🔆#پندانه
✍ کجا نباید خندید!
🔹به سرآستین پارهٔ کارگری که دیوارت را میچیند و به تو میگوید «ارباب»، نخند!
🔸به پسرکی که آدامس میفروشد و تو هرگز نمیخری، نخند!
🔹به پیرمردی که در پیادهرو به زحمت راه میرود و شاید چند ثانیهٔ کوتاه معطلت کند، نخند!
🔸به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقهٔ پیراهنش جمع شده، نخند!
🔹به دستان پدرت،
به جارو کردن مادرت،
به رانندهٔ چاق اتوبوس،
به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سر دارد،
به رانندهٔ تاکسی که چرت میزند،
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی،
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان،
نخند...
🔸نخند که دنیا ارزشش را ندارد...
🔹که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند؛
آدمهایی که هر کدام برای خود و خانوادهای، همهچیز و همهکس هستند.
🔸آدمهایی که برای زندگی تقلا میکنند،
بار میبرند،
بیخوابی میکشند،
کهنه میپوشند،
جار میزنند،
سرما و گرما را تحمل میکنند،
و گاهی خجالت هم میکشند...
🔺خیلی ساده، هرگز به آدمهایی که تنها پشتیبانشان خداست، نخند!
*♨️ رسانه تحلیلی و سیاسی ایتا*
https://eitaa.com/joinchat/3832938513C10428c852e
🔆 #پندانه
✍ صدقه دهید چون کفن بدون جیب است
🔹مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین میآورد تا آن را برای روز عید، قربانی کند.
🔸گوسفند از دست مرد جدا شد و فرار کرد. مرد شروع کرد به دنبالکردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد.
🔹عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در میایستاد و منتظر میماند تا کسی غذا و صدقهای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایهها هم به آن عادت کرده بودند.
🔸هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد، مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد. ناگهان همسایهشان ابومحمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده.
🔹زن گفت:
ابومحمد! خداوند صدقهات را قبول کند.
🔸او خیال کرد که مرد گوسفند را بهعنوان صدقه برای یتیمان آورده.
🔹مرد هم نتوانست چیزی بگوید، جز اینکه گفت:
خدا قبول کند، خواهرم! مرا بهخاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش.
🔸بعد مرد رو به قبله کرد و گفت:
خدایا ازم قبول کن.
🔹روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند.
🔸کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده. گوسفندی چاق و چنبهتر از گوسفند قبلی انتخاب کرد.
🔹فروشنده گفت:
بگیر و قبول کن و دیگر باهم منازعه نکنیم.
🔸مرد گوسفند را برد و سوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند.
🔹فروشنده گفت:
این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچهگوسفندان زیادی به من ارزانی کرد. نذر کردم اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم، هدیه باشد. پس این نصیب توست.
*♨️ رسانه تحلیلی و سیاسی ایتا*
https://eitaa.com/joinchat/3832938513C10428c852e