🔅 #پندانه
✍ لبخند بزن
🔹لبخندبزن :)
وقتی با خانوادهات دور هم جمع شدهاید، خیلیها هستند آرزوی داشتن خانواده را دارند!
🔸لبخندبزن :)
وقتی داری سرکارت میروی،خیلیها هستند دربهدر به دنبال کار و شغل هستند!
🔹لبخندبزن :)
چون تو صحیح و سالم هستی، اما خیلیها به خاطر بازگشت سلامتیشان میلیونها خرج میکنند!
🔸لبخندبزن :)
چون تو زندهای و روزی داده میشوی و هنوز فرصت برای جبران مافات داری، مردههایی هستند که آرزوی بازگشت به زندگی را دارند تا عمل صالحی انجام دهند.
🔹لبخندبزن :)
چون تو خدا را داری و او را میپرستی و از او طلب کمک میکنی، کسانی هستند که بر گاو سجده میکنند !
🔸لبخندبزن :)
چون تو خودت هستی و خیلیها آرزو دارند که چون تو باشد!
🔹لبخند بزن :)
و همیشه لبخند بر لبانت داشته باش و خدا را شاکر باش...
🌸❁✧_✧❁🌸❁✧_✧❁🌸
🔰گروه تخصصی کودک و نوجوان #تحسین_یزد (✪‿✪) https://eitaa.com/tahsinyazd
✅هماهنگی اجرای برنامه:
۰۹۱۳۴۶۰۹۱۳۳ 📱
🌸❁✧_✧❁🌸❁✧_✧❁🌸
🔅#پندانه
✍ در کار خیر با خدا معامله کن
🔹شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان میکند.
🔸تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه میزند.
🔹آن صحنه را دید. پشیمان شد و بازگشت.
🔸تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است.
🔹پس بهدنبال او رفت و گفت:
با من کاری داشتی؟
🔸شخص گفت:
برای هرچه آمده بودم بیفایده بود.
🔹تاجر فهمید که برای پول آمده است. به غلامش اشاره کرد و کیسهای سکه زر به او داد.
🔸آن شخص تعجب کرد و گفت:
آن چانهزدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟
🔹تاجر گفت:
آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خداست. در کار خیر طرف حسابم با خداست. او خیلی خوشحساب است.
#گروه_تحسین_یزد
👇👇👇👇
❁✧_✧❁❁✧_✧❁
https://eitaa.com/joinchat/1930100759C2160d73d01
@tahsinyazd
❁✧_✧❁❁✧_✧❁
🔅#پندانه
✍ خیرت به دیگران هم برسد
🔹روزی دانایی با قطار در حال سفر بود که ناگاه لنگه کفشش از پایش به بیرون قطار افتاد.
🔸سریعا دیگری را نیز به بیرون انداخت.
🔹مردم که متعجب شدند از وی دلیلش را پرسیدند.
🔸گفت:
لنگه کفش برایم بیمصرف است. اما اگر کسی هردو را پیدا کند، مطمئنا خیلی خوشحال میشود.
🔹سعادت چیزی است که میتوانیم بیآنکه خود داشته باشیم، دیگران را از آن بهرهمند کنیم.
#گروه_تحسین_یزد
👇👇👇👇
❁✧_✧❁❁✧_✧❁
https://eitaa.com/joinchat/1930100759C2160d73d01
@tahsinyazd
❁✧_✧❁❁✧_✧❁
🔅#پندانه
✍ هرگز با خودت قهر نکن
🔹به عارفی خبر دادند که یکى از شاگردان قدیمیاش در شهرى دور، از طریق معرفت دور شده و راه ولگردى را پیشه کرده است.
🔸عارف چندینهفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قدیمى رسید. بدون اینکه استراحتى کند مستقیماً سراغ او را گرفت و پس از ساعتها جستوجو او را در یک محل نامناسب یافت.
🔹مقابلش ایستاد، سرى تکان داد و از او پرسید:
تو اینجا چه مىکنى دوست قدیمى؟
🔸شاگرد لبخند تلخى زد و شانههایش را بالا انداخت و گفت:
من لیاقت درسهاى شما را نداشتم استاد! حق من خیلى بدتر از اینهاست! شما این همه راه آمدهاید تا به من چه بگویید؟
🔹عارف تبسمى کرد و گفت:
من هنوز هم خودم را استاد تو مىدانم. آمدهام تا درس امروزت را بدهم و بروم.
🔸شاگرد مأیوس و ناامید، نگاهش را به چشمان استادش دوخت و پرسید:
یعنى این همه راه را بهخاطر من آمدهاید؟
🔹عارف با اطمینان گفت:
البته! لیاقت تو خیلى بیشتر از اینهاست. درس امروز این است: «هرگز با خودت قهر مکن.» هرگز مگذار دیگران وادارت کنند با خودت قهر کنى. و هرگز اجازه مده دیگران وادارت کنند خودت، خودت را محکوم کنى.
🔸بهمحض اینکه خودت با خودت قهر کنى، دیگر نسبت به سلامت ذهن و روان و جسم خود بىاعتنا مىشوى و هر نوع بىحرمتى به جسم و روح خودت را مىپذیرى.
🔹همیشه با خودت آشتى باش و همیشه براى جبران خطاها به خودت فرصت بده. تکرار مىکنم؛ خودت آخرین نفرى باش که در این دنیا با خودت قهر مىکنى. درس امروز من همین است.
🔸استاد پیشانى شاگردش را بوسید و بلافاصله بدون اینکه استراحتى کند بهسمت دهکدهاش بازگشت.
🔹چند هفته بعد به او خبر دادند که شاگرد قدیمىاش وارد مدرسه شده و سراغش را مىگیرد.
🔸استاد به استقبالش رفت و او را دید که سالم و سرحال در لباسى تمیز و مرتب مقابلش ایستاده است.
🔹عارف تبسمى کرد و او را در آغوش گرفت و آرام در گوشش گفت:
اکنون که با خودت آشتى کردهاى، یاد بگیر که از خودت «طرفدارى» کنى. به هیچکس اجازه نده تو را با یادآورى گذشتهات وادار به سرافکندگى کند.
🔸همیشه از خودت و ذهن و روح و جسم خودت دفاع کن. هرگز مگذار دیگران وادارت سازند دفاع از خودت را فراموش کنى و به تو توهین کنند.
🔹خودت اولین نفرى باش که در این دنیا از حیثیت خودت دفاع مىکنى. درس امروزت همین است.
#گروه_تحسین_یزد
👇👇👇👇
❁✧_✧❁🌷❁✧_✧❁
https://eitaa.com/joinchat/1930100759C2160d73d01
@tahsinyazd
❁✧_✧❁🌷❁✧_✧❁