eitaa logo
تهذیب و تربیت مدرسه علمیه حقانی
451 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
283 ویدیو
86 فایل
کانال معاونت تهذیب و تربیت مدرسه علمیه حقانی ارتباط و ارسال نظرات: @omidhossini
مشاهده در ایتا
دانلود
وظیفه است اما وظیفه انتظار نیست یعنی ما موظفیم که منتظر و امیدوار به آینده باشیم ولی وظیفه ما صرفاً این نیست که منتظر باشیم همان است که توأم با است 📚یادداشتهای استاد مطهری ج۹ ص ۳۹۴
✅ "افْضَلُ الْاعْمالِ انْتِظارُ الْفَرَجِ‏" یعنی چه؟ 🔷🔹بعضی خیال می‌کنند اینکه افضل اعمال انتظار فرج است، به این معناست که انتظار داشته باشیم امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) با عده‌ای که خواص اصحابشان هستند یعنی سیصد و سیزده نفر و عده‌ای غیرخواص ظهور کنند، بعد دشمنان اسلام را از روی زمین بردارند، امنیت و رفاه و آزادی کامل را برقرار کنند، آن وقت به ما بگویند بفرمایید! ما انتظار چنین فرجی را داریم و می‌گوییم افضل اعمال هم انتظار فرج است! نه، انتظار فرج داشتن یعنی انتظار در رکاب امام بودن و جنگیدن و احیاناً شهید شدن، یعنی آرزوی واقعی و حقیقی مجاهد بودن در راه حق، نه آرزوی اینکه تو برو کارها را انجام بده، بعد که همه کارها انجام شد و نوبت استفاده و بهره گیری شد آن وقت من می‌آیم! 🔷🔹انتظار فرج داشتن یعنی واقعاً در نیت ما این باشد که در رکاب امام زمان و در خدمت ایشان دنیا را اصلاح کنیم. در زیارت اباعبدالله (علیه السلام) می‌گوییم: «یا لَیتَنا کنّا مَعَک فَنَفوزَ فَوْزاً عَظیماً». معنایش این است که‌ ‏ای کاش ما در خدمت تو بودیم و شهید می‌شدیم و از راه شهادت، رستگاری عظیم پیدا می‌کردیم. آیا این ادعای ما از روی حقیقت است؟ افرادی هستند که از روی حقیقت ادعا می‌کنند ولی اکثر ما که در زیارتنامه‌ها می‌خوانیم، لقلقه زبان است. 📚آزادی معنوی، صفحه 173
✅ جمهوری اسلامی 🔷🔹«جمهوری اسلامی» از دو کلمه مرکب شده: کلمه «جمهوری» و کلمه «اسلامی». کلمه جمهوری شکل حکومت را مشخص می‌کند. می‌دانیم که حکومت های دنیا، چه در گذشته و چه در حاضر، شکلهای مختلفی داشته‌اند از قبیل حکومت فردی موروثی که نامش سلطنت و پادشاهی است؛ حکومت متخصصان، حکیمان، فیلسوفان، خبرگان، که در قدیم «اریستوکراسی» می‏ نامیدند؛ حکومت متنفذان، سرمایه‏ داران، مالیات دهندگان. یکی از آنها هم حکومت عامه مردم است، یعنی حکومتی که حق انتخاب حاکم با همه مردم است قطع نظر از این که مرد هستند یا زن، سفید هستند یا سیاه و دارای هر فکر و هر عقیده‌ای هستند، فقط شرط بلوغ سنی و رشد عقلی در آن معتبر است. 🔷🔹و اما کلمه «اسلامی» محتوای این حکومت را بیان می‌کند، یعنی این حکومت با اصول و مقررات اسلامی اداره شود و در مدار اصول اسلامی حرکت کند، چون می‌دانیم که اسلام به عنوان یک دین در عین حال یک مکتب و ایدئولوژی است و طرحی است برای همه شئون زندگی بشر. 🔷🔹بنابراین «» یعنی حکومتی که شکل آن انتخاب حاکم است از طرف عامه مردم و نه شکل موروثی و محتوای آن اسلامی است یعنی بر اساس معیارها و موازین اسلامی است. 🌺🌺🌺روز استقرار جمهوری اسلامی مبارک باد🌺🌺🌺
✅یادداشتی کوتاه از استاد مطهری در باره ی خرافه ی نحوست ۱۳ تقدیم میشود 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
┈•꧁༼﷽༽꧂•┈ ✅ جامعه اسلامى را خطر از تهديد مى‏كند 🔹قرآن در درجه اول و بعد كلمات پيغمبر اكرم هميشه به ما اين جور مى‏گويد كه جامعه اسلامى را خطر از داخل خود تهديد مى‏كند، از ناحيه يك اقليت منافق زيرك و يك اكثريت جاهل ساده‏ دل ولى متعبد. 🔹آن زيركها اگر اين جاهلها نباشند كارى نمى‏توانند بكنند؛ آن جاهلها هم اگر اين زيركها نباشند كسى آنها را به راه كج نمى‏برد. 🔹حال شما از اينجا مى‏توانيد بفهميد كه چطور شد جامعه اسلامى از ناحيه يك اقليت منافق متمرد و يك اكثريت ساده‏ دل ولى مؤمن و باايمان به اين روز افتاد يعنى اينها سبب شدند كه اين تأكيدها و اصرارهايى كه پيغمبر اكرم كرد در عمل بى‏نتيجه بماند، يعنى آن عده منافق مردم را از راه منحرف كردند بدون آنكه خود مردم بفهمند كه از راه منحرف شده‏اند. اغفال كردند. 📚 پانزده گفتار، صفحه 70
┈•꧁༼﷽༽꧂•┈ 💢برنامه انسان سازی ماه مبارک رمضان💢 یادداشت ذیل را مطالعه بفرمایید 👇👇👇👇👇👇👇
✅مقام حضرت خدیجه(سلام الله علیها) 🔷🔹على(ع) و خديجه(س) نقش مؤثرى در ساختن تاريخ اسلام دارند. اگر فداكاري هاى اين زن -كه از پيغمبر(ص) پانزده سال بزرگتر بود- نبود، از نظر علل ظاهرى مگر پيغمبر(ص) مى‏توانست كارى از پيش ببرد؟ تاريخ ابن اسحاق راجع به مقام خديجه(س)‏ و نقش او در پشتيبانى از پيغمبر اكرم(ص) و مخصوصاً در تسلّى بخشى به پيغمبر اكرم(ص)، مى‏نويسد: بعد از مرگ خديجه‏(س) كه ابو طالب هم در آن سال از دنيا رفت، واقعاً عرصه بر پيغمبر اكرم(ص) تنگ شد. 🔷🔹تا آخر عمرِ پيغمبر(ص) هرگاه اسم خديجه‏(س) را مى‏بردند، اشك مقدّسشان جارى مى‏شد. عايشه مى‏گفت: يك پيرزن كه ديگر اين قدر ارزش نداشت، چه خبر است؟ مى‏فرمود: تو خيال مى‏كنى من به خاطر شكل خديجه‏(س) مى‏گريم؟ خديجه(س)‏ كجا و شما و ديگران كجا؟!. ✅ثروت خديجه(س) و شمشير على(ع)‏ 🔷🔹اين را هم به شما عرض كنم: گاهى خود ما مسلمانان حرف هايى مى‏زنيم كه نه با تاريخ منطبق است و نه با قرآن، با حرف هاى دشمن ها منطبق است؛ يعنى حرفى را كه يك جنبه‏اش درست است به گونه‏اى تعبير مى‏كنيم كه اسلحه به دست دشمن‏مى‏دهيم، مثل اينكه برخى مى‏گويند اسلام با دو چيز پيش رفت: با مال خديجه(س)‏ و شمشير على(ع)، يعنى با زر و زور. اگر دينى با زر و زور پيش برود، آن چه دينى مى‏تواند باشد؟! آيا قرآن در يك جا دارد كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟ آيا على(ع) يك جا گفت كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟ 🔷🔹شك ندارد كه مال خديجه(س)‏ به درد مسلمين خورد اما آيا مال خديجه‏(س) صرف دعوت اسلام شد، يعنی پول خديجه(س)‏ را به كسى دادند و گفتند بيا مسلمان شو؟ آيا يك جا انسان در تاريخ چنين چيزى پيدا مى‏كند؟ يا نه، در شرايطى كه مسلمين و پيغمبر اكرم در نهايتْ درجه سختى و تحت فشار بودند جناب خديجه(س) مال و ثروت خودش را در اختيار پيغمبر(ص) گذاشت ولى نه براى اينكه پيغمبر(ص)- العياذ باللَّه- به كسى رشوه بدهد، و تاريخ نيز هيچ گاه چنين چيزى نشان نمى‏دهد. مال خديجه(س) خدمت كرد اما نه خدمت رشوه دادن كه كسى را با پول مسلمان كرده باشد، بلكه خدمت به اين معنى كه مسلمانان گرسنه را نجات داد و مسلمانان با پول خديجه(س) توانستند سدّ رمقى كنند. 🔷🔹شمشير على(ع) بدون شك به اسلام خدمت كرد و اگر شمشير على(ع) نبود سرنوشت اسلام سرنوشت ديگرى بود اما نه اينكه شمشير على(ع) رفت بالاى سر كسى ايستاد و گفت: يا بايد مسلمان بشوى يا گردنت را مى‏زنم، بلكه در شرايطى كه شمشير دشمن آمده بود ريشه اسلام را كند، على(ع) بود كه در مقابل دشمن ايستاد. 🔷🔹پس وقتى مى‏گوييم اگر شمشير على(ع) نبود اسلامى نبود، معنايش اين نيست كه شمشير على(ع) آمد به زور مردم را مسلمان كرد؛ معنايش اين است كه اگر شمشير على(ع) در دفاع از اسلام نبود دشمن ريشه اسلام را كنده بود همچنان كه اگر مال خديجه(س) نبود فقر، مسلمين را از پا درآورده بود. اين كجا و آن حرف مفت كجا؟! (این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.) 📚حماسه حسينى جلد1، صفحه 379 و سيرى در سيره نبوى ص ۲۱۵
تهذیب و تربیت مدرسه علمیه حقانی
┈•꧁༼﷽༽꧂•┈ 💢لیله القدر در بیان استاد #مطهری 👇👇👇👇👇
✅ «احياء» و «شب زنده داری» 🔹به مناسبت اين ماه كه ماه مبارك رمضان است و ماه عبادت و دعاست و بالخصوص به مناسبت اين ايّام و ليالى كه ايام و ليالى قدر است و شبها شبهاى احياء است، بحث خودم را از همين كلمه «احياء» شروع مى‏كنم. كلمه «احياء» يعنى زنده كردن، نقطه مقابل «اماته» كه به معنى ميراندن است و احياء اين شبها يعنى اين شبها را زنده نگهدارى كردن و شب‏زنده‏دارى كردن. 🔹اين كلمه چنين مى‏رساند كه شب -كه قسمتى از وقت انسان است- دو حالت دارد: ممكن است شبِ كسى زنده باشد و ممكن است شبِ او مرده باشد. شبِ زنده آن شبى است كه انسان تمام يا لااقل پاسى از آن شب را با ياد خدا و با مناجات و راز و نياز با ذات پروردگار به سر ببرد، و شب مُرده آن شبى است كه انسان تمام آن شب را با غفلت و فراموشى ذات مقدس پروردگار بسر ببرد. 🔹ممكن است كسى خيال كند كه اين تعبير يك تعبير مجازى است، يك نوع تعارف است: شب كه زنده و مرده ندارد، شب بالاخره شب است، زمان است. مقدارى از زمان كه اين نيمكره زمين كه ما در روى آن زندگى مى‏كنيم مواجه با خورشيد نيست و نور خورشيد نمى‏تابد، به آن مى‏گويند «شب».شب به هر حال شب است؛ شب نه زندگى دارد و نه مردگى.راين سخن راست است ولى آن كسى كه مى‏گويد احياء، شب را زنده نگه داشتن، مقصودش اين نيست كه اين قطعه زمان را شما زنده نگه داريد؛ مقصود زنده نگه داشتن خود شماست در اين قطعه از زمان. 🔹به عبارت دقيق‏تر، برخلاف آنچه كه ابتدائاً تصور مى‏شود، ما خيال مى‏كنيم زمان يك چيز است كه همه ما در داخل آن قرار گرفته‏ايم؛ در صورتى كه اين‏جور نيست. زمانى كه ما روى آن حساب مى‏كنيم، ساعات و دقايق و هفته‏ها و ماه‏ها و سالها را حساب مى‏كنيم، آن، زمان ما نيست، زمان اين زمين است. زمان ما يك حقيقتى است متحد با وجود خود ما، جزء وجود ماست. زمانِ ما، زمان وجود ما از خود ما منفك و جدا نيست؛ چيزى كه هست ما اين زمان را كه مقدار و اندازه دارد با زمان زمين حساب مى‏كنيم، با آن تطبيق مى‏كنيم، بعد خيال مى‏كنيم زمان يك چيز است و همه ما در آن قرار گرفته‏ايم. نه، زمان من يك چيز است، زمان شما يك چيز ديگر است يعنى مخصوص خودتان است؛شما چون وجودتان يك وجود متحرك و سيال و متغيّر است، يك زمان در درون خودتان داريد، من هم يك زمان در درون خودم دارم. 🔹حال كه اين مطلب را دانستيم معنى احياء شب قدر را مى‏دانيم. زمان را زنده نگه داريم يعنى زمان خودمان را زنده نگه داريم، هر كداممان آن زمانى را كه در درون ماست زنده نگه داريم. آن زمانى كه در درون ماست چيست؟ آن همان خود ما هستيم، از حقيقتِ ما جدا نيست. پس زمان خودمان را، شب خودمان را زنده نگه داريم يعنى خودمان يك شب واقعاً زنده باشيم، واقعاً زنده زندگى كنيم نه اينكه مرده زندگى كنيم. 🔹در اخبار و احاديث وارد شده است كه در روز قيامت، گذشته انسان و زمان گذشته انسان را به انسان ارائه مى‏دهند و انسانها مختلف مى‏بينند؛ وقتى نگاه مى‏كنند يك موجودى را مى‏بينند كه قطعاتى از آن سياه و تيره است و قطعاتى از آن سفيد و درخشان، تعجب مى‏كند: اين چيست كه به او ارائه داده‏اند؟! مى‏گويند اين زمانِ توست، اين عمر توست. آن ساعاتى كه اين زمان را، اين عمر را روشن و نورانى نگه داشته‏اى، آن ساعاتى كه پروازى داشته‏اى، شورى داشته‏اى، عشقى داشته‏اى، دلت به ياد خدايت زنده بوده است، آن ساعات همان ساعات درخشان نورانى است. آن ساعاتى كه در آن ساعات خدمتى كرده‏اى، كار مفيدى انجام داده‏اى، ساعات نورانى توست. و اما آن ساعاتى كه در آن ساعات غافل بوده‏اى، غرق در شهوات بوده‏اى، برخلاف رضاى خدا قدم برداشته‏اى، آنها دوران تيرگى و تاريكى عمر توست. اين زمانِ توست، اين عمر توست. (این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.) 📚آزادی معنوی، صفحه 39
تهذیب و تربیت مدرسه علمیه حقانی
🛑 اول خرداد روز بزرگداشت صدرالمتالهین شیرازی گرامیباد... 🛑یادداشتی کوتاه از استاد شهید مرتضی‌مطهری
┈•꧁༼﷽༽꧂•┈ ✅ حکمت صدرالمتألّهین‏ حکمت الهی به وسیله صدرالمتألهین دگرگونی‏ای یافت که می‌توان آن را یک «جهش» نامید، جهشی در فلسفه اسلامی. این جهش مسبوق به یک سلسله دگرگونی های تدریجی بود که قبلًا به وسیله دیگران انجام یافته بود. مسلّم آن است که در گذشته حکمت مشّاء و حکمت اشراق دو روش مختلف تلقّی می‌شدند و عرفان هم راه جدایی داشت، همچنانکه کلام که ناظر به حقایق اسلامی است مستقل از همه اینها بود. به وسیله صدر المتألهین اختلاف مشّاء و اشراق حل شد و مکتبی به وجود آمد که نه تقیّد به گفته‏های مشّاء داشت و نه به گفته‏های اشراق؛ در برخی مسائل با این مکتب موافق بود و در بعضی مسائل با آن مکتب؛ و همچنین بسیاری از موارد اختلاف نظر فلسفه و عرفان حل شد و چهره بسیاری از حقایق اسلامی روشن گشت بدون آنکه از راه های کلامی متعارف آن روزگار بهره گرفته شود. این بود که فلسفه صدرالمتألهین به منزله یک چهار راه تلقی شد که در آنجا راه های چهارگانه مشّاء، اشراق، عرفان و کلام با یکدیگر تلاقی می‌کردند. صدرالمتألهین سلوک عقلی فلسفی را با سلوک قلبی عرفانی هماهنگ کرده و این خود نوعی ابتکار است. ✅ داستان ملاصدرا و اخباریها ملاصدرا خودش یک مرد محدّث است. شرح اصول کافى اش نشان مى‌‌دهد که ضمن اینکه فیلسوف است مرد محدّثى هم هست؛ علاوه بر این خیلى اهل زیارت و مکه رفتن و از این حرفها بوده به طورى که هفت سفر رفت مکه. یک سفر رفته بود کربلا یا نجف. اخباریین به اعتبار این که این هم یکى از محدثین است آمدند به دیدنش. از او پرسیدند شما چندهزار حدیث حفظ هستید؟ (چون آنها همه اهمیتشان این بود که این مى‌‌گفت من پنج هزار حدیث حفظم، آن مى‌‌گفت من ده هزار حدیث حفظم، دیگرى مى‌‌گفت من پانزده هزار حدیث حفظم؛ فضیلت همین بود؛ حفظ کردن) گفت من حدیثى حفظ نیستم. گفتند چطور مى‌‌شود؟! ملاصدرا گفت حالا ممکن است یک حدیثى بفرمایید استفاده کنیم. حدیثى را اینها خواندند. بعد معنى حدیث را از اینها پرسید. یک معنى‌‌اى کردند. بعد خودش یک معنى دیگرى کرد. گفت حالا اگر حدیث را این‌‌جور معنى کنیم چطور است؟ گفتند این بهتر است. بعد فوراً حدیثى را روایت کرد با سندش، گفت: «حدیثٌ تَدْریه خَیرٌ مِنْ اَلْفٍ تَرْویه؛ یک حدیث معنایش را بفهمى از هزار حدیث روایت کنى بهتر است». 📚مقالات فلسفی‏، صفحه 230 و شناخت از نظر قرآن، صفحه 45
┈•꧁༼﷽༽꧂•┈ ✅ گریه بر شهید 🔹در صدر اسلام در میان شهدای زمان پیامبر(ص)، آن که از همه بیشتر درخشید و به او لقب «سیدالشهداء» یعنی سالار شهیدان در آن زمان دادند، جناب حمزة بن عبدالمطّلب عموی بزرگوار رسول اکرم(ص) بود که در احد شهید شد. آنان که به زیارت مدینه مشرف شده‌اند حتماً به احد هم مشرف شده‌اند و قبر حمزه را در احد زیارت کرده‌اند. 🔹حمزه که از مکه به مدینه مهاجرت کرده بود، کسی نداشت، خودش تنها بود. وقتی که پیامبر اکرم(ص) از احد برگشت به مدینه، دید در خانه همه شهداء گریه هست جز خانه جناب حمزه؛ حضرت فقط یک جمله فرمود: «امّا حَمْزَةُ فَلا بَواکی لَهُ» یعنی همه شهدا گریه کننده دارند جز حمزه که گریه کننده ندارد. تا این جمله را فرمود، صحابه رفتند به خانه‌هایشان و گفتند: پیامبر(ص) فرمود حمزه گریه کننده ندارد. زنانی که برای فرزندان خودشان یا شوهرانشان یا پدرانشان یا برادرانشان می‏‌گریستند، به احترام پیامبر(ص) و به احترام جناب حمزة بن عبدالمطّلب آمدند به خانه حمزه و برای حمزه گریستند؛ و بعد از این دیگر سنت شد هرکس برای هر شهیدی که می‌خواست بگرید، اول می‌رفت خانه جناب حمزه و برای او می‏‌گریست. 🔹این جریان نشان داد که اسلام با اینکه با گریه بر میّت (میّت عادی) چندان روی خوشی نشان نداده است، مایل است که مردم بر شهید بگریند، زیرا شهید حماسه آفریده است و گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست. 🔹بعد از حادثه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) که همه شهادت ها را تحت ‏الشعاع قرار داد، لقب «سیدالشهداء» به ایشان انتقال یافت. البته به جناب حمزه هم سیدالشهداء گفته و می‌گوییم ولی سیدالشهدای مطلق، امام حسین(ع) است. یعنی جناب حمزه سیدالشهدای زمان خودش است و امام حسین(ع) سیدالشهدای همه زمانهاست، آنچنان که مریم عذرا «سیدة النساء» زمان خودش است و صدیقه کبری «سیدة النساء» همه زمانها. 🔹قبل از شهادت امام حسین(ع) آن شهیدی که سمبل گریه بر شهید بود و گریه بر او مظهر شرکت در حماسه شهید و هماهنگی با روح شهید و موافقت با نشاط شهید به شمار می‌رفت جناب حمزه بود، و بعد از شهادت امام حسین(ع) این مقام به ایشان انتقال یافت. 📚 قیام و انقلاب مهدی (عج)
✅ شخصیت امام خمینی‏(ره) 🔹دوستانی که در دوره قم بودند می‌دانند که من لااقل 12 سال در خدمت ایشان تحصیل کرده‌ام؛ باز در سفری که به پاریس رفتم چیزهایی از روحیه این مرد کشف کردم که نه تنها بر ایمان من بلکه بر حیرت من افزود. وقتی که برگشتم رفقا پرسیدند چه دیدی؟ گفتم چهارتا «آمَنَ» دیدم: 🔸«آمَنَ بِهَدَفِهِ» به هدفش ایمان دارد. دنیا جمع بشوند نمی‌توانند او را از هدفش منحرف کنند. 🔸«آمَنَ بِسَبیلِهِ» به راهی که برای هدف خودش انتخاب کرده ایمان دارد، امکان ندارد او را از این راه منصرف کرد؛ شبیه همان ایمانی که پیغمبر(ص) به هدفش و به راه خودش دارد. 🔸«آمَنَ بِقَوْلِهِ» من دیدم در همه رفقا و دوستانی که من سراغ دارم احدی به اندازه ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. افرادی به ایشان می‌گویند کمی آرام‏تر، مردم سرد می‌شوند، مردم از پا در می‌آیند. می‌گوید مردم این طور نیستند که شما می‌گویید، من مردم را از شما بهتر می‌شناسم. 🔸از همه بالاتر: «آمَنَ بِرَبِّهِ». در جلسه خصوصی ایشان [امام] به من گفت: «فلانی این ما نیستیم [که این نهضت را ایجاد کرده‌ایم] من دست خدا را حس می‌کنم.» آدمی که دست خدا و عنایت خدا را حس می‌کند و در راه خدا قدم برداشته، مصداق آن اصل قرآنی است: «انْ تَنْصُرُوا اللهَ ینْصُرْکمْ‏»، تو اول یک قدم به طرف خدا بردار، خدا به تو عنایت می‌کند. آیه دیگر:«انَّهُمْ فِتْیةٌ امَنوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدًی. وَ رَبَطْنا عَلی‏ قُلوبِهِمْ اذْ قاموا»، جوانمردانی بودند، به پروردگارشان ایمان آوردند، خدا هم بر بینش آنها افزود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ با نوای پرشور استاد شهید به استقبال محرم برویم 📹 معرفت امام حسین(ع) چه تاثیراتی در ما می‌تواند داشته باشد؟ را تماشا کنید 👆🎞 ✍ ☑️گریه بر مصیبت امام حسین(ع) 🔹ریان بن شبیب می‌گوید در روز اول محرّم رفتم خدمت ثامن‏ الحجج (علیه آلاف التحیة و الثناء) امام رضا(ع)، دیدم حال حضرت منقلب است دارد در خانه اشک می‏ریزد. من هم غافل و بی خبر، تعجب کردم که چرا حضرت این طور است.پرسیدم: آقا چرا حالتان این طور است، آیا حادثه‌ای پیش آمده؟ 🔹فرمود: مگر نمی‌‏دانی امروز روز اول محرم و روز مصیبت ما اهل بیت است؟! بعد حضرت به من رو کرد و فرمود: پسر شبیب! هرگاه بر چیزی خواستی بگریی بر جدّ ما حسین بن علی(ع) گریه کن. 📚آینده انقلاب اسلامی ایران، صفحه 198 🏷 ╭─────────── ✿@tahzib_haghani ╰───────────
✅مادر و وظیفه مادری 🔸مادر وظیفه‌اش تنها زاییدن نیست. مادر وظیفه‌ای به حکم فطرت و طبیعت و به حکم قانون اسلام دارد که بزرگترین و با اهمیت ترین و در عین حال شریف ترین وظایف است و آن بزرگ کردن و تربیت فرزند است. این وظیفه برخلاف تصور بعضی مادران قابل نیابت و واگذاری نیست. رمز محبت زایدالوصف مادر و قهراً لذت عظیم مادر از وجود فرزند همانا وظیفه‌ای است که خلقت به عهده‏ مادر گذاشته است. سرّ علاقه زوجین به یکدیگر و به فرزندان و علاقه هر انسانی به تشکیل خانواده همانا پرورش و تربیت فرزندان است و این غیر از علاقه جنسی و لذت جنسی است. از اینجا می‌توان فهمید که مادری فلسفه‌ای دارد، چنین نیست که مادر در دوره حمل فقط ماشینی باشد بی‏ تأثیر در وجود فرزند، و در دوره رضاع لوله شیری باشد که به هر حال کودک باید ارتزاق کند از شیر مادر یا شیر زن دیگر و فرقی میان این شیر و آن شیر نیست، و چنین نیست که محبت مادری مولود ملازمت و معاشرت مادر با فرزند باشد، بلکه غایت و هدفی تکوینی و طبیعی دارد. 🔸هدف تکوینی مهر مادر تنها پرورش و محافظت جسم و حیات جسمانی فرزند نیست. رمز مهر مادری چاشنی محبت زدن به روح فرزند و ایجاد عاطفه انسانی و اجتماعی است‏. انسان عواطف اجتماعی را در کانون خانوادگی از چشمه فیاض پر محبت مادر می‌گیرد. محبت مادری نه تنها برای فرزند مفید است بلکه وجود خود مادر را نیز تغییر می‌دهد، کیمیایی است برای وجود مادر، روح او را هشیار می‌کند و از لَختی خارج می‌کند و این تغییر دادن اختصاص به انسان ندارد، در حیوانات نیز چنین است. ما به چشم خود می‌بینیم که محبت مادری، یک مرغ خانگی را که از صبح تا شب جز دانه جمع کردن و دنبال شکم رفتن کاری ندارد و فوق العاده ترسوست چگونه عوض می‌کند، او را شجاع و بخشنده و فداکار می‌کند. پس مادری برای تکمیل وجود خود مادر نیز لازم و واجب است. 🔸مجموعاً معلوم شد که مادری امر ساده‌ای نیست،از جنبه اجتماعی اهمیت فوق العاده دارد. مادری یک مسئله‌ مهم اجتماعی است و از همین جهت اجتماعی، وظیفه مادری و حقوق مادری و مقام مادری هر سه مهم است و از جنبه طبیعی و فردی، لذت مادری است که لذتی باصفا و عمیق است و متأسفانه در عصر جدید این‏ لذت باصفا و انسانی و عمیق و روحانی مورد غفلت است و به لذات زودگذر و کدر جسمانی فروخته می‌شود. نه تنها مقام مادری و وظیفه مادری از طرف مادران و حقوق مادری از نظر فرزندان در عصر ما تحقیر و ناشناخته شده است، لذت مادری نیز از نظر مادران ناشناخته و بی‏قدر و مورد تحقیر است. 🔸ما نمی‌خواهیم بگوییم وظیفه زن از نظر اجتماعی منحصراً مادری است. اسلام زن را در بسیاری از مسائل اجتماعی همدوش مرد قرار داده است از آن جمله است امر به معروف و نهی از منکر. منظور ما این است که مادری، خود مهمترین وظیفه و مقام و پست اجتماعی است و باید در درجه اول وظایف و مقامات اجتماعی زن قرار بگیرد. شناختن فلسفه مادری بستگی دارد به اینکه ما جنبه‌های اجتماعی و فردی مادری را از لحاظ طبیعی، یعنی از لحاظ تأثیر مادری در مادر و در فرزند و از جنبه‌های اجتماعی، یعنی از جنبه تأثیر مادر در بهبود نسل و یا فساد آن و در تربیت روح فرزندان به واسطه عواطف فوق العاده مادری بشناسیم و برای مهر مادری، حکمت و فلسفه قائل شویم و آن حکمت و فلسفه را منحصر به رشد دادن جسم فرزند ندانیم، بلکه برای آن جنبه عمومی و اجتماعی قائل شویم و آن را مقدمه‌ای برای‏ پرورش عاطفی روح فرزند در اجتماع بدانیم. 🔸مهر مادر و محبت مادر خود موضوعی است که نسبت به مهر و محبتهای دیگر امتیاز و تفاوت دارد و قابل بحث است. گذشته از اینکه مهر مادری در تکمیل وجود مادر و وجود فرزند هر دو مؤثر است و برای هر دو کیمیاست و ضرورت دارد و از همین جهت جنبه اجتماعی و اخلاقی دارد. مهر مادری از مهرهای دیگر ممتاز است، از همه خالص‏ تر و بی‏ نظیرتر است. هر عاشقی از معشوق خود توقع وفا دارد و جفای او سبب رنجیدگی و احیاناً سبب تنفر و کینه و عداوت و گاهی سبب جنایت بر او می‌شود، برخلاف مهر مادری که هر اندازه از فرزند بی اعتنایی ببیند محبت او را فراموش نمی‌کند، نسبت به او کینه و عداوت و دشمنی پیدا نمی‌کند، بر او جنایت نمی‌کند. 🔸مهر خالص و بی‏شائبه مادر مظهر رحمت کامله الهیه است که‏ سبقت‏ [رحمته‏] غضبه‏ و اینکه اسماء رحیمیه حاکم است بر اسماء قهاریه. از این جهت رابطه [مادر] و کودک در عالم مادری و لاتکلیفی نظیر رابطه بنده است با خدا و مجازی است از آن حقیقت.این حالت در طفل که از قهر مادر به مهر مادر پناه می‏ برد، از این است که قهر مادر نیز از مهر مادر ناشی می‏ شود. دامان مادر برای کودک آن مقام را دارد که بارگاه کبریایی برای یک عارف. در دعای ابوحمزه است: "و انا یا سیدی عائذ بفضلک هارب منک الیک". 📚یادداشت‏های استاد مطهری، جلد ‏7، صفحه 26(با اندکی تلخیص) ╭─────────── ✿@tahzib_haghani ╰───────────