیرسفره‌ای را داخل کوچه می‌تکاند. 🔸آقای "ت" در اتوبان می‌بیند که همه‌ ماشین‌ها در ترافیک سنگینی هستند. وارد شانه‌ خاکی می‌شود و از چند صد نفر جلو می‌زند و بعد به داخل صف ماشین‌ها می‌آید. 🔹خانم "ث" فروشنده است. کیفی می‌فروشد با قیمت ۲۰ هزار تومان. توریستی از همه‌جا بی‌خبر می‌آید که کیف را بخرد. قیمت را می‌پرسد، در جواب می‌شنود: ۶۰ هزار تومان. 🔸آقای "ج" کارمند است. در ساعتی که اوج کار است و مراجعین صف کشیده‌اند، در اتاقش را بسته، چایی می‌ریزد و می‌نشیند کنار همکارش هرهر می‌خندد. 🔻یک لحظه با خودتان روراست باشید و بپذیرید که همه‌ ما به اندازه "توانمان" متجاوزیم و دیکتاتور و ضایع‌کننده‌ حق دیگران. ▫️حالا شما بیا و این عده‌ از مردمی که تجاوز به حق دیگری را هر روز و هر روز تمرین می‌کنند، بگذار به‌عنوان مسئول یک کشور. ▫️سوءاستفاده از قدرت و دیگر کارها، طبیعی‌ترین نتیجه‌ ممکن خواهد بود. ▫️مسئولین از هوا نازل نشده‌اند. 🆔 @Masaf
🔆 ✍ اصل قورباغه‌ای 🔹اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و ببینید که ۲۰ کیلو چاق شده‌اید، نگران نمی‌شوید؟ 🔸البته که می‌شوید! سراسیمه به بیمارستان تلفن می‌زنید و می‌گویید: الوو، اورژانس؟ کمک، کمک، من چاق شده‌ام‌! 🔹اما اگر همین اتفاق به تدریج رخ بدهد، یک کیلو این ماه، یک کیلو ماه آینده و… آیا باز هم همین عکس‌العمل را نشان می‌دهید؟ نه! با بی‌خیالی از کنارش می‌گذرید. 🔸برای کسانی که ورشکسته می‌شوند، اضافه‌وزن می‌آورند، طلاق می‌گیرند یا آخر ترم مشروط می‌شوند، این حوادث دفعتاً اتفاق نمی‌افتد. 🔹یک ذره امروز، یک ذره فردا و سرانجام یک روز هم انفجار و سپس می‌پرسیم: چرا این اتفاق افتاد؟ 🔸زندگی ماهیّت انبار شوندگی دارد. هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده می‌شود، مثل قطره‌های آب که صخره‌های سنگی را می‌فرساید. 🔹اصل قورباغه‌ای به ما هشدار می‌دهد که مراقب شرایطی که به آن عادت می‌کنید، باشید! 🔸ما باید هر روز این پرسش را برای خود مطرح کنیم: به کجا دارم می‌روم؟ آیا من سالم‌تر، فهیم‌تر، با فرهنگ‌تر و عاقل‌تر از سال گذشته‌ام هستم؟ 🔹و اگر پاسخ منفی است بی‌درنگ باید در کارهای خود تجدیدنظر کنیم. 🆔 @Masaf
🔆 ✍ سم کشنده‌ای به نام استرس 🔹در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند. 🔸یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که می‌ماند لااقل در آسایش زندگی کند! 🔹برای همین سکه‌ای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. 🔸پس همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قوی‌ترین سمی که داشت را خرید و به همسایه‌اش داد تا بخورد. 🔹همسایه دوم سم را سرکشید و به خانه‌اش رفت. 🔸قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم کنار حوض آماده بگذارند. 🔹همین که به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد. کمی دست و پا زد و شنا کرد و هرچه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معده‌اش تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید. 🔸صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایه‌اش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری. 🔹او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آن‌ها گفت: از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید! 🔸همسایه اول هر روز می‌شنید که مرد همسایه در تدارک تهیه سم است! از صبح تا شب مواد سم را می‌کوبد. 🔹با هر ضربه و هر صدا که می‌شنید نگرانی و ترسش بیشتر می‌شد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه می‌کردند فکر می‌کرد. 🔸کم کم نگرانی و ترس همه وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. 🔹شب‌ها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانه همسایه می‌شنید، دلهره‌اش بیشتر می‌شد و تشویش سراسر وجودش را می‌گرفت. 🔸هر چوبی که بر نمد کوبیده می‌شد برای او ضربه‌ای بود که در نظرش سم را مهلک‌تر می‌کرد. 🔹روز سوم خبر رسید که مرده است. او قبل از اینکه سمی بخورد، از ترس مرده بود. 🔻این داستان حکایت این روزهای بعضی از ماست. مادامی که روحیه ما شاداب و سرزنده باشد کرونا یا هر بیماری دیگری قوی نیست. خیلی‌ها مغلوب استرس و نگرانی می‌شوند تا خود بیماری. 🆔 @Masaf
🔆 روزگار، بهترین قاضی است 🔻این‌قدر برای شناختن ﺁﺩم‌ها ﻋﺠﻠﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ، ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ، ﺫﺍﺕ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺁﺩم‌ها ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﻭ ﺗﻮ می‌رﻧﺠﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻭ ﻗﻀﺎﻭت‌های ﻋﺠﻮﻻﻧﻪ ﺯﻭﺩﻫﻨﮕﺎﻣﺖ. 🔸ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺁﺩم‌ها ﻧﮕﺎﻩ می‌کنی ﻭ می‌بینی ﺁن‌هایی ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ، براﯾﺖ ﺑﺰﺭگ‌ترﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ، 🔹ﻭ آن‌ها ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻧﺖ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ، ﺯﻣﯿﻨﺖ ﺯﺩﻩﺍﻧﺪ، 🔹ﺁن‌قدر ﻣﺤﮑﻢ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ خرﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍن‌هاﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﻨﯿﺪﻩﺍﯼ. 🔺ﺁﺩم‌ها ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻦ، ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ خودش ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻗﺎﺿﯽ است. 🆔 @Masaf
🔆 ✍ ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢﺳﺘﯿﺰﯼ 🔹چهارشنبه بود که استاد ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﭽﻪﻫﺎ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ به‌صورت ﺷﻔﺎﻫﯽ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ می‌گیرﻡ. 🔸ﻫﻤﺎﻥ لحظه ﮔﻔﺖ: ﺍﺻﻼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ می‌گیرم ﻭ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﮐﺘﺒﯽ! 🔹ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ اما استاد ﮔﻔﺖ: همین ﮐﻪ ﻫﺴﺖ! ﻫﺮﮐﺲ نمی‌خوﺍﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮی ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺑﺎﯾﺴﺘﻪ! 🔸ﺍﺯ ۵۰ ﻧﻔﺮ فقط ۳ ﻧﻔﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻭ استاد ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ! 🔹ﺑﻌﺪ از امتحان رو ﺑﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ۱۰ ﻧﻤﺮﻩ ﮐﻢ می‌کنم! 🔸ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ. استاد ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: ﻧﻤﺮﻩ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﯾﻦ ۳ ﻧﻔﺮ را ﻫﻢ ۲۰ ﺭﺩ می‌کنم! 🔹ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﺷﺪﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ که چرا؟ 🔸استاد ﮔﻔﺖ: به‌خاﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﻇﻠﻢ ﺭﻓﺘﯿﺪ. ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢﺳﺘﯿﺰﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ. یاد بگیرید هیچ‌وقت زیر بار حرف زور نروید. 🔹و آن استاد کسی جز دکتر حسابی نبود! 🆔 @Masaf
🔆 ✍ مقایسه باطل 🔹در دوران دبیرستان شاگرد اول کلاس بودم. در منطقه عقب‌مانده‌ شهر درس می‌خواندم. اکثر هم‌کلاسی‌ها درس‌خوان نبودند و شیطنت می‌کردند. 🔸معدلم ۱۶ بود. همیشه فکر می‌کردم بین این همه بچه درس‌نخوان و تنبل، آینده‌ من تضمین است. این‌ها بیکار خواهند بود و من شاغل و پولدار، چون من درس می‌خوانم. 🔹وقتی پای کنکور نشستم، دیدم چیزی بارم نیست و کتاب و جزوه‌های سختی بودند که من نمی‌دانستم از آن‌ها هم سوال می‌شود و فقط چند کتاب ساده درسی خوانده بودم. 🔸این همه شاگرد اولی و خوشحالی و امیدواری، خیالاتِ باطل فردی بود که از قیاسِ باطل حاصل کرده بودم. 🔹مّثَل اعمالمان هم، چنین است وقتی دور و بر خودمان این همه بی‌دین و نمازنخوان و دروغ‌گو می‌بینیم، گمان می‌کنیم بهشت برای ماست و کسی از ما بهتر نیست. 🔸اما وقتی کتاب خدا و آزمون روز حشر را می‌خوانیم، می‌بینیم هیچ‌چیزی بارمان نیست و عمل خیری نداریم. 🆔 @Masaf
🔆 ✍ پندهای زندگی 🔹بیهوده متاز که مقصد خاک است. در برابر کسی که معنای پرواز را نمی‌فهمد هرچه بیشتر اوج بگیری، کوچک‌تر خواهی شد. 🔸نماز وقت خداست، آن را به ديگران ندهيم. نگاه ما به زندگی و کردار ما تعيين‌کننده حوادثی است که بر ما می‌گذرد. 🔹هرچه قفس تنگ‌تر باشد، آزادی شیرین‌تر خواهد بود. دروغ مثل برف است که هرچه آن را بغلتانند، بزرگ‌تر می‌شود. 🔸هرگز از کسی که هميشه با من موافق بود، چيزی ياد نگرفتم. دستی را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته است. 🔹تنها موقعی حرف بزن كه ارزش سخنت بیش از سكوت كردن باشد. هیچ زمستانی ماندنی نیست حتی اگر تمام شب‌هایش یلدا باشد. 🔸مرد بزرگ، كسی است كه در سينۀ خود، قلبی كودكانه داشته باشد. سقف آرزوهایت را تا جایی بالا ببر كه بتوانی چراغی به آن نصب كنی. 🔹دوست داشتن کسی که لايق دوست داشتن نيست، اسراف محبت است. هيچ‌وقت نمی‌توانيد با مشت گره ‌کرده، دست کسی را به گرمی بفشاريد. 🔸هرگاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن. کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشيم ماندنی، نه حاشيه‌ای از ياد رفتنی. 🔹هرگز برای خوشبختی، امروز و فردا نکن. هرکه منظور خود از غیر خدا می‌طلبد، او گدایی است که حاجت ز گدا می‌طلبد. ▫️با گذشت سال‌ها می‌رویم از یادها ▫️کی بماند برگ کاهی در ميان بادها 🆔 @Masaf
🔆 ✍ انواع فقر 🔹 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ دو تا ﺍﻟﻨﮕﻮ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﺎﺷﻪ اما به فکر مشکلات خانواده‌ات نباشی. 🔸 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻋﺮﻭﺱ ﻓﺨﺮﯼ ﺧﺎنم ﻭ ﭘﺴﺮ ﻭﺳﻄﯿﺶ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺣﻔﻆ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﻣﺎ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﮐﺸﻮﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭ ﻧﺪﻭﻧﯽ. 🔹 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺁﺷﻐﺎﻝ ﺑﺮﯾﺰﯼ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻤﯿﺰﯼ ﺧﯿﺎﺑﻮن‌های ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯽ. 🔸 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ۴۰۰ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻧﯽ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺸﯽ ﻭ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻧﮑﻨﯽ. 🔹 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﺑﺰﻧﯽ ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ، ﺑﭽﻪ‌ﺍﺕ ﺟﺮأﺕ ﻧﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺳﺖ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻪ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ‌ﺍﺕ ﺭﻭ ﺷﮑﺴﺘﻪ. 🔸 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻭﺭﺯﺵ ﻧﮑﻨﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﮐﻤﮏ ﺑﮕﯿﺮﯼ. 🔹 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻓﺮﺍﻏﺘﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﭼﺮﺑﯽ‌ﻫﺎﯼ ﺑﺪﻧﺖ ﺑﻨﺰﯾﻦ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﯽ. 🔸 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﺧﻮﻧﻪ‌ﺍﺕ ﮐﻮچک‌تر ﺍﺯ ﯾﺨﭽﺎﻟﺖ ﺑﺎﺷﻪ و تعداد کتاب‌هایی که خوندی به عدد انگشت‌های یک دست نباشه. 🔹 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﮐﻤﮑﻪ، ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺖ ﺭﻭ ﺩﺭﺑﯿﺎﺭﯼ ﻭ ﺍﺯﺵ ﻓﯿﻠﻢ ﻭ ﻋﮑﺲ بگیری. 🔸 فقر اینه که خدا رو نشناسی و کاری براش نکنی ولی از اعمال و ایمان مردم ایراد بگیری. 🆔 @Masaf
هدایت شده از موسسه مصاف
🔆 بسيارند كسانى كه به سبب تعريف و تمجيد ديگران فريب مى‌خورند! 🆔 @Masaf
🔆 ✍ یه سندرومی وجود ‌داره به‌نام سندروم «شیشه خیارشور» یا "pickle jar syndrome" 🔹وقتی می‌بینیم یه نفر داره زور می‌زنه تا درب شیشه خیارشور رو باز کنه، یه چیزی ته دلمون می‌خواد شیشه رو ازش بگیریم، چون فکر می‌کنیم ما توان باز کردنش رو‌ داریم. بعد که گرفتیم، یه عالمه زور می‌زنیم و‌ تازه می‌بینیم ما هم نمی‌تونیم. 🔸این سندروم اشاره جالبیه به مواقعی که از فاصله به مشکلات دیگران نگاه می‌کنیم. گرفتاری‌های اون‌ شخص از دوردست ممکنه خیلی ساده و قابل حل به نظر بیان! اما اگر خودمون هم در موقعیت اون فرد بودیم، می‌دیدیم همون مشکلاتِ به ظاهر ساده، چقدر پیچیده، لاینحل و چاره‌ناپذیرن. 🆔 @Masaf
🔆 ✍ گول ظاهر زندگی‌ها رو نخورید 🔹‏من پولدارترین آدمای این شهر رو دیدم که یه ماشین معمولی سوار می‌شن. 🔸عاشق‌ترین آدما رو دیدم که حتی یه استوری هم از عشقشون نمی‌ذارن. 🔹خیّرترین آدما رو دیدم که اصلاً هیچ‌کس اونا رو نمی‌شناسه. 🔸باکلاس‌ترین آدما رو دیدم که یه گوشی معمولی داشتن. 🔹بامعرفت‌ترین آدما رو دیدم که هیچ‌وقت دم از رفاقت و معرفت نمی‌زدن. 🔸پس گول ظاهر زندگی آدما رو نخورید. چیزای واقعی اصلاً نمایش‌دادنی نیستن... 🆔 @Masaf
🔆 ✍ وسعت رزق، دست خودمونه 🔹دوش حمام رو نگاه کن؛ آب از بالای سرت میاد ولی اینکه اصلاً آب باز باشه یا نه، کم باشه یا زیاد، سرد باشه یا گرم، به تو مربوط می‌شه. که کدوم شیر رو بچرخونی. 🔸این مثال رو زدم که بگم ماجرای «رزق و روزی» همچین ماجراییه. 🔹رزق ما تو آسمونه، اون بالا. به همین خاطر قرآن می‌گه: «و فی السماء رزقکم» 🔸ولی اینکه فرو بباره یا نه، کم بباره یا زیاد، به سعی و تلاش ما بستگی داره. «لیس للانسان الا ما سعی» 🔹فرمود اگر کسی رزقش کمه، انفاق کنه. می‌گیم دست خودم خالیه، اما خدا می‌گه از همونی که داری ببخش تا برات زیادش کنم. 🔸چه حساب و کتاب قشنگی داره خدا. همه چیزش بوی محبت می‌ده. 🔹می‌گه: غمگینی؟ دلی رو شاد کن؛ خسته‌ای؟ دست افتاده‌ای رو بگیر؛ نگاه نکن کم داری، ببخش؛ من برات زیادش می‌کنم، درستش می‌کنم. 🔸خدا رو باور کنیم. 🔹دیدید وقتی حال کسی رو خوب می‌کنیم، دل کسی رو شاد می‌کنیم؛ تا چند وقت خودمون شارژیم؟ 🔸کل قصهٔ زندگی همینه، همه‌اش بده‌بستون محبته. اگه تو این دادوستد شرکت نکنی و بلدش نباشی، پس «زندگی» نمی‌کنی. 🆔 @Masaf
🔆 ✍ قاضی یا معلم 🔹شخصی آشنا از معلمی پرسید: شما که قاضی بوديد، چرا قضاوت را رها كرديد و معلم شديد؟ 🔸ايشان جواب داد: چون وقتی به مراجعين و مجرمينی كه پيش من می‌آمدند، دقيق می‌شدم، می‌ديدم اکثرا كسانی هستند كه يا آموزش نديده‌اند يا دیدگاه درستی ندارند. 🔹پس به خودم گفتم: به‌جای پرداختن به شاخ و برگ، بايد به اصلاح ریشه بپردازیم. 🔸ما به معلم دانا، بیش از قاضی عادل نیازمندیم. 🆔 @Masaf
🔆 ✍️ عقلی که روی آن را نفْس گرفته، خوب کار نمی‌کند 🔹همیشه گمان می‌کردم اگر روزی انسان به اجبار در مجلس گناهی وارد شود و دلش با خدا باشد، نفس را بر او اثری نیست. 🔸روزی، در زمستانی سرد از اتوبوس پیاده شدم تا وارد یک غذاخوری شوم. 🔹عینکی بر چشم داشتم. دیدم سریع عینکم را بخار گرفت و دیگر چیزی ندیدم. 🔸آن روز فهمیدم محیط تا چه اندازه روی نفس تأثیر دارد. 🔹اگر انسان وارد محیطی از گناه شود، خواسته یا ناخواسته مثل عینکِ من که بخار آن را فراگرفت، نفس هم رویِ عقل را می‌پوشاند و دیگر جز نفس چیزی را نمی‌بیند. 🆔 @Masaf
🔆 ✍️ الماس‌های زندگی 🔹بعضی وقت‌ها آدم‌ها الماسی در دست دارند. وقتی چشمشان به یک گردو می‌افتد، خم می‌شوند تا گردو را بردارند، اما الماس روی زمین می‌افتد. الماس قِل می‌خورد و به عمق چاهی فرومی‌رود. 🔸می‌دانید چه می‌ماند؟ یک آدم...، یک دهن باز...، یک گردوی پوک... و یک دنیا حسرت... 🔹مواظب الماس‌های زندگی‌مان باشیم. شاید به‌دلیل اینکه صاحبشان هستیم و بودنشان برایمان عادی شده، ارزششان را از یاد برده‌ایم. 🔸الماس‌های زندگی؛ پدر، مادر، همسر، فرزند، سلامتی، خانواده، دوستان خوب، کار، عشق و... هستند. 🆔 @Masaf
✍️ قسمتی از درآمدت را با امام زمان معامله کن 🔹وارد میوه‌فروشی شدم. خلوت بود. قیمت موز و سیب رو پرسیدم. 🔸فروشنده گفت: موز ۱۶ تومن و سیب ۱۰ تومن. 🔹گفتم: از هر کدوم دو کیلو به من بده. 🔸پیرزنی وارد میوه‌فروشی شد و پرسید: محمدآقا سیب چند؟ 🔹میوه‌فروش پاسخ داد: مادر کیلویی سه تومن! 🔸نگاه تعجب‌زده‌ام رو به سرعت به میوه‌فروش انداختم و او که متوجه تعجب و دلخوری من شده بود، چشمکی زد و با نگاهش منو به آرامش دعوت کرد. صبر کردم. 🔹پیرزن گفت: محمدآقا خدا خیرت بده! چند تا مغازه رفتم، همه‌شون سیب رو ده‌دوازده تومن می‌دن! مادر با این قیمتا که نمی‌شه میوه خرید! 🔸محمدآقای میوه‌فروش، یک کیلو سیب برای پیرزن کشید و اونو راهی کرد. 🔹سپس رو به من کرد و گفت: این پیرزن به‌تازگی پسر و عروسش رو تو تصادف از دست داده و خودش مونده با دو تا نوه‌ یتیم! من چند بار خواستم بهش کمک کنم و میوه‌ مجانی بدم اما ناراحت شد و قبول نکرد. 🔸به همین خاطر هیچ‌وقت روی میوه‌ها تابلوی قیمت نمی‌زنم تا وقتی این زن به مغازه میاد از قیمت‌ها خبر نداشته باشه و بتونه برای بچه‌هاش میوه بخره. 🔹راستش رو بخوای من به هرکسی که نیاز داشته باشه کمک می‌کنم و همیشه با امام زمانم معامله می‌کنم. 🔸دلم مثل آوار ریخته بود پایین و بسیار شرمنده بودم و بغضی سنگین تو گلوم نشسته بود. 🔹دلم می‌خواست روی میوه‌فروش رو ببوسم. میوه‌ها رو خریدم. سوار ماشین شدم و زدم زیر گریه و در حال رانندگی از خودم و از امام زمان خجل بودم. 🔸با خودم می‌گفتم: ای کاش در طول سالیان دراز عمرم من هم قسمتی از درآمدم رو با امام زمانم معامله می‌کردم. 🆔 @Masaf
🔆 همیشه صبر کافی نیست... گاهی اوقات باید تغییر جهت بدی 🆔 @Masaf
🔆 ✍️ خوشبختی 🔹وقتى گرسنه‌اى، يک لقمه نان خوشبختی است... 🔸وقتى تشنه‌اى، يک قطره آب خوشبختی است... 🔹وقتى خواب‌ نداری، يک چرت كوچک خوشبختی است... 🔸خوشبختى بخش کوچکی از لحظات است… 🔹 يک مشت از نقطه‌هاى ريز كه وقتى كنار هم قرار می‌گيرند يک خط را می‌سازند به اسم "زندگى". 🌹 "قدر خوشبختى‌هایتان را بدانيد". 🆔 @Masaf
🔆 ✍️ فرهنگ، عامل اصلی در پیشرفت جوامع بشری است اولين روزهايی كه در سوئد بودم، يکى از همکارانم هر روز صبح با ماشينش مرا از هتل برمی‌داشت و به محل کار می‌برد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسيديم و همکارم ماشينش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌کرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند کارخانه اسکانیا با ماشين شخصى به سر کار می‌آمدند. روز اول، من چيزى نگفتم. همين طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آيا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشينت را اين‌قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى؟ در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست. او در جواب گفت: براى اينکه ما زود می‌رسيم و وقت براى پياده‌رفتن داريم. اين جاها را بايد براى کسانى بگذاريم که ديرتر می‌رسند و احتياج به جاى پارکى نزديک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو اين طور فکر نمی‌کنی؟ فرهنگ یعنی بدون اجازه کسی از او فیلم و عکس نگیریم. فرهنگ یعنی میزان درآمد و حقوق دیگران به ما ربطی ندارد. فرهنگ یعنی کسی تو گوشی‌اش عکسی به ما نشان داد عکس‌های قبلی و بعدی‌اش را نبینیم. فرهنگ یعنی تا در جمعی نشستی، سریع دو تا اصطلاحی که در یک کتاب خوانده‌ای را به رخ دیگران نکشی. فرهنگ یعنی خودت را صاحب‌نظر ندانی تا رسیدی به کسی درمورد مدل مو، رنگ مو، چاقی و لاغری او نظر دهی. فرهنگ یعنی لهجه دیگران را مسخره نکنیم. فرهنگ یعنی تا از خانه کسی بیرون آمدیم و در را بستیم، شروع نکنیم به بدگویی و غیبت از میزبان. فرهنگ یعنی آشغال از ماشین بیرون نریزیم. فرهنگ یعنی از چشمی درب خانه‌مان رفت‌وآمد همسایه‌ها را چک نکنیم. فرهنگ یعنی تا کسی برایمان کادو خرید، سریع قیمت آن را درنیاوریم. فرهنگ یعنی به‌خاطر یک دقیقه پیاده‌روی، دوبل پارک نکنیم. فرهنگ یعنی رعایت‌نکردن قوانین رانندگی نشانه زرنگی ما نیست. فرهنگ عامل اصلی در پیشرفت جوامع بشری است. به‌خاطر خودمان و نسل بعدی‌مان فرهنگ‌سازی کنیم و زندگی را زیبا بسازیم و از لحظاتمان لذت ببریم.
🔅 ✍️ قبل از هر اقدامی، ریشه اصلی مشکلت را پیدا کن 🔹در زمان‌های دور، روستایی بود که فقط یک چاه آب آشامیدنی داشت. یک روز سگی داخل چاه افتاد و مرد. آب چاه دیگر غیرقابل‌استفاده بود. 🔸روستاییان نگران شدند و پیش مرد خردمندی رفتند تا چاره کار را به آنان بگوید. 🔹مرد خردمند به آنان گفت که صد سطل از چاه آب بردارند و دور بریزند تا آب تمیز جای آن را بگیرد. روستاییان صد سطل آب برداشتند اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو بود. 🔸دوباره پیش خردمند رفتند. او پیشنهاد کرد که صد سطل دیگر هم آب بردارند. روستاییان این کار را انجام دادند اما باز هم آب کثیف بود. 🔹روستاییان بنابر گفته مرد خردمند برای بار سوم هم صد سطل آب از چاه برداشتند اما مشکل حل نشد. 🔸مرد خردمند گفت: چطور ممکن است این همه آب از چاه برداشته شود اما آب هنوز آلوده باشد. آیا شما قبل از برداشتن این سیصد سطل آب، لاشه سگ را از چاه خارج کردید؟ 🔹روستاییان گفتند: نه، تو گفتی فقط آب برداریم نه لاشه سگ را! 🔸در حل مسائل و مشکلات، ابتدا علت اصلی و ریشه‌ای را کشف کنید و آن را از بین ببرید.
🌼✨عجیب است گاهی ما به کسی که در پُست و مقام یا ثروت از ما پیشی گرفته حسادت میورزیم اما هنگامی که کسی: در صف اول نماز یا در حفظ قرآن ازما پیشی گرفته، غبطه نمیخوریم و علت آن بسیار واضح است و آن عشق به دنیا و فراموش نمودن آخرت است.😔😔😔 { بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى} 👈بلکه شما زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهید، در حالی که آخرت بهتر و پاینده تر است. 📚 سوره الأعلى، آیه ۱۶ و ۱۷