میگم دوستان؟ بیشتر با چه گناهی الان درگیرید؟؟ یا فک میکنید چیشد که وارد این گناه شدین؟ بنظرمن همه این مشکلات که هست از راحتیه زیاده ازبیکاری والکی چرخیدن تو مجازی قبول داری🤕

گناههای جنسی که واقعاااا از بیکاریه کسی که همیشه فکر و ذکرش و بدنش مشغوله سمت گناههای اینجوری نمیره چت با نامحرمم همینه بیکار باشی میری صفحش حرف میزنی خیلیاتون از سر بیکاری حرف میزنید بعدشم نمیتونید بذارید کنار .چرا؟چون میگین وابسته شدم مخصوصا الان که قرنطینه ایم واکثرا خونه ایم😔

واقعا تنبلی اولین گزینه ما در تموم گناههاست همینه بچه ها😳 از رو تنبلی هیچکار نمیکنید بعد خیلی راااااحت راهو برا شیطون باز میکنید نمیشه هم بیکار و تنبل بود هم با خدا بود ببین درک میکنم الان همش خونه ای یکسره تو فضای مجازیی ولی تا کی میخوای ادامه بدی؟؟ خودتم میدونی کارت اشتباس... ولی نمیتونی بذاریش کنار ادم خوبی هستیا میدونم اگه تو فضای حقیقی بودی اینقد راحت باهاش حرف نمیزدی فکر میکنی فرق داره ولی هیییییچ فرقی نداره بازم نفر سومتون شیطانه خودتم گول نزن که چیز خاصی به هم دیگه نمیگید جدای از گناه بودنش حس بدیه که بهت میده میخای ادامه ندی ولی خب دلتم نمیاد

میگم تا مجردی این عادتو بذار کنار. که وقتی متاهل بشی ... من یه همیشه به خودم گوشزد میکنم: هر چیز و هر کسی که تو رو از خدا و ارامش واقعی دور میکنه بذارش کنار

بنظرت موبایلی که صفحه زمینش عکس شهید عکس پروفایل امام حسینی پس زمینه تلگرام نوشته ی گناه یعنی خداحافظ حسین ...باشه دلت میاد با این گوشی گناه کنی؟؟ گوشیت یا میتونه تو رو به خدا برسونه یا ازش دورت کنه انتخاب با خودته ببین اگ واقعا ارزش قائل بشی برا خودت همین الان میری بلاکش میکنی یا دلیت اکانت میکنی یاهم خطتتو عوض میکنی هرچیزی که با دیدنش فکرگناه میاد توسرت واینکه نمازتم هیچوقت ترک نکن هر طوری که شد ترکش نکن مطمئن باش دستتو میگیره یه جا اصن میگن نماز بازدارنده گناهه فک کن نماز خوندی...همین الان خدا صدات زده بود و داشتی باهاش حرف میزدی. بعد ک تموم شد نمازت بازم میری چت کنی با نامحرم؟؟ ینی اینجوری فکر کنید👌 از کنار نماز ساده نگذرید

ببین وقتی چت با نامحرمو میذاری کنار(یا هر گناه دیگه ای که الان توسرته) نمازات قشنگتر میشن حس میکنی خدا بغلت کرده درِ گوشت میگه: منتظر همین لحظه بودم بنده ی من که دوباره برگردی به اغوشم❤️ ابجی گلم؟؟داداش گلم دستتو از دستای خدا جدا نکن توسل کنید به شهدا توی مسیر دستتو میگیرن و از اخر دستتو میذارن تو دستای خدا؟؟ حالا وقتشه واسه این گناهت ازش کمک بخواه❤️

براتون 🌺🍃 یک دل آرام❤ و زندگی خوب و خانواده صمیمی و یک دنیا سلامتی وشادی آرزو میکنم ☺️ #التماس دعابرای هم

••📚🔗 [ #داستان] #قسمت_پنجم 🌾 دستم نه سمت بلاک میرفت🚫(چون وابسته شده بودم ) نه سمت جواب که دیدم آنلاینه وبرام نوشت عزیزم❤ کجابودی میدونی چقدرنگرانت شدم😰؟ توروخدامنوببخش☹ نمیخواستم ناراحتت کنم 😞 ولی حرف دلم بود😢 منو ببخش گلم😔 تاخودصبح حرف زدو منو راضی کردکه به پیشنهادش فکرکنم. وساعت۷صبح 🕖ازش خداحافظی کردم، بعد۷،۸ساعت چت کردن. هردفعه باخودم فکرمیکردم میگفتم من اینجوری نبودم .چرااینطورشد.ولی هردفعه نفسم👹 میگفت کاری نمیکنی که ،ملت بدترازایناشومیکنن‌. مگه حضوری دارین حرف میزنین؟مگه بهش دست زدی ؟یا..... دوباره رابطه خوب شدبازبون ریختن های سبحان دیگه حالم بدنمیشداگه منو خانمم👰🏻 وعشقم💝 صدامیکرد حتی دیگه ناراحت نمیشدم وباهاش دعوانمیکردم اگه باهام حرفای مثبت۱۸میگفت😞🔞 انگارواقعاشوهرم بود💑 کم کم منم اومدم توکار . نه به اندازه اون ولی دیگه وقتی صدام میکردمیگفتم جانم🧡.عزیزم 💞وفدات شم😘 وبعضی استیکر💋وایموجی ها😍رو می‌فرستادم. شده بودم مثل همون بعضیایی که هیچوقت فکرشوهم نمیکردم که این کارا روبکنم.😟 . یه شب بهم گفت قراره فردا بره مرکزتحصیلش تاکاراشوبکنه. ولی قبلش بایدمیرفت یه جایی تایه کاری روانجام بده. ساعت۱۰شب 🕙تصمیم گرفتم بدون اینکه بهش بگم برم همانجایی که قراره بره وغافلگیرش کنم 🔘ادامه دارد ♡کـانـال تهذیب نفس @tahzibe ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼

••📚🔗 [ #داستان] #قسمت_ششم 🌾 صبح به بهونه قراردرسی بایکی ازدوستام👭 ازخونه زدم بیرون. ساعت۷ونیم صبح 🕢 تارسیدم به محلی که مدنظرم بودتقریباساعت۸وربع شده بود سبحان نمیدونست میخوام برم پیشش . چنددقیقه قبل ازاینکه برسم بهش پیام دادم که دارم میام پیشت. واینترنت روخاموش کردم.وقتی رسیدم دیدم رویه نیمکت کنار خیابون نشسته .اینترنت روروشن کردم دیدم چندتاپیام دارم ازش که کجامیخوای بیای؟🙄 رضوانه الان کجایی؟😬 کجارفتی؟😧 بهت میگم کجایی الان؟😵 رفتم پیشش *سلام سبحان🙃 _سلام رضوانه.اینجاچیکارمیکنی؟😯 *اومدم ببینمت.مگه نمیگی دوسم داری ومیخوای بیای خواستگاری؟ خب بایدهمدیگه روبشناسیم دیگه.🥰 _خب ماهم داریم شناخت پیدامیکنیم. *مجازی دیگه بسه.خسته شدم.یه ذره هم حضوری بشناسیم دیگه خندیدم😄 واونم سرتکون داد _ازدست توچیکارکنم من؟بیابریم یه جایی که خلوت باشه.کسی نبینتمون همون نزدیکی ها یه پارک بود. بافاصله نشستیم کنارهم شروع کردیم به صحبت کردن. خیلی معمولی وحتی به هم نگاه نمی کردیم. 👀 چادرم خاکی شده بود.اروم دست کشید رو خاک های چادرم ولی دستش بهم نخورد اماهمین کافی بودکه یخمون بازبشه. دیگه خجالت نمیکشیدم که کنارش باشم😔 ،دیگه ناراحت نبودم که شونه هامون بهم میخوره،😔 دیگه عذاب وجدان نداشتم که دیگران دارن نگاهمون میکنن😔 حرفامون شده بودابرازعشق بهم🥰 ، نگاه های عاشقانه،😍 خندیدنایی که بتونیم بیشتردل هم رو ببریم،😇 اتفاقاتی که من تو کل عمرم هم تصورنمیکردم انجامش بدم اونم باکی؟بایه پسرنامحرمی که نمیدونستم کیه وچیه😱😖 . ساعت نزدیک۱۲بود🕛ومن چندساعت باهاش بودم ولی دل کندن خیلی سخت بود😧 باهرجون کندنی بودخداحافظی کردم🤚 برگشتم خونه ولی مگه فکرش ولم میکرد؟ هرکارمیکردم،هرچیزی میخوردم،حتی تاوقتی خوابم میبرد سبحان توفکرم بود😴 دیگه خودمو زنش👰🏻 میدونستم که فقط تنهامشکلی که داشتیم مخالفت خونواده اش بود وتمام 🔘ادامه دارد... ♡کـانـال تهذیب نفس @tahzibe ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼

﷽

••|وَڪَم‌مِـنْ‌ضـٰالٍّ رأےٰ‌قُبَّـةَ‌الحُـسِينِ(؏) فَـاهْـتَدۍٰ...••| وَچہ‌بِـسیاࢪگٌمࢪاهـانے‌ڪھ بادیـدَنِ‌گنبَـدِحٌـسِین(؏)هِـدایَت‌شـدند...♥ #اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین السلام عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿. @tahzibe

.#تلنگرانہ💥 #آیت‌الله‌ناصرے میگفت: •|کَسی‌نیسٺ‌بگه خُدارودوست‌نَدارم هَمه‌خدارودوست‌دارَن•°🌱. امّاشَرطِ‌دوســـت‌داشتَن #تـبعیت هست..+🌸^⚡️ اگه‌واقعاََخُدارودوست‌داری..! به‌اِحترامــــش‌#گُنـــاه نَڪُن‌مشتی.[🖐🏻]. .@tahzibe